فاجعهای که در حال وقوع است
- انتشار: ۴ سرطان ۱۴۰۲
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 143851
میشود گفت که طالبان در وضعیت کنونی، دیگر خود را نیازمند پنهان کاری در خصوص برنامه ها و شکل حکومت خود نمیبینند.
ذبیح الله مجاهد تصریحا از تک قومی بودن اداره کابل دفاع میکند و دلیل آن را غالب بودن جمعیت پشتون ها میداند.
او، اداره فعلی کابل را فراگیر میداند.
مجاهد همچنین، ساختار آموزشی افغانستان را نامطلوب و آن را دلیل اصلی منع تحصیل دختران میداند.
ملا هبه الله رهبر طالبان هم در پیام خود در استانه عید قربان، مدعی شده که در اداره تحت حاکمیت او، زنان به تمام حقوق خود دست یافته اند.
او همچنین از خودکفایی اقتصادی افغانستان تحت حاکمیت خود سخن گفته است و مدعی شده که طالبان، از فروپاشی اقتصادی کشور جلوگیری کرده اند.
این سخنان، به وضوح نشان میدهد که افغانستان تحت اشغال طالبان، با چه ساختاری مواجه است و تداوم این ساختار، میتواند چه بر سر کشور بیاورد.
گمان نمیکنم که ضروری باشد تا دروغ های بزرگ رهبر و سخنگوی طالبان را بررسی کنیم، اما ضروری است که توجه افکار عمومی را به خطری بزرگتر برای آینده منطقه جلب کنیم.
من در یادداشت های پیشین خود گفته بودم که تحولات پاکستان، به صورت عمیقی با تحولات افغانستان گره خورده و طالبان اندک اندک آماده عملیاتی کردن فازهای بعدی ماموریت خود میشوند.
اردوی پاکستان به عنوان اصلی ترین کانون مهار بحران ها در آن کشور، در شرایط ورشکستگی اقتصادی دولت پاکستان، نتوانسته بودجه مورد نیاز خود را تامین کند و این موضوع، شکاف سیاسی میان فرماندهان اردو را تقویت کرده است.
گروههای جدایی طلب پاکستانی و از جمله تحریک طالبان پاکستان، از شکاف های موجود، در حال بهره برداری برای توسعه قدرت و جغرافیای خود هستند و خواندن خطبه نماز جمعه در پایتخت پاکستان به نام ملاهبه الله بیانگر این است شرایط پاکستان، شبیه همان دوره ای است که مجیب الرحمن در هرات به خود اجازه میداد علنا علیه حکومت و به نفع طالبان خطبه بخواند.
سست بودن نهادهای قدرت در پاکستان، در مدت زمان اندک میتواند زمینهساز تغییرات جدی در چینش بازیگران در منطقه شود و با تجمیع پشتون های دو طرف دیورند، حکومت جدیدی در منطقه به وجود بیاورد که دو شاخصه قوم گرایی و تکفیر، اصلی ترین فاکتورهای اقتدار آن باشد.
اگر این اتفاق بیفتد، تجربه سقوط طالبان اول، این درس را به رهبران طالبان داده که شمال افغانستان میتواند مرکز اصلی تقابل و ایجاد بحران برای شوونیسم قومی آنها باشد و تدبیر مهار این پاشنه آشیل، تغییر بافت جمعیتی شمال افغانستان است.
اگر حتی فقط نیم تا یک درصد از پشتون های پاکستانی، در مناطق حساس و کلیدی شمال و مرکز افغانستان مستقر شوند، بدون شک، امکان هرگونه واکنشی در این مناطق از همه سلب خواهد شد.
توسعه جغرافیای تروریسم از جنوب به شمال، از طریق اسکان پشتون های پاکستانی، منطقه حایل میان مناطقی که طی سالهای گذشته مرکز صدور تروریسم به دنیا بوده با کشورهای آسیای میانه و حیات خلوت روسیه را هم به صفر میرساند و درگیری روسیه با اوکراین با هر نتیجه ای که پایان یابد، تازه اول درگیری های روسیه با تروریسم تحت حمایت آمریکا در شمال افغانستان خواهد بود.
من معتقدم که طالبان، نیروهای نظامی تی تی پی را به افغانستان منتقل نخواهند کرد، اما از انتقال جمعیتی انبوه از پشتون های پاکستانی که ظرفیت تبدیل شدن به نیروهای مسلح و جنگی جدید برای طالبان دارند، به شدت حمایت میکنند و اگر برای این اتفاق، هم اکنون تدبیری اندیشیده نشود، فردا امکان ندارد که بتوان آن را مدیریت کرد.
سید احمد موسوی مبلغ
نظرات(۰ دیدگاه)