دیوار کوتاه مهاجرین

  • انتشار: ۲۰ حمل ۱۴۰۴
  • سرویس: تیتر 2دیدگاه
  • شناسه مطلب: 221170

ساماندهی مهاجرین ساکن ایران، این روزها یکی از مباحث مهم مقامات ایرانی در رسانه‌هاست.

بر اساس آمار رسمی مدیر کل اتباع خارجی وزارت کشور ایران، هم اکنون شش میلیون و یکصد هزار مهاجر، در ایران زندگی میکنند که غالب آنها، افغانستانی هستند‌ و بر اساس آنچه که گفته شده، بخش زیادی از این مهاجرین که دارای سربرگه شناسایی هم هستند، باید به زودی ایران را ترک کنند و به افغانستان برگردند.

بدیهیست که مقامات هر کشوری باید حضور مهاجرین در سرزمین خود را ساماندهی کنند، اما به نظر می‌رسد که تعریف ساماندهی در ایران، معنایی متفاوت با فهم عمومی از این واژه دارد.

از نوع مواجهه نیروی انتظامی ایران با مهاجرین افغانستانی ساکن ایران در چند ماه اخیر اینطور استنباط می‌شود که اخراج فله ای مهاجرین در دستور کار قرار گرفته و بازداشت و طرد مرز مهاجرین حتی در روزهای عید سعید فطر از اطراف و ورودی های حرم مطهر امام رضا علیه السلام که ملجا و پناهگاه هر ذی نفسی و از جمله مهاجرین مظلوم نیز هست، گزارش شده است.

طبق شنیده ها، برنامه نیروی انتظامی ایران این است که با هر شکل ممکن، تعداد مهاجرین ساکن در ایران را به زیر چهار میلیون نفر برسانند و مقصود از ساماندهی مهاجرین، کاستن از تعداد آنهاست نه بررسی شرایط پناهندگان.

در خصوص روند کنونی به اصطلاح ساماندهی مهاجرین افغانستانی در ایران، بایسته است که نکات زیر مورد توجه قرار گیرد:

۱. حجم مهاجرین وارد شده به ایران پس از سلطه طالبان، تقریبا دو برابر تعداد افراد مهاجر در تمام چهل سال گذشته است.

این حجم وسیع از جابجایی و مهاجرت، بی دلیل اتفاق نیفتاده است و در مواجهه با آن، عاقلانه این است که عوامل این مهاجرت سنگین، مورد توجه جدی قرار گیرد.
چرا که مادامیکه دلایل مهاجرت، در مبدأ همچنان موجود باشد، اخراج فله ای مهاجرین، فقط چرخه طرد مرز افراد و بازگشت قانونی یا غیرقانونی آنها را دچار تکرار خواهد کرد.

همه میدانند که طالبان، مهمترین دلیل مهاجرت چند میلیون انسان هستند و همین عامل، همچنان به عنوان یک خطر بالفعل در افغانستان حضور دارد.

صرف نظر از اینکه اخراج مهاجرین در معرض خطر، چقدر انسانی و اسلامی است؟ مادامیکه سلطه طالبان بر افغانستان وجود داشته باشد، از سیل مهاجرت هم کاسته نخواهد شد حتی اگر کرور کرور مهاجر، دستگیر و طرد مرز شوند.

۲. بخش زیادی از مهاجرین جدید در ایران، یا با گرفتن ویزای رسمی وارد ایران شده اند یا با هماهنگی مرزی. و بدیهیست که غالب آنها، نه با میل و اراده خود که به دلیل اضطرار و ترس جان، خانه و کاشانه خود را ترک کرده و مهاجرت کرده اند.

بخش عمده همین افراد، در تمام طرح های ثبت و ساماندهی در ایران هم شرکت کرده اند و مدارکی همچون سربرگه شناسایی یا کارت هوشمند و ..‌. در اختیار دارند.

اکنون آیا منطقی است که مهاجری که از روی اضطرار و از مجرای رسمی وارد ایران شده و طبق اعلام رسمی نهادهای ایرانی، سربرگه هم دریافت کرده و شناسایی شده، بی هیچ حساب و کتابی اخراج شوند؟

۳. طالبان، تنها عنصر اثرگذار بر سیل مهاجرت در سه و نیم سال گذشته نبوده اند. بلکه مسئولین ایرانی که طی حدود سه سال، تولیت کار افغانستان را عهده دار بوده اند، پا به پای طالبان، در شکل گیری این وضعیت نقش داشته اند و مقصرند.

فهم عموم مردم این است که ایران، با سپردن کار افغانستان به جماعت تطهیر کننده این گروه، نه تنها بر سرکوب گسترده مردم افغانستان و به ویژه صداهای مخالف طالبان چشم پوشید، بلکه در این مسیر، با طالبان همراهی و همکاری کرد.

نتیجه قهری آن حجم گسترده سرکوب و بیدادگری طالبان، افزایش سیل آسای تعداد مهاجرین بود که اولین و در دسترس مقصد آنها، ایران بود.

طالبان، با هدف تغییر بافت جمعیتی و سرکوب گسترده، فشار بسیار زیادی بر مردم اوردند و نمایندگی های دیپلماتیک ایران در افغانستان هم در همسویی با طالبان (و گاه به منظور حفظ جان برخی از افراد)، روند گسترده و بی ضابطه توزیع ویزا را برای افرادی در دستور کار قرار دادند که می‌دانستند قصد بازگشت ندارند.

