قدرت، خدای حکمتیار است!
- انتشار: ۲۸ دلو ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 106813

گلبدین حکمتیار امیر حزب اسلامی در محفل گرامیداشت خروج نیروهای شوروی، به حکومت افغانستان اعلام جنگ داده است.
وی در ۲۶ دلو، در جمع اعضا و هواداران حزب اسلامی در کابل گفت: ۳۰ هزار اعضای حزب اسلامی در زندانهای حکومت است. اگر تا چند روز دیگر این نیروها آزاد نشوند، او به هوادارانش دستور تظاهرات گسترده در کابل را خواهد داد و در پی آن به ارگ ریاست جمهوری حمله کرده عناصر خائن را از آن بیرون خواهد انداخت.
وی همچنین امریکا و حکومت افغانستان را به تخریب جریان مذاکره و صلح متهم و از گروه طالبان حمایت کرده است.
سخنان گلبدین حکمتیار که چندین سال است با حکومت توافقنامه صلح امضا کرده و تحت حمایتهای مالی و امنیتی حکومت در کابل زندگی میکند، بازتاب بسیاری در کشور داشته است.
برخی کارشناسان سیاسی، اخطار حکمتیار را جدّی گرفته و آن را خطری برای نظام جمهوری به حساب آوردهاند. یکی از آنان در صفحه فیسبوک خود نوشته است: حکومت باید خطر حکمتیار را جدّی بگیرد. خطر او کمتر از خطر طالبان نیست.
برخی دیگر امّا سخنان حکمتیار را به طنز نزدیکتر دانستهاند تا به تهدید و گفتهاند حکمتیار خود در محاصره نیروهای دولتی است و هزینههای بودوباش و محافظان او را حکومت اشرف غنی پرداخت میکند.
در این میان تهدیدهای حکمتیار خشم برخی چهرههای جهادی و سیاسی را برانگیخته و به واکنش وا داشته است؛ امرالله صالح معاون نخست ریاست جمهوری، صلاح الدین ربّانی و عطامحمّد نور با سخنان تند به حکمتیار پاسخ دادهاند. آنها سخنان حکمتیار را به فکاهی و شوخی بیمزه تشبیه کرده و خود او را مفلوک و درمانده خواندهاند.
واقعیت این است که حکمتیار سیاستمدار قدرتطلب و تمامتخواهی است که پنجاه سال برای رسیدن به ارگ ریاست جمهوری تلاش کرده؛ امّا تلاشهای او جز ناکامی نتیجهای نداشته است.
علّت این ناکامی تندرویها و تمامتخواهیهای سیاسی حکمتیار میباشد. او در پنجاه سال بارها نشان داده است که همپیمان سیاسی و نظامی پاکستان است و گرایشات وهابیگری تندی دارد.
مشکل دیگری او داشتن تعصّبات قومی و مذهبی است. وی در سالهای جهاد و پس از آن با اقوام غیرپشتون و شیعیان دایماً درگیر بوده است. موشکباران شهر کابل را همگان به خاطر دارند. وی حکومت غیرپشتونها را برنمیتافت و بر شهریان کابل نیز رحم نمیکرد.
حکمتیار تشنه قدرت و رسیدن به ارگ است و برای رسیدن به این هدف تاکنون از هر وسیلهای استفاده کرده است؛ ائتلاف با کمونیستهای حکومت داکتر نجیب الله در طرح کودتا تا جذب جنرالهای خلقی در آستانه پیروزی مجاهدین، از ائتلاف با حزب وحدت و جنبش ملّی به قصد سرنگونی حکومت استاد ربّانی تا آتشبس و امضای پیماننامه صلح با حکومت کابل برخی از اقدامات حکمتیار برای رسیدن به قدرت بوده است.
بیعت با گروه آدمخوار داعش و بیعت با طالبان نیز در کارنامه حکمتیار ثبت است؛ امّا این تبوتلاشها جز نفرت عمومی و از دست دادن آبروی سیاسی نتیجهای برای حکمتیار نداشته است.
امّا برای تهدیدهای تازه حکمتیار دو معنی میتوان به دست داد:
نخست اینکه حکمتیار از انزوای سیاسی و رسانهای رنج میبرد. او نه در میان مردم آبرویی دارد و نه در رسانهها و میدیا سخنی از او گفته میشود. انزوای سیاسی برای آدم جاهطلبی مانند او قابل تحمّل نیست؛ او زندهای است که جنازه خود را تماشا میکند. حکمتیار میخواهد با اعلام جنگ به حکومت و گفتن سخنان بزرگ، رسانهها و مجامع سیاسی را متوجّه خود نماید.
دوّم اینکه حکمتیار در گذشته چندینبار نقش پیشقراول طالبان را بازی کرده است. زمانیکه نیروهای طالبان به سمت کابل میآمدند، نیروهای حزب اسلامی با عقبنشینی از چارآسیاب، مسیر طالبان را گشودند و این گروه را به سوی مناطق حزب وحدت راهنمایی کردند. زمانی هم که نیروهای طالبان عزم تسخیر شهر مزارشریف را داشتند، نیروهای حزب اسلامی در بلخ، خود را به شهر رساندند و آن را دو دستی تقدیم طالبان کردند.
احتمالاً امیر حزب اسلامی بر این باور است که طالبان در آستانه تسخیر کابل است. حکمتیار از طرف کشور حامی طالبان وظیفه دارد جادهها را برای آمدن این گروه صاف کند و در این هنگامه حسّاس وظیفه خود را انجام داده باشد.
به نظر میرسد آقای حکمتیار مانند موارد گذشته اینبار نیز گرفتار خطای سیاسی شده و جز تلخکامی و نفرت عمومی چیزی نصیبش نخواهد شد. او نمیتواند درک کند که افغانستان دیگر دیکتاتوری قومی و مذهبی را تحمّل نخواهد کرد. افغانستان مسیر خود را به سوی دموکراسی، آزادی و عدالت انتخاب کرده است.
سید اسحاق شجاعی
نظرات(۰ دیدگاه)