طالبان در شمال چه می‌جویند!؟

  • انتشار: ۱۲ سرطان ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 115964

پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، گروه طالبان جنگ بیست ساله خود را شدّت بخشیدند. نیروهای ذخیره خود را فراخواندند و جبهه وسیعی را در نُه ولایت شمال و شمال شرق بر ضد نیروهای امنیتی گشودند.
پرسش مهم این است که چرا طالبان، به سوی ولایات جنوب، خاستگاه اصلی خود لشکر نکشید؟ طالبان در ولایات شمال چه می‌جویند و شمال از چه جهات برای این گروه و حامیانش اهمیت دارد؟ در این نوشته می‌خواهیم به این پرسش‌ها پاسخ بدهیم.
اگر از عینک طالبان و حامیان این گروه نگاه کنیم، شمال از چند نظر اهمیت ویژه دارد:

  1. انگیزه‌های مقاومت در شمال
    مردم شمال از تاجیک‌ها، ازبک‌ها و هزاره‌ها ترکیب یافته اند؛ به همین دلیل در زمان حاکمیت طالبان، نهضت مقاومت در شمال شکل گرفت و ادامه پیدا کرد. پنجشیر، بلخاب و دره‌صوف تسلیم نشدند و سرانجام تومار حکومت طالبان را درهم پیچیدند.
    طالبان به نیکی می‌داند که سخت‌ترین بخش تسخیر افغانستان ولایات شمال است. با تسلّط بر شمال، جنوب و دیگر مناطق خود تسلیم می‌شوند؛ زیرا که انگیزه مقاومت در برابر طالبان در جاهای دیگر مانند شمال وجود ندارد.
    مهم‌تر این‌که شمال زمین زندگی و فعالیت دشمنان سیاسی و نظامی طالبان است؛ کسانی چون مارشال دوستم، عطامحمّد نور و محمّد محقق که تسلیم حاکمیت طالبان نمی‌شوند در میان مردم شمال نفوذ دارند. طالبان با تسخیر شمال، مردم و سرزمین را از دشمنان خود می‌گیرند. این موضوع می‌تواند هدف مشترک طالبان، غنی، کرزی و حکمتیار باشد.
  2. اهمیت اقتصادی شمال
    شمال از نظر اقتصادی و درآمدی نیز اهمیت بسیاری دارد. معادن نفت، گاز، طلا و سنگ‌های قیمتی در شمال است. شمال، سرزمین‌های وسیع زراعتی حاصل‌خیز و رودخانه‌های سرشار دارد. طالبان با سلطه بر شمال می‌تواند بخش مهمّی از هزینه‌های جنگی خود را به دست آورد.
  3. اهمیت تجارتی شمال
    شمال، دروازه ورودی کشورهایی چون پاکستان و هند به کشورهای آسیای مرکزی می‌باشد. آسیای مرکزی برای اجناس پاکستان بازار بزرگی است؛ چنان‌که کشورهای اطراف دریای خزر به لحاظ داشتن انرژی و مواد خام غنی و بی‌ماننداند.
    بدون تردید پاکستان روی بازارها و مواد خام کشورهای آسیای مرکزی حساب ویژه باز کرده است. به یاد بیاوریم که گروه طالبان با اسکورت کامیون‌های تجارتی پاکستان از چمن به سوی قندهار و ترکمنستان به وجود آمد.
  4. رقابت کشورهای منطقه
    با درد و دریغ در افغانستان هم‌چنان سیاست‌های قومی جاری و ساری می‌باشد؛ حتّی با وجود شعارهای دموکراسی غربی و قانون اساسی و جمهوریت، سیاست در محوریت قوم می‌چرخد.
    دست‌کم در نیم ‌قرن اخیر، پاکستان و کشورهای عربی از قوم حاکم حمایت کرده‌ و می‌کنند. فرقی هم نمی‌کند که قوم حاکم در قالب پادشاهی استبدادی باشد یا جمهوری قلابی داوود و کرزی و یا امارت اسلامی طالبان. مهم این است که پشتون‌ها در محور قدرت جای داشته باشند.
    در مقابل روسیه، ایران و هند به طور سنّتی در پهلوی اقوام دیگر قرار گرفته‌اند و شمال مرکز قدرت اقوام غیرپشتون است. اگر پاکستان و کشورهای عربی نبودند، طالبان به قدرت نمی‌رسید و در بیست سال اخیر توان زنده ماندن نداشت؛ چنان‌که اگر نهضت مقاومت مرکب از تاجیک‌ها، هزاره‌ها و ازبیک‌ها، روسیه، هند و ایران را در پهلوی خود نمی‌داشت، دیگر نهضت مقاومتی وجود نداشت و اکنون در افغانستان طالبان حاکمیت می‌راند.
    پس هدف دیگر طالبان این است که به نیابت از پاکستان و عربستان، زمین بازی کشورهای روسیه، ایران و هند را تصاحب کند که دیگر آنان نتوانند در این زمین به نفع نهضت مقاومت حضور بیابند. پاکستان و عربستان یکه‌تاز میدان باشند.
    در این صورت رهبران مقاومت هم زمین را از دست می‌دهند، هم مردم خود را و هم حامیان خارجی خود را. دیگر کاری از پیش نمی‌برند و موی دماغ حکومت قومی غنی و طالبان نمی‌شوند.
  5. جنگ دو دشمن، پیروزی توست
    چندی پیش گلبدین حکمتیار فاش کرد که با غنی و کرزی جلسات سه نفری داشته و تصمیماتی گرفته‌اند. برخی می‌گویند یکی از این تصمیم‌های سه رهبر شعله‌ور کردن جنگ بین طالبان و جبهه شمال بوده است؛ یعنی به جان هم انداختن دو دشمن و نفت ریختن بر این آتش و تماشاکردن. می‌دانیم که هر سه نفر برای نابودی مقاومت شمال و رهبران آن سال‌ها تلاش کرده‌اند. تسلیم کردن ولسوالی‌ها با امکاناتش در ولایات شمال بدون جنگ و مقاومت این احتمال را برجسته می‌کند.
    به هرصورت ریشه جنگ‌های چهل ساله اخیر افغانستان به دو چیز بازمی‌گردد: ۱٫ انحصار‌طلبی قومی؛ ۲٫ منافع کشورهای بیرونی. جنگ‌های جاری در شمال نیز از این قاعده بیرون نیست.

سید اسحاق شجاعی

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *