شرطیسازی «پاولف» و بیرق خونچکان
- انتشار: ۶ جوزا ۱۴۰۱
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 130683
شرطیسازی «پاولف» یا شرطیسازی «کلاسیک»، یک نظریه علمی است که توسط «ایوان پاولف» فیزیولوژیست روسی در دهه ۱۸۹۰ مطرح شد.
او که مشغول آزمایش روی بزاق سگها بود، پیشبینی کرد که این حیوانات در واکنش به غذایی که در جلوی آنها قرار داده میشود، بزاق ترشح میکنند اما این دانشمند درعین حال متوجه شد؛ سگها هر بار که صدای پای دستیارش را میشنوند که برای آنها غذا میآورد نیز بزاق ترشح میکنند. پاولف به آزمایشهای خود ادامه داد و مشاهده کرد که حتی زمانی که دستیار او غذا برای سگها نمیآورد، بازهم سگها با شنیدن صدای پای دستیارش، برای خوردن غذا آماده میشوند و بزاق ترشح میکنند.
پاولف به این نتیجه رسید که بسیاری از رفتارهای جانداران، متکی به آموزش نبوده بلکه بر اساس میکانیسم طبیعی بدن است. البته آزمایشهای پاولف، کشف جدیدی نبود بلکه وی توانست که به صورت علمی و آکادمیک قضایای شرطی را توضیح دهد. این در حالی است که قرنها قبل از پاولف، دانشمندانی چون ابوعلی سینا نیز به شکل دیگری موضوع قضایای شرطی را در آثار خود مثل «قانون» و «شفا» شرح دادهاند و حتی مسئله قضایای شرطیه، هزار سال پیش از پاولف در علم منطق هم وجود داشته است.
به هر حال، نظریه شرطیسازی نه تنها شامل جانوران میشود بلکه رفتارهای انسان را نیز دربر میگیرد. مثلاً اگر به مدت یک هفته در ساعتی معینی، با دیدن و خوردن غذا، صدایی را بشنوییم، ذهن ما به تدریج این صدا را با عمل خوردن غذا مطابقت میدهد و هماهنگ میکند. پس از یک هفته اگر همان صدا را بشنویم ولی غذا را نبینیم و نخوریم، قسمتهای تحریک پذیر بدن ما هنگام خوردن غذا مانند اشتها، فعال میشوند. این نظریه علمی، ارتباط نزدیکی با حافظه و خاطرات جانداران از جمله خاطرات انسانها نیز دارد. بازهم یک مثال میزنم: تصور کنید که مکانی را میبینیم که قبلاً دیدهایم، بلافاصله و ناخودآگاه ضمیر و حافظه پنهان ما به رکاوری و به یادآوری خاطرات خوب و یا بدی مبادرت میکند که مرتبط با همان مکان است. یا فرض کنیم که رایحه عطری را استشمام میکنیم که قبلاً استشمام کردهایم و ناگهان به یاد خاطرات مرتبط با همان رایحه عطر میافتیم.
اکنون به اصل مطلب میپردازیم و آن این که با دقت به پرچم طالبان نگاه کنید. رنگ سفید آن زیبا است و از دیدگاه روانشناسی، رنگ سفید آرامبخش و انرژیدهنده است که به همین خاطر نماد صلح نیز به شمار میرود. به نوشته روی بیرق هم دقت کنید که هم از نگاه باورهای دینی ما مقدس است و هم از لحاظ ترکیب رنگها، تصویر زیبایی را خلق کرده است اما این پرچم یک عیب بزرگ دارد و آن این که با دیدن آن به یاد ۲۸ سال جنگ، خونریزی و وحشت میافتیم. این همان نظریه شرطیسازی قضایا است که در بالا به آن اشاره شد. در حقیقت، طالبان با رفتار خود که زیر این پرچم انجام دادهاند، این نماد مقدس و زیبا را در ذهن بیننده با جنگ، خون و وحشت عجین کردهاند؛ همان کاری که داعش با اسم پیامبر اسلام(ص) روی پرچم خود انجام داده است. این قضیه درباره دیدن سایر بیرقهای مشهور جهان مثل پرچم شوروی سابق، پرچم اسرائیل و حتی پرچم آمریکا هم صدق میکند زیرا این سه کشور در یک قرن اخیر، بیشترین خونریزی را در زمین انجام دادهاند و با دیدن بیرقهای این کشورها است که بیننده به یاد جنگ و خونریزی میافتد.
گاهی نمادها هم اگر با فعل و عملی آمیخته شوند، قضیه شرطیه به وجود میآورند و ذهن بیننده بین نماد و عمل، شرطیسازی میکند. مثل دیدن تصویر صلیب شکسته که تداعی کننده فاشیسم و هیتلر است.
سخن پایانی این که برای ما مسلمانان، پیچیدگی و حساسیت موضوع در جایی است که عمل خلافی با نمادهای دینی مثل ریش، تسبیح، سجاده، عمامه و سایر مسائل مرتبط با دین انجام شود زیرا ذهن ناظر بیرونی، بین عمل خلافی که زیر سایه نمادهای دینی انجام شده است، با نماد دینی هنگامسازی کرده و آن را از ناحیه دین میداند و این بدترین آسیب به دین است که قرنها است شاهد آن هستیم.
مرادی جمعه ۱۴۰۱/۳/۶
نظرات(۰ دیدگاه)