سکوت و سکونِ سنگین و سهمگین
- انتشار: ۷ حمل ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 109167

قبل از لشکرکشی و یورش حکومت به بهسود، احد بهادری چنین نوشت:
«لشکر اشرف غنی دیر یا زود از مسیر بامیان به سمت به بهسود راه خواهند افتاد و جنگ در راه است …
بابه مزاری و سربازانش و مردم غرب کابل تنهای تنها برای کرامت، حق، مذهب و هستی همهی هزارهها جنگیدند، کشتهها دادند و خون دل خوردند … اما اکثریت هزارهها سهم خود را ادا نکردند و کابل را به حال خود رها کردند …
امروز در بهسود دورهی هزارههای غرب کابل در حال تکرار شدن است. اکثریت هزارهها در حال تماشا کردن و بیانیه صادر کردن هستند و عدهای از هزارهها که گرسنهی پول و نان و نام هستند، در ارگ و شورای امنیت و مراکزی که برای خلق قتل عام و فاجعه در بهسود برنامه و نقشه میزیزند، راه بلدی و توجیهگری میکنند …» (پایان نقل قول از بهادری).
اکنون سوگمندانه باید اذعان نمود که هر دو پیشبینی احد بهادری به واقعیت پیوست. هم اشرف غنی به بهسود لشکر کشید و آنجا را را بدون مقاومت تسخیر کرد و هم هزارهها در کمال خونسردی و بیتفاوتی، نظارهگر و تماشاچی آن یورش و تسخیر هستند.
در ولایتهای بامیان و دایکندی و غزنی و غور و میدان و ولایاتِ هزارهنشین شمال کشور، هیچ تجمع اعتراضی در حمایت از جبهۀ مقاومت و محکومیت لشکرکشی به بهسود برگزار نشد و حتی یک نفر جنگجو و جاننثار هم به کمک مقاومت نشتافت.
هزارههای کابل که میتوانستند با برگزاری تجمعات اعتراضی، پایتخت را برای حکومتِ یورشگر ناآرام سازند و هزینهی سیاسی لشکرکشی به بهسود را بالا ببرند، کاملاً در سکوت و سکون به سر میبرند. در سایر شهرهای هزارهنشین (هرات، مزار، غزنی و …) نیز همین سکوت و سکونِ سنگین و سمگین حکم فرماست. هزارههای پاکستان و ایران و استرالیا و اروپا و کانادا و … نیز تا کنون هیچ تکانی نخوردهاند.
حتی روشنفکران و تحلیلگرانی که در حوادث گذشته (جنبش تبسم، جنبش روشنایی، نسلکشی میرزاولنگ و تهاجم طالبان به جاغوری) فعّال ظاهر شده بودند (مانند داکتر امین احمدی، عزیز رویش، احمد بهزاد، جعفر مهدوی، داود ناجی، وکیل ناصری و …) نیز در قبال یورش حکومت به بهسود، سکوت اختیار کردهاند.
اینهمه بیشوری و بیطپشی و بیتفاوتی برای من جداً پرسشبرانگیز است.
مسیح ارزگانی
نظرات(۰ دیدگاه)