روزگار آشفته اسماعیلیان افغانستان
- انتشار: ۳ دلو ۱۴۰۲
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 169815
در دو سال اخیر مواردی از تلاش طالبان برای دعوت اسماعیلیهای افغانستان به کیش مسلمانی مشاهده شده است. این در حالی است که اسماعیلیان در تاریخ اسلام نه تنها از مسلمانان متقدم به شمار میروند بلکه این شاخه از شیعیان از نگاه عقیدتی نیز تاریخ درخشانی دارند.
پس از شهادت امام جعفر صادق(ع) در قرن دوم هجری عدهای از شیعیان، «اسماعیل» فرزند امام را بهعنوان جانشین او معرفی کردند اما قول مشهور این است که اسماعیل در زمان امام جعفر صادق وفات کرده بود. هر چه بود، پیروان اسماعیل به زودی قوی شدند و قدرت گرفتند. آنان در قرن چهارم هجری دولت مقتدری در مصر تشکیل دادند که در تاریخ به «فاطمیان» شهرت یافتند. اسماعیلیها پس از افول دولت فاطمی مصر، به شاخههای متعددی تقسیم شدند که در حال حاضر دو شاخه «نزاریه» و «مستعلیه» از همه مشهورتر هستند. توضیح این که اسماعیلیان فاطمی پس از بروز اختلاف بر سر جانشینی «مستنصربالله» یکی از امامان اسماعیلیه فاطمی، به دو گروه و شاخه اصلی تقسیم شدند. گروهی «نزار» فرزند بزرگ مستنصر را بهعنوان امام و جانشین پدرش پذیرفتند و گروه دیگر «مستعلی» فرزند کوچک او را بهعنوان رهبر اسماعیلیه معرفی کردند. اسماعیلیان آقاخانی، مربوط شاخه نزاریه هستند که کریم آقاخان چهلونهمین امام نزاریها شهرت جهانی دارد.
در حال حاضر اسماعیلیان مستعلی که در تاریخ به «مستعلیه» و «مستعلویه» نیز شهرت دارند، عمدتاً در هند و بخشی نیز در پاکستان، سوریه و یمن زندگی میکنند. اسماعیلیان مستعلویه در هند، به نام «بُهره»، «طیبه» و «داوودی» نیز شناخته میشوند اما اصطلاح بُهره، از همه مشهورتر است. از آنجا که یادداشت حاضر بیشتر روی اسماعیلیهای نزاری متمرکز است، از پرداختن به اسماعیلیان مستعلوی خودداری میشود.
«حسن صباح»، «ناصر خسرو بلخی»، «ابوحاتم رازی»، «ابوعبدالله نسفی»، «قاضی نعمان»، «ابویعقوب سجستانی»، «حمیدالدین کرمانی» و «مویدالدین شیرازی» از فقها و بزرگان اسماعیلیان نزاریه بودند که برای گسترش آراء و اعتقادات این فرقه، زحمات زیادی را در ایران و افغانستان فعلی متحمل شدند.
در قرنهای پنجم و ششم هجری، کمتر سرزمین اسلامی و کمتر دربار حاکمی را میتوان سراغ داشت که از اسماعیلیان خالی بوده باشد. دوره سامانیان، آغاز دعوت داعیان اسماعیلی در خراسان بزرگ بود که در دوره غزنویان و سلجوقیان، فعالیت آنان به اوج خود رسید و بسیاری از سران حکومتی را به کیش خود در آوردند. سعی اسماعیلیان برای توسعه مذهب خود، بدون خطرات جانی برای آنان و همکیشانشان نیز نبود. مثلاً «حسنک وزیر» که از افراد معتمد سلطان محمود غزنوی بود، به اتهام قرمطیگری و یا اسماعیلی بودن، توسط سلطان مسعود فرزند سلطان محمود، در بلخ سنگسار شد.
اسماعیلیان پس از سادات و علویان، دومین گروهی بودند که به خشم آتش حاکمان عباسی و فرمانروایان تابع خلافت بغداد، سوختند و هزاران هزار اسماعیلی در راه اعتقادات خود، جانشان را از دست دادند. البته اسماعیلیان نیز حاکمان وقت خود را به ستوه آورده بودند که ترور برقآسای حاکمان و وزیران آنان مثل «خواجه نظامالملک» وزیر دربار «ملک شاه سلجوقی» توسط فدائیان حسن صباح، از دشمنی عمیق آنان با حاکمان، حکایت داشت.
