طالبان، از مزدوری تا بیشعوری
- انتشار: ۱۳ اسد ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 118020

طالبان مزدورند. مزدوری با همپیمانی فرق دارد.
دولتها با یکدیگر پیمان میبندند، چه همکیش باشند و چه نباشند. پیامبر اسلام با مشرکان بنی خزاعه و نیز با یهودیان بنی نضیر، بنی قینقاع و بنی قریظه پیمان بست و تا روزی که آنان پیمان شان را نشکسته بودند به پیمان خود با آنان وفادار ماند. همپیمانی دولت افغانستان با کشورهای دیگر از این نوع است.
کسانی که با سرشت قدرت و تاریخچهی آن آشنایی دارند میدانند که قدرتهای محلی و دولتهای ضعیف در بیشتر ادوار تاریخ یا همپیمان امپراطوریها و قدرتهای کلان بودهاند یا زیر حمایت و قیمومت آنها. آنان از این همپیمانی برای آبادی خاک و آرامی و رفاه مردم خود استفاده میکنند.
افغانستان هم پس از زوال امپراطوری احمد شاه درانی تبدیل به کشور ضعیفی شد که با تحت الحمایه قرار گرفتن مستقیم یا غیر مستقیم از سوی کشورهای قدرتمندِ وقت، مانند بریتانیای کبیر یا روسیه تزاری و پسانتر شوروی و امریکا، به حیات سیاسی خود ادامه داد. این وضعیت مخصوص افغانستان نبوده است، کشورهای مختلفی از منطقه ما تا اقصی نقاط جهان چنین تجربههایی را پشت سر گذاشتهاند.
حکومت حزب خلق که مورد حمایت شوروی بود، احزاب مجاهدین که مورد حمایت غرب و پاکستان بودند، و حکومت کنونی افغانستان که در بیست سال گذشته مورد حمایت جامعه جهانی قرار داشته، همه نمونههایی از همین امر هستند.
این نوع رابطه، حتی اگر یکی از دو طرف آن ضعیفتر است، پایهاش بر تبادل منافع نهاده شده است و مزدوری نیست. رابطه سعودی و امارات عربی با ایالات متحده امریکا، رابطه ایران با روسیه و چین، و رابطه پاکستان با انگلیس و امریکا همه کم و بیش از همین قبیل است.
اما طالبان پدیده متفاوتی هستند، آنان در ریشه و بنیاد خود مزدورند و آنهم مزدوران بیشعوری که نه سود و زیان خود را میدانند نه سود و زیان مردم را.
طالبان تنها یک ماشین جنگی بیشعور اما ویرانگر هستند که برای تخریب و تبهکاری ساخته شدهاند نه برای سازندگی و آبادانی. آنان در پنج-شش سال حاکمیت خود بر مناطقی از افغانستان هیچ قدمی برای بهبود زندگی مردم و برای آبادی وطن برنداشتند، بلکه حتی باقیمانده امکانات و تاسیسات دولتی را هم به بازارهای کویته و پشاور به حراج و لیلام گذاشته بودند. تصویری که آنان از افغانستان به دنیا عرضه میکردند شرم آورترین تصویر ممکن، و مایه سرافکندگی هر شهروند این سرزمین در چشم دیگر ملتهای روی زمین شده بود.
در این بیست سال هم هر چه آبادی در این خاک صورت گرفته است از نظر آنان یک جَو ارزش ندارد، و هر جا هم دست شان میرسد دو باره تخریب و ویرانش میکنند.
تنها کسی با وطن خود چنین میکند که انباشته از کین و حقارت و جهل و سفاهت باشد.
آنان از بیشعوری نمیدانند که بازیچهی یکی از فریبکارترین دستگاههای استخباراتی منطقه شدهاند که آنان را مثل پاپی هر روز به یک کشور میفرستد، تا روسپیوار گاهی به آغوش روسها بروند و روز دیگری به آغوش چیناییها و یا ….
آنان این شعور را ندارند تا بفهمند که دیروز هم ارباب شان آنان را هنگام ضرورت به امریکا فروخت و هزاران تن شان را به گوانتانامو فرستاد تا نهایت حقارت و ذلت را بر آنان پیاده کنند و فردا هم این کار را با آنان قطعا خواهد کرد. کسی که افسارشان را از پشت به دست دارد از همین اکنون در حال بازاریابی است که کجا به نرخ بیشتری به فروش شان برساند.
فرجام کار مزدوران از دور هویداست. همچنانکه رهبر کورشان در کمال ذلت به دست اربابش مرد و تا امروز هم گورش معلوم نیست، پیروان او نیز، مانند همه مزدوران تاریخ، سرنوشتی مشابه او خواهند داشت.
ما اما باید زمینه مزدورپروری را از خاک خود برچینیم و آموزشگاهها و کانونهای مزدورپروری آنان را برای همیشه ببندیم.
محمد محق
نظرات(۰ دیدگاه)