زیبالنساء زینت ادبیات و زبان فارسی
- انتشار: ۱۹ حوت ۱۴۰۲
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 174610
امروز هشتم مارچ روز جهانی زن است. وقتی اسم زن به میان میآید، بدون اراده به یاد زنان افتخارآفرین زبان و ادبیات فارسی در دوره گورکانیان هند میافتیم زیرا اگر آنها نبودند، امروز بخش زیادی از شعر و ادبیات زبان فارسی هم وجود نداشت.
تعداد بانوانی که با اندیشه و قلم خود زبان فارسی را در شبهقاره هند تقویت کردند و توسعه دادند، چنان فراوان است که فقط فهرست نامهای آنها چندین صفحه را دربرمیگیرد اما به قول معروف:
آب دریا را گر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
لذا در یادداشت حاضر یکی دیگر از بانوان شاعر، ادیب، اندیشمند و هنرمند دوره بابری هند را معرفی میکنیم که اکنون دیوان اشعار او را در اختیار داریم. این بانوی ادیب، «زیبالنساء» نام دارد که در سال ۱۰۴۸هجری قمری در منطقه «دکن» هند متولد شد. زیبالنساء نه تنها زینت زنان عصر خود بود بلکه او به شعر و ادبیات زنانه حوزه تمدنی فارسیزبانان نیز زیبایی بخشید. این بانوی خردمند، دختر «اورنگ زیب» از پادشاهان سلسله گورکانیان هند است که در تاریخ از او به شاهدخت نیز یاد شده است.
زیبالنساء از نوجوانی به آموختن ادب و شعر فارسی شروع کرد و در بیست سالگی اشعار او به پختگی رسید. این بانوی فرهیخته طی سه سال، قرآن را حفظ کرد اما این باعث نشد که با هنر موسیقی میانه خوبی نداشته باشد زیرا از زیبالنساء در تذکرهها به موسیقیدان نیز یاد شده است. او از منجمان، فیلسوفان، کتابداران و استادانان هنر خطاطی نیز به شمار میرود اما قدرت سخنوری و شاعری زیبالنساء همه هنرهای او را تحت تأثیر قرار داده است و اکنون ما این بانوی جامع کمالات را به مهارت و استادی در سرودن شعر میشناسیم.
مجموعه اشعار زیبالنساء را ۱۵ هزار بیت گفتهاند اما در حال حاضر کمی بیش از چهار هزار بیت آن باقی است که شامل غزلیات، قصاید، ترجیعبند، ترکیببند، مسدس و مخمس میشود. او به دلایلی که میتوان یکی از آنها را فضای مردانه عصر اورنگ زیب پدرش دانست، در شعر مخفی تخلص میکرد که با «مخفی بدخشی» اشتباه گرفته نشود. البته یک روایت این است که زیبالنساء از بس زیبا و خوشاندام بود، سعی میکرد مخفی باشد و کمتر در انظار عمومی ظاهر شود. او خود تلویحاً به این نکته اشاره کرده است:
بلبل از گل بگذرد چون در چمن بیند مرا
بت پرستی کی کند، گر برهمن بیند مرا
در سخن مخفی شدم مانند بو در برگ گل
هر که دارد میل دیدن، در سخن بیند مرا
زیبالنساء هر چند اشعار خود را ساده، روان و عاشقانه سروده است اما نظم او از مفاهیم بالای عارفانه نیز برخوردار است. نمونهای از شعر عاشقانه او را مرور میکنیم که در لابلای آن اصطلاحات عرفانی هم مشاهده میشود:
تا بادِ صبا را به گلستان گذری هست
مرغانِ چمن را به رهِ گل نظری هست
نومید نباید شدن از گردشِ ایام
هر شام که آید، ز پیِ آن سَحَری هست
بنشین نفسی بلبلِ شوریده که امروز
با ناله زار دل من هم اثری هست
گر شربتِ وصلت به لبِ تشنه ندارد
بیمار غمِ عشقِ تُرا چَشمِ تَری هست
چشمم به ره قافله بوی وصالت
در کوی تو از بادِ صبا تا خبری هست
بیداد مکن این همهها بر دلِ «مخفی»
اندیشه نما، غیر تو هم دادگری هست
جدا از اشعار عاشقانه و عارفانه زیبالنساء، وی از لحاظ مذهبی و دینی نیز بانوی معتقدی بوده که علاقه خاصی به اهلبیت بویژه امام رضا(ع) داشته است.
باز امروز دلم سوی خراسان رفته است
رشته کفر بریده است و به ایمان رفته است
و یا این بیت:
از گدایان توام شاه خراسان مددی
که چو مرغان حرم در حرمت جا گیرم
زیبالنساء در جای دیگر میگوید:
دوستی با دشمن آل پیمبر کی کنم
من که لاف دوستی با آل حیدر میزنم
افزون بر این، روی مُهر زیبالنساء عبارت «کنیز فاطمه» حک شده بود که گویاى ایمان مذهبی قوى در کنار لطافت طبع و ذوق ادبى اوست. این نکته را «حسامالدین راشدى» مؤلف «تذکره شعرای کشمیر» چاپ لاهور ۱۹۸۳، ذکر کرده است.
آخر زندگی زیبالنساء با تلخی همراه بود زیرا به دلایلی که رنگ و بوی سیاسی بر سرجانشینی اورنگ زیب داشت، توسط پدرش راهی زندان «قلعه سلیمگر» دهلی شد و مدتی از عمر خود را در زندان گذراند. زیبالنساء هرگز ازدواج نکرد که در جایی به این نکته اشاره کرده است:
ره عشق است اى مخفى مجرد بایدت رفتن
که گر عیسى بود همدم رفاقت را نمىشاید
سال وفات زیبالنساء را ۱۱۱۴هجری قمری در دهلی نوشتهاند. پیکر او به دستور اورنگ زیب پدرش در باغ «سیهزار درخت» دهلی به خاک سپرده شد.
تاکنون مجموعه اشعار زیبالنساء توسط ناشران مختلف از دهلی و بمبئی گرفته تا لاهور و تهران به چاپ رسیده است که در ایران، چاپ انتشارات «امیرکبیر» و انتشارات «ما» مشهورتر است.
یاد و خاطرهاش گرامی باد
محمد مرادی
نظرات(۰ دیدگاه)