سخنسنجی و پویایی
- انتشار: ۴ اسد ۱۳۹۷
- سرویس: اجتماعیدیدگاه
- شناسه مطلب: 45539
بهصورت منطقی، هیچچیز، هیچکس و هیچ نظری غیرقابل نقد نیست؛ اما نقد توهین نیست، عقدهمندی نیست، افترا نیست. تفکر نقادانه بهاین معنا است که همواره باید در جستوجوی کمال بود. همیشه باید در حال پالایش و نظریهپردازی بود.
در ترازوی عقلانیت و خرد همهچیز را باید وزن کرد و برجستگیها را بیان کرد و کاستیها را نمایش داد. در عرصه اندیشه، توقف و ایستادن معنا ندارد، نظریهِ هیچ سیاستمداری، تفکرِ هیچ دانشمندی، شعرِ هیچ شاعری و نوشتهای هیچ ادبی، آخرین و تنهاترین محصول آفرینش فکری و ذهنی در جامعه نیست.
در دنیا، آخرین؛ فیلسوف، آخرین جامعهشناس، آخرین سیاستمدار، آخرین ادیب، آخرین ریاضیدادن، آخرین فقیه و آخرین رهبر و… به دنیا نیامده است.
بر اساس تفکر مسلمانان تنها آخرین پیامبر بهدنیا آمدهاست و آخرین کتاب آسمانی فرو فرستادهشده است. پس جدای این دو مورد، هیچ گزینه آخرین و تنهاترین وجود ندارد. هر محصول فکری و هر کارنامه عملی آدمها دارای ناخالصی است و درنتیجه، نقدپذیر و قابل سنجش. وقتی نقد صورت میگیرد، معنایش این است که جامعه پویا و در حال بالندگی است. توقف و ممنوعیت در اندیشیدن، معنا ندارد.
ممنوعیت نقد، یعنی ممنوعیت اندیشیدن و نوشتن؛ ممنوعیت پویایی و بالندگی. محصول این روند و باور بهاین روند، اوج واپسگرایی و انحطاط فکری است. پس از نقدها و سخنسنجیها باید با چهره گشاده استقبال کرد و نقد را مجدداً نقد کرد؛ میتوان نقدی بر نقد را نیز نقد کرد. کارنامه فکری و عملی برجستگان را نباید حیثیتی و غیرقابل نقد کرد. هیچکس و هیچ نظریهای مقدس و خط قرمز نیست، ولی هرکس و هر نظریهای، بهجای خود محترم است.
بنابراین نباید بر ناقدان خروشید و قلمها را بهلرزه انداخت. پس میتوان، طرزی، بلخی، مزاری، مسعود، ربانی و هر کس دیگری را نقد کرد؛ چراکه هیچکس نقد ناپذیر نیست؛ ابتذال فکری بالاتر از این نیست که عدهای زیر پرچم شخصی سینه بزنند، داوری و نقدی بر او و کارنامه او را ممنوع قلمداد کنند. بستن درهای نقد، بستن مسیرهای شکوفایی، بستن چشمها براشتباههای گذشته و آرام گرفتن در مرداب ایستایی است؛ اما باید بهیادداشت که نقد، هرگز توهین نیست، همانگونه که برنتافتن نقد به معنای پاسداری از ارزشها و نشانه وفاداری به بزرگان تاریخ نیست، بلکه هردو حالت، نشانه نادانی است.
داکتر سید جواد سجادی
نظرات(۰ دیدگاه)