به رغم آن که برخورد شدید حاکمان با اسماعیلیه، این گروه را به شدت تضعیف کرد اما پیروان آنان هرگز از بین نرفتند بلکه قرنها به حیات سیاسی و اجتماعی خود در سرزمینهای دور و نزدیک ادامه دادند اما آنچه ما امروز جمعیتی به نام اسماعیلیان افغانستان میشناسیم، با یک حادثه تاریخی در ایران ارتباط دارد. از آنجا که قبلاً به صورت مفصل از این قلم درباره این رویداد بحث شده است، در یادداشت حاضر، فقط بهعنوان یادآوری به آن اشاره میشود.
یکی از قیامها و یا شورشهای دوره قاجار که پس از جریان «بابیه»، بزرگترین نهضت اجتماعی ایران به شمار میرود، خیزش «حسنعلیشاه محلاتی» در سال ۱۲۵۵هجری قمری بود. او که اهل منطقه «محلات» ایران بود و «الحسینی» تخلص میکرد و درعینحال ادعای سیادت داشت، چهلوششمین امام اسماعیلی شاخه «نزاری» به شمار میرفت.
«فتحعلیشاه قاجار»، حسنعلی را که «خلیلالله» پدرش در یک حادثه کشته شده بود، مورد تفقد قرار داد و به او لقب افتخاری «آقاخان» اعطا کرد. شاه قاجار، سپس «سروجهان» یکی از دختران خود را نیز به عقد حسنعلی آقاخان درآورد و او را حاکم قم و محلات مقرر کرد.
پس از فتحعلیشاه قاجار، فرزندش «محمدشاه» به قدرت رسید. محمدشاه همان شخصی است که لشکرکشی بزرگی را برای تصرف شهر هرات انجام داد اما موفق نشد که این شهر را تصرف کند. در آن زمان شهر هرات در اختیار «کامران میرزا» فرزند «شاه محمود سدوزایی» بود.
در همین بحبوحه، حسنعلی آقاخان که حکومت کرمان را نیز به عهده داشت، در برابر شاه قاجار شورید که مدتها دربار قاجاری را به خود مشغول کرد. با وجود آن که شورش اسماعیلیه در برابر دولت قاجاری، انگیزههای اجتماعی و عدالتخواهی داشت اما نقش انگلیس را نیز نباید در این ماجرا نادیده گرفت زیرا دخالت انگلیس با تصرف جزیره خارک و شکست محاصره هرات مشهود بود.
بههرحال، حسنعلی آقاخان، یک و نیم سال در برابر دولت قاجاری در توابع کرمان مقاومت کرد اما سرانجام شکست خورد و از راه «کویر لوت» در سال ۱۲۵۷هجری قمری به قندهار آمد. استقرار حسنعلی آقاخان در قندهار، باعث شد که جان تازه در کالبد نیمهجان اسماعیلیان افغانستان دمیده شود و فوج فوج از سرزمینهای شمالی و شرقی افغانستان به قندهار سرازیر شوند. در حقیقت، حضور آقاخان در قندهار، آغاز تاریخ نوین برای اسماعیلیان افغانستان به شمار میرود. آنچه فعلاً به نام اسماعیلیان افغانستان میشناسیم، در همین دوره، قالبنوین و جان تازه به خود گرفت تا جایی که اکنون اسم اسماعیلیان افغانستان با لقب آقاخان درآمیخته است.
این که چرا حسنعلی آقاخان، قندهار را مرکز دعوت و فعالیت خود انتخاب کرد، دقیق مشخص نیست ولی سالهای حضور او در قندهار، مصادف با اشغال قندهار و کابل توسط بریتانیا بود که به جنگ اول افغان- انگلیس معروف شد. حضور آقاخان در قندهار، میتوانست که ارتباط او را با نمایندگان انگلیس، آسانتر کند. موضوع رابطه حسنعلی آقاخان با انگلیس و فعالیت او در افغانستان، در صفحات ۵۸۳ تا ۵۸۶ جلد اول «تاریخ و عقاید اسماعیلیه» شرح داده شده است. البته همانطور که پیشبینی میشد، قندهار محل مناسبی برای فعالیت چهلوششمین امام اسماعیلیان نبود. بنابراین، آقاخان ناگزیر شد که قندهار را در اواخر صفر سال ۱۲۶۲هجری به مقصد هند بریتانیایی ترک کند و تا آخر عمر، در همانجا بسر ببرد.
پس از درگذشت حسنعلی یا «آقاخان اول» در سال ۱۸۸۱میلادی، فرزندش «آقا علیشاه» به عنوان جانشین پدر و به حیث چهلوهفتمین امام اسماعیلیه انتخاب شد و لقب «آقاخان دوم» گرفت. مادر آقا علیشاه، «سروجهان» دختر فتحعلیشاه قاجار بود که قبلاً ذکر آن رفت. آقاخان دوم پس از چهار سال امامت، در سال ۱۸۸۵ درگذشت و فرزندش «سلطان محمدشاه» به عنوان جانشین او تعیین گردید.
محمدشاه، سومین آقاخان بود که چهلوهشتمین امام اسماعیلیان نیز به شمار میرفت. محمدشاه که سرمایهدارترین شخصیت دوره خود بود و با بسیاری از سران کشورها ارتباط داشت، در ۱۱ جولای ۱۹۵۷ وفات کرد و طبق وصیت او، نوهاش «کریم آقاخان»، فرزند علی پسر ارشد سلطان محمدشاه، به عنوان آقاخان چهارم و امام چهلونهم اسماعیلیان، به امامت رسید.
امامت کریم آقاخان تاکنون ادامه دارد که هرازگاهی به مناسبتهای مختلف، نام آقاخان بر سر زبانها میافتد. او که به شهزاده کریم آقاخان مشهور است، علاقه خاصی به موضوعات افغانستان دارد و اسماعیلیان افغانستان نیز به او نسبت به هر کسی، تعلقخاطر دارند.
جمعبندی بحث این که با ظهور اسماعیلیان آقاخانی، عقاید مذهبی و معنویت در بین اسماعیلیان کمرنگ شد تا جایی که اکنون طالبان تصور کردهاند، اسماعیلیان مسلمان نیستند. بخش بیشتر این تصور اشتباه به عملکرد بزرگان اسماعیلی بر میگردد که نسل جدید اسماعیلیان را از عقاید مذهبی به دور نگهداشتند. توضیح این که نسلنوین اسماعیلیها با ابتداییترین مسائل دینی و مذهبی خود بیگانه هستند. حتی کریم آقاخان به عنوان چهلونهمین امام اسماعیلیان نزاری که بین پیروان این فرقه مقام دینی و معنوی دارد، از لحاظ مذهبی مانند پیشینیان خود نیست. به خاطر احترام به دوستان اسماعیلی خود، این موضوع را بیشتر باز نمیکنم و همین اشاره کافی است.
با توجه به این وضعیت، از نسل جدید اسماعیلیان نباید توقع داشت که با عقاید دینی و مذهبی خود آشنایی داشته باشند. این در حالی است که اکنون در افغانستان یک دولت ایدئولوژیگرا به میان آمده است. برای خنثی کردن تهاجم دینی و مذهبی دولتهای ایدئولوژیمحور، نیاز به آنتیتز است و این آنتیتز در افغانستان، جز تجهیز به عقاید دینی و مذهبی نیست. به عبارتی، طالبان با حربه دین و مذهب در صدد محو اقلیتهای مذهبی برآمدهاند و اقلیتهای مذهبی نیز برای جلوگیری از انحلال و نابودی خود، راهی جز تجهیز به دین و مذهب ندارند.
اسماعیلیان افغانستان اگر خواسته باشند از این اوضاع آشفته نجات پیدا کنند، باید به پیشینیان خود چون ناصرخسرو که علم و دین را چتری برای دفاع از اسماعیلیان در برابر دولتهای ایدئولوژیمحور قرار داده بود، اقتدا کنند و در غیرآن در جامعه ایدئولوژیگرای افغانستان محو و هضم خواهند شد؛ چنانچه اکنون نشانههای آن آغاز شده است.
محمد مرادی
نظرات(۰ دیدگاه)