فارسی می‌نویسم

  • انتشار: ۲ حوت ۱۳۹۸
  • سرویس: اجتماعیدیدگاه
  • شناسه مطلب: 78806

به خوب نوشتنم باور ندارم؛ چون برای نوشتن، وقت نمی‌گذارم، ولی افتان و خیزان تلاش می‌کنم خوب بنویسم؛ اما آنچه می‌نویسم از روی باور است. برای نان، برای جایگاه، برای قوم و برای دلخوشی کسی و دسته‌ای، نمی‌نویسیم. از فرقه‌گرایی، نفرت‌پراکنی مذهبی و نژادپرستی به‌معنای واقعی کلمه بیزارم. به‌کثرت‌گرایی باور دارم. برای عدالت، حقوق بشر، اخلاق و کرامت انسانی می‌نویسم.

با این همه، بارها اتفاق افتاده‌است که بعضی از دوستان می‌گویند:« خوب می‌نویسی؛ ولی حیف که ایرانی می‌نویسی.» برخی می‌گویند: فلان مقاله‌ات را خواندم عالی بود؛ ولی شما چرا ایرانی می‌نویسی؟!» بعضی ‌‎دیگر می‌فرمایند، نوشته‌هایت واقعا زیباست؛ اما چرا به زبان خود ما نمی‌نویسی؟ شما خو کلی ایرانی نوشته می‌کنی، او برادر!

در مقابل برخی، فقط به لبخند و تشکر، بسنده می‌کنم؛ اما در برابر آن‌های که خیلی جدی هستند و استدلال‌های عجیب و غریب می‌کنند؛ می‌گویم: «من فارسی می‌نویسم؛ یعنی به زبان مادری. زبان مادری من فارسی است.» حقیقت نیز همین است. چیزی به عنوان زبان ایرانی و افغانی وجود ندارد. حساسیت‌های موجود در این مورد، از روی ناآگاهی و نادانی، تو‌ام با اغراض سیاسی و نگاه قومی است. آنچه ما در حوزه تمدن فارسی، با آن روبرو هستیم، تعدد زبان‌ها نیست بلکه تفاوت لهجه‌هاست. بنابراین، وجود لهجه اصفهانی؛ لهجه مشهدی، لهجه کابلی، لهجه بدخشانی، لهجه بامیانی، به این معنا نیست که ما دارای زبان اصفهانی، مشهدی، بدخشانی، کابلی و بامیانی هستیم. در یک تقسیم‌بندی کلی، لهجه تاجیکستانی، افغانستانی و ایرانی نیز همین حکم را دارد. پارسی‌گویان و فارسی‌زبانان، در هرجا و جغرافیای که هستند وقتی به اشعار رودکی، مثنوی مولوی، دیوان حافظ، دیوان سنایی غزنوی و شاهنامه فردوسی مراجعه می‌‌کنند به یکی از قله‌های ادب زبان فارسی یعنی زبان خود صعود می‌کنند نه زبان بیگانه. ما فارسی صحبت می‌کنیم، فارسی می‌نویسیم و زبان مادری ما فارسی است.

فارسی، زبان مدارا، تمدن‌ساز، ادب‌پرور، مهرورزی، انسان‌دوستی و ضد خشونت است. به عنوان نمونه، بخشی از اشعار شاعران بزرگ را بچشیم، ببینیم چه طعم با شکوه، مهربانانه و لپذیری دارند:
مولوی
خیــر کـــن بــا خـلق، بهـر ایزدت
یــا بـــرایِ راحــت‌جــان خـودت
تــا هـمــاره دوســت بینی در نظــر
در دلت نـایــد ز کین نـاخوش صور

سعدی
بنی‌آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به‌درد آورَد روزگار
دگر عضوها را نمانَد قرار

حافظ
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

دکتر سید جواد سجادی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