سرانجام نوبت به مردم رسید!
- انتشار: ۹ اسد ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 117679

با آغاز خروج نیروهای خارجی، سپاه طالب مانند لشکر مور و ملخ از ناکجا آباد پیدا شد و در مدّت کوتاهی، بیش از ۱۰۰ ولسوالی را اشغال کرد. پرسشی که در گلوی صاحب نظران و تحلیلگران بند مانده این است که چرا و چگونه طالبی که در ۲۰ سال به تعداد انگشتان یک دست نتوانسته بود ولسوالی بگیرد، در مدّت اندک نیمی از ولسوالیها را تسخیر کرد.
جالب اینکه این ولسوالیها با جنگ به چنگ طالبان نیفتاد؛ بلکه بدون جنگ و در موارد بسیاری با تمام امکاناتش به طالبان تسلیم داده شده است. در برخی از ولایات مانند بدخشان، نیروهای امنیتی ساعتها و حتّی یکی دو روز پیش از رسیدن طالبان، ولسوالی را رها کرده بودند. ولسوالیهایی که در برابر طالب مقاومت کرده، سربلند و با عزّت مانده و دست طالب به آنها نرسیده است؛ مانند بلخاب؛ درهصوف و چارکنت و …
با گذشت سه ماه از این حوادث، حالا آشکار شده است که واگذاری ولسوالیها به طالبان یکی از مواد توافقنامه امریکا با طالبان بوده است. آگاهان سیاسی محتوای این ماده را اینگونه افشا میکنند. «همزمان با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، نیمی از ولسوالیها به طالبان رها میشوند. پس از آن که موازنه قوا ایجاد گردید، مذاکرات صلح بین حکومت افغانستان و طالبان شروع و قدرت به اداره موقت تحویل میگردد.»
زلمی خلیلزاد، پیرامون واگذاری ولسوالیها دوبار با اشرف غنی و عبدالله دیدار و گفتوگو کرد؛ آنها در آغاز نپذیرفتند؛ امّا تهدید به قطع کمکهای امریکا، کمر غنی و عبدالله را خم کرد و ناچار به تسلیم شدند و پروسه تسلیمی ولسوالیها آغاز شد؛ چنانکه رهایی ۵۰۰۰ زندانی طالبان سرانجام با فشار امریکا عملی گردید.
براساس آن ماده از توافقنامه طالبان و امریکا، اکنون باید از حملات نظامی دو طرف کاسته و مذاکرات صلح حکومت و طالبان آغاز شود؛ امّا در اجرای این ماده از توافقنامه چند مشکل وجود دارد:
- خیزشهای مردمی؛ خیزشهای مردمی علیه طالبان را تا این حد پیشبینی نکرده بودند. این خیزشها برخلاف انتظار آنها همه مناطق و همه اقوام را فرا گرفت. مردمی که برخاسته و از خانه و زندگی خود دفاع میکردند، از حکومت میخواستند در پهلوی آنها ایستاد شود و به خیزشها سلاح و برخی امکانات برساند. در آغاز حکومت نیز مصمم به نظر می رسید؛ امّا خلیلزاد خود را به کابل رساند. پس از این سفر، حمایت حکومت از خیزشهای مردمی کند شد. در نتیجه خیزشهای مردمی که حالت تهاجمی داشت و میرفت که ولسوالیها را پس بگیرد، حالت دفاعی به خود گرفت. نمونههایی آن را در بلخ، بدخشان، هرات، پروان و کاپیسا شاهد هستیم.
چند روز پیش وزیر دفاع امریکا خطاب به حکومت افغانستان گفت که نیروهای امنیتی افغانستان باید از پیشروی طالبان جلوگیری کند. یعنی خود حق حمله و تهاجم را ندارد. - سرکشی حکومت؛ چالش دیگر در اجرای این توافقنامه اشرف غنی است. وی سرسختانه به چوکی چسپیده و نمیخواهد قدرت را به اداره موقتی بسپارد که طالبان در آن سهم عمده دارند. تهدیدهای خلیلزاد نیز تاکنون تأثیر نداشته است. اشرف غنی به این نتیجه رسیده که در اداره موقت و حکومت آینده جایی نخواهد داشت؛ زیرا او نه جایگاه مردمی دارد و نه حزب قوی و با وجود طالبان، ادّعای نمایندگی از قوم پشتون را نیز نمیتواند.
- عهدشکنی طالبان؛ طالبان نشان داده است که اگر مجبور نباشد، به هیچعهد و پیمانی متعهد نمیماند. به رغم توافقنامه، طالبان تلاش میکند از ضعف حکومت استفاده کرده قدرت را به زور تصاحب کند و امریکا را در برابر عمل انجام شده قرار بدهد. تهاجم طالبان به مراکز ولایات هرات، قندهار، هلمند، غزنی و تخار نقض آشکار توافقنامه یادشده است. این را امریکاییها هم اعلام کردعاند و برای همین هم طیارههای جنگی امریکا در قندهار و هرات مواضع طالبان را بمبباران کردند.
پاکستان هرچند در ظاهر با امریکا همراه هست؛ امّا درواقع از طالبان در گرفتن قدرت به زور حمایت میکند. گفته میشود در روزهای اخیر هزاران جنگجوی پاکستانی مرکب از نیروهای امنیتی، طلبههای دینی، داوطلبان مزدور و گروههای افراطی برای جنگ به افغانستان فرستاده شده اند. - باور برخی صاحبنظران سیاسی این است که برنامه اصلی ایالات متحده امریکا تبدیل افغانستان به داعشستان است. در دهه هشتاد امریکا در افغانستان شوروی را شکست داد، روسها این شکست را در سوریه جبران کردند؛ اکنون نوبت آمریکاست که به روسها، چینیها وایرانیها در افغانستان درس بدهد. امریکا این درس را با دستان داعش به رقیبان جهانی خود خواهد داد. (این موضوع را در نوشته دیگری بررسی خواهم کرد.)
بنابراین خیزشهای مردمی، مخالفت اشرف غنی با کنارهگیری و سرکشی طالبان اکنون بحران افغانستان به بنبست رسانده است و از مسیری که امریکاییها طراحی کرده بودند بیرون برده است. این وضعیت فرصتی برای مردم به وجود آورده که بتوانند سرنوشت خود را به دست بگیرند و برای تعیین آن بجنگند. اکنون نوبت مردم است که با افراطگرایی و خشونت به نام طالب و با فساد، قومگرایی و استبداد به نام حکومت مبارزه کند.
سید اسحاق شجاعی
نظرات(۰ دیدگاه)