عشق من به امام حسین از کجا میآید
- انتشار: ۳ سنبله ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهدین و اندیشه
- شناسه مطلب: 93251
امام حسین را بدون ربط به دین یا هرچیز مقدسی دوست دارم، هر وقت بیحرمتی به این امام محترم و خاندانش میبینم یا میشنوم ناراحت محزون میگردم. دربارۀ او، محرم و مراسم عاشورا هرچه میبینم و میشنوم برایم زیبا و قابل فهم جلوه میکند، در محرمها به شکل ناخودآگاه و بیاختیار اشکهایم جاری میشود، در این روزها، روزی نیست نگریم.
هرچه فکر میکنم که همپای امام حسین چه کسی یا چه چیزی را دوست دارم، چیزی یا کس دیگری به دهنم خطور نمیکند، روزی که به زیارت مرقد امام و شهدای همراه آن عزیز در “شهر کربلا” رفتم هیچگاه فراموش نمیکنم، در حرم امام حسین (ع) بعد از تصور وقایع روز عاشورا به قدری ناخودآگاه گریستم و گریستم که بی حال شد و گوشهای افتادم. بعد از آن حالت احساس کردم که من گذشتهای نداشتهام و پاک و متولد شدهام و هیچ نگرانی و غصهای در سراپرده وجود من دیگر یافت نمیشود! از آن پس هرگاه یاد لحظه زیارت مرقد امام میافتم احساس فراغ بال کرده، تصور مینمایم از حس و حال آن لحظه انرژی میگیرم.
اما علت این عشق چیست؟
دربارۀ علل این علاقه شدید زیاد اندیشیدهام، ممکن است عوامل زیادی داشته باشد که نتوانم درک یا بیانش کنم؛ اما نکتهای که به نظرم میرسد و بیتردید در علاقمندی من بسیار تأثیر داشته، نقش محافل عاشورایی در ایام کودکی من است/ نحوه تجلیل از مراسم عاشورا و محرم.
به خاطر تجلیل از عاشورا، در میان منطقه ما و دیگر مناطق و شهرها، از ۲۷ ذیحجه تا ۱۳ ماه محرم جلسات عزا دائر میگردد. در هر منطقه حسینیهای(تکیه خانهای) وجود دارد که ممکن است مردم چند محل و یا روستان هنگام غروب آفتاب آنجا جمع گردند و پس از شنیدن سخنرانی یک ملا و روضه خوانی او به سینه زنی بپردازند.
این محافل از ۲ الی ۴ ساعت به طول می انجامد، در این محافل کودکان با شوق و شور عجیبی شرکت میکنند، اشتراک اطفال هیچ مانعی ندارد، حتی مادران نوزدان خود را در این محافل هم همراه خود میبرند.
از آنجا که کودکان وقتی در محافل شرکت میکنند، بزرگسالان به احترام اباعبدالله الحسین به انها احترام می گذارند. وقتی به آنها غذا داده میشود تبعیض قائل نمیشوند، بسیار تلاش صورت میگیرد که نسبت به اطفال و کودکان در حین اشتراک به مراسم عزا، پرخاش صورت نگیرد.
حتی کودکان میتوانند در این محافل نقش ایفا نمایند، مثلا: من که کودک ۷ ساله بودم پشت استیژ رفته و شعر یا متنی را قرائت میکردم و بزرگترها گوش میدادند/ همین طور اطفال دیگر.
در مجلس عزای امام حسین کسی کسی را مسخره نمیکند، آنجا همه تلاش میکنند که تحقیری نسبت به کسی صورت نگیرد، حتی اگر حیوانی در ایام محرم در نزدیکیها محل غذاخوری مردم دیده شود، تلاش صورت می گیرد که او را نیز از غذا بی بهره نگذارند. در محافل مرتبط به شعایر عاشورایی بزرگ و کوچک، سرمایهدار و فقیر، حکومتی و غیرحکومتی به یک چشم دیده میشود، آنجا کسی به خاطر امتیازات دنیایی و این جهانی بیشتر احترام نمیگردد، اگر تبعیضی در این محافل دیده شود مورد انزجار عمومی قرار میگیرد.
در حالی که همه می دانیم و شاهدش بوده ایم که در بیرون از مراسم محرم تبعیض موج میزند، به کودکان کمتر احترام میگذارند، کمتر آنها را در یک مهمانی دعوت میکنند، کمتر اجازه میدهند با یک مهمان محترم سر یک دسترخان بنشیند، هنگامی که عیبی در کودک ببنند همه مسخرهاش میکنند، هنگامی که شیطنتی در طفل دیده میشود، هر کدام بیشتر از دیگری دست به شماطت او میزنند. به کودکان حتی به خاطر گناه یکی از نزدیکانش بیاحترامی و پرخاش صورت میگیرد، به خاطر فقیری پدر و مادر اطفال آنها مورد بی مهری و در بسار موارد، مورد بیحرمتی قرار میگیرند و.. به خاطر جرم یکی از بستگان، به کودکان توهین صورت میگیرد.
اما در محرم حتی اگر مجرمی به محفل عزای امام حسین بیاید مورد بی حرمتی کسی قرار نمیگیرد، اگر مثلا کسانی که متهم به گناه کبیره نظیر: قتل یا زنا هستند به محفل عزای امام حسین بیایند با سنگدلی و بی احترامی مواجه نخواهند شد.
حس مهربانی، برابری، احترام و اعتمادی که محافل عزای امام حسین به من در طفولیت داده، شاید یکی از دلایل اعتماد به نفس و رشدم شده باشد. به همین خاطر است که من تا کنون چه در مهاجرت و چه اکنون همه را برابر میبینم و کسی را از خودم برتر نمیبینم یا پایینتر نمیبینم.
تصورم این است که خلق و خوی برابری خواهانه از همین محافل به من القا شده، نه اینکه از طریق مطالعه به دست آورده باشم. عزت نفس و اعتماد به خویش و نیز احترام به جوانمردی و آزادگی اگر در روحم وجود داشته باشد شاید ناشی از القائاتی است که از طریق همین مخافل در وجود من اتفاق افتاده است.
بدین روی تصور میکنم حساسیت من نسبت به نابرابر فرق میکند، روزانه وقتی با خبرها، کنشها، رفتارهای تبعیض آلود مواجه میگردم، وقتی رفتارهای کاملا آشکار ضدعدالتی را تحت نامهای گوناگون میبینم روحم میسوزد و به شدت غمگین میگردم گویی دلم آتش میگیرد، با هیچ چیزی این رفتارها برایم توجیه پذیر نیست.
ستمگری، غارت و بیعدالتی به هیچ وجه برای من قابل فهم، قدر و ارج نیست، نخواهد بود و من نمیتوانم با آن در هیچ شرایطی کنار بیایم.
سلام بر امام حسین، امامی که به من عزت، اعتماد و محبت بخشید، امامی که مرا از ذلت و زبوی تا ابد برحذر داشت.
ضیاء صدر
نظرات(۰ دیدگاه)