به گمانم، این نکته باید مشخص شود که صدور این حجم وسیع و بی ضابطه از ویزا، صرفا یک طرح خام بیزینسی بوده (تهیه ویزای ایران برای هر فرد در شرایط عادی حدود یکصد دلار برای هر نفر و در مقاطعی تا چهارصد دلار برای هر نفر هزینه داشته است) یا منطق دیگری در پس آن وجود داشته است؟

اکنون باید پرسیده شود که منطق تیم تطهیر در همسویی با طالبان در این حجم جابجایی جمعیتی، دقیقا چه بوده و اگر پاسخ قانع کننده ای برای ان وجود نداشته باشد، بازخواست از آنها، کمترین خواسته ای است که باید مورد مطالبه قرار گیرد.

سر دسته تیم تطهیر در کابل‌ که بارها کوشید تا طالبان را ضد آمریکایی و جنبش اصیل منطقه معرفی کند، با بی کفایتی، تمام ظرفیت های ایران در افغانستان را به پای عشق یک طرفه خود به طالبان ریخت و بی آنکه بتواند سر سوزنی از منافع ایران را در افغانستان تأمین کند و یا حتی قطره آبی از حقابه ایران را به زابل برساند، ایران را در برترین شرایط تحریمی، با مشکل مهم مهاجرت هم درگیر کرده است.

نگرانی های امنیتی و اجتماعی مقامات ایرانی در تهران نسبت به پدیده افزایش گسترده مهاجرت، برای هر انسان عاقلی قابل درک است، اما عوامل این بحران، از یکسو طالبان و از سوی دیگر، عاشقان ایرانی طالبان هستند و به طور قطع، تا این دو عامل بحران ساز، رفع نشود، مشکل مهاجرین هم در ایران رفع نخواهد شد.

۴. یکی از ابهامات طرح سامان‌دهی کنونی، پیوست آن به یک پروژه وسیع مهاجر ستیزی در چند ماه گذشته است.

طی چند ماه پسین، فضای مجازی و به تبع آن فضای اجتماعی، با سیلی از فعالیت های مهاجر ستیزانه مواجه شد.

با تکیه بر برخی شواهد، می‌توان این‌گونه استنباط کرد که حداقل بخشی از نهادهای ایرانی، از این موج مهاجر ستیزی استقبال و بلکه از آن حمایت کرده اند و طرح سامان‌دهی را از لایه های حکومتی خارج نموده و به یک مسأله و بلکه به یک بحران اجتماعی تبدیل کردند.

عدم برخورد با عوامل نفرت افکنی نسبت به کسانی که تا یکی دو سال قبل با عنوان مدافعین حرم و مبارزان علیه افراطی گری مورد تشویق بودند از یکسو و درخواست رسمی برخی از فرماندهان نیروی انتظامی در شهرهای مختلف از مردم برای شناسایی‌ و معرفی مهاجرین به آنها از سوی دیگراچ، گواه بر مدعای فوق است.

رویکرد خلق نفرت و مهاجر ستیزی توسط برخی از عناصر و حمایت نیروی انتظامی از آنها، اکنون یک شکاف بزرگ اجتماعی را میان جامعه مهاجرین و جامعه میزبان ایجاد کرده است، به گونه ای که در حال حاضر، افغانستانی بودن حتی در مدارس، بانک‌ها، بیمارستان ها و … جرم نابخشودنی به حساب می آید و‌ مواجهه با مهاجرین در غالب موارد با توهین و تحقیر همراه شده است.

قطعا این شکاف اجتماعی، در بلند مدت به نفع ایران نیست. چه اینکه باز ممکن است مدافعین حرم، در شرایط حساس، به کار ایران بیایند و بعید است که با این شکاف گسترده اجتماعی، دیگر چیزی به نام مدافع، از بدنه مهاجرین بشود استخراج کرد.

۵. ساماندهی مهاجرین، منطقا به این معناست که شرایط آنها در یک مکانیزم شفاف و عادلانه برررسی شود و اگر واقعا در افغانستان تحت سلطه طالبان، خطری برای آنها وجود دارد، شرایط ماندن قانونی و محترمانه آنها در ایران یا هر جای دیگری، فراهم شود
همچنین، سرمایه گذاران اقتصادی، نخبگان علمی ، ورزشی و فرهنگی،  کارآفرینان و تولید کنندگان و برخی دیگر از اقشار افغانستانی، کسانی هستند که حضورشان در ایران، به نفع ایران است و ظرفیت های فراوانی را برای ایران ایجاد می‌کند.

آیا شایسته نیست که به جای طرد مرز فله ای، مهاجرین، دسته بندی شوند؟
گزارش های متعدد از دستگیری های وسیع مهاجرین وجود دارد. این اتفاق، حتی در روز عید فطر و در ورودی های حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام هم اتفاق افتاده است.

آیا واقعا برای جمهوری اسلامی ایران قبیح نیست که حرم امن امام رئوف را در روز عید، برای زوار او ناامن کنند؟

۶. فرض را بر این بگیریم که به هر دلیلی، ایران در رد مرز فله ای مهاجرین ذیحق است و هرکسی را که بدون به همراه داشتن مدارک هویتی در هر جایی ببینند، حق دارد بدون چک و بررسی و در اسرع وقت، رد مرز کنند.

اما آیا نمیشود این