شیر بییال و دم استقلال!
- انتشار: ۲۹ اسد ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهگوناگون
- شناسه مطلب: 92796

مولانا:
شیر بییال و دم و اشکم که دید؟
این چنین شیری خدا هم نافرید!
روز استقلال افغانستان و جشن گرفتن آن، انسان را دقیقا به یاد حکایت مولانا در مورد پهلوان قزوینی میاندازد. پهلوانی که خواهان رسم نمودن تصویر شیر در روی شانههای خویش شد و برای این کار نزد کسی که مهارت در رسم نمودن تصاویر توسط سوزن داشت، آمد. اما وقتی این انسان ماهر، که از وی تعبیر به دلاک میشد، شروع به کار نمود و سوزن را در بدن پهلوان زد، داد پهلوان از شدت درد در آمد و گفت: چه کار داری میکنی؟ دلاک جواب داد: دارم دم شیر را رسم میکنم. پهلوان که تحمل درد را نداشت، گفت: این شیر دم لازم ندارد. دلاک بار دیگر سوزن را زد باز داد پهلوان بلند شد و گفت: این بار کدام قسمت اندام شیر را رسم میکنی؟ دلاک جواب داد: شکم شیر را. پهلوان گفت: این عکس شیر است و همیشه سیر، شکمی نیاز ندارد تا رسید به رسم نمودن گردن و یال شیر که باز داد و فریاد پهلوان بلند شد و گفت: این شیر به یال و گردن هم نیاز ندارد.
این جا بود که دلاک ناراحت و عصبانی شده سوزن را زد به زمین و فرمود:
شیر بییال و دم و اشکم که دید؟
این چنین شیری خدا هم نافرید!
داستان استقلال افغانستان و این کشور فلک زده دقیقا به همین حکایت میماند؛ زیرا استقلال یک کشور در صورتی معنا دارد که از نظر فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی مستقل باشد.
اما این کشور نادر روزگار، از نظر فرهنگی که هر روز بیش از دیروز دارد وابستهتر میشود و از فرهنگ اسلامی و ملی خود با شتاب غیرقابل تصور فاصله میگیرد؛ که نمونههای بیرونی آن را در برنامههای رسوای ستاره افغان یا ستاره شیطان و جشنهای مبتذل دمبوره به وضوح مشاهده مینماییم. کم کم دارند مراسمهای بزرگداشت شخصیتهای ارزشی و ملی را نیز با رقص مختلط و برنامههای مبتذل برگزار میکنند.
از نظر اقتصادی که وابستگی اظهر من الشمس است. اگر مزدهای کشورهای استعماری نباشد، تمام کارهای این کشور مزدور لنگ است و خود از پس هیچ مشکلی برنمیآید.
وابستگی نظامی هم که جایی بحث ندارد. در تصمیمگیریها و عملیاتهای نظامی مگر میشود و میتواند این دولت مقتدر و نمونه برخلاف میل کشورهای قلدر و بادار و استعماری عمل نماید؟!
وضعیت سیاسی که مفتضح تر و رسواتر از همه است؛ زیرا مشکلات انتخابات را هر بار آمریکا هرجور دلش بخواهد حل میکند. تصمیم صلح را هم که بدون حضور دولت فخیمه، در قطر با طالبان گرفت و توافقنامه امضا نمود. قاتلان جان، غارتگران اموال و هتاکان نوامیس و حیثیت مردم این کشو باز با زور کشورهای استعماری آزاد و از طریق پروژه لوی جرگه فرمایشی توجیه گردید.
بنابراین، کشوری که از نظر فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی هیچگونه اراده و استقلالی ندارد، مگر غیر از شیر بییال و دم است؟ مگر شیر بییال و دم هم شیر است تا کشوری در همه امور وابسته و مزدور، مستقل باشد و شایسته جشن و شادمانی؟
این گونه استقلال را تا هنوز کشوری شاید تجربه نکرده باشد همانگونه که شیر بییال و دم را تا هنوز کسی ندیده و خدای نیافریده است.
خلاصه شیر بییال و دم استقلال افغانستان نه شایسته جشن که سزاوار ترحم و مایهی سر افکندگی است.
محمد امین احسانی
نظرات(۰ دیدگاه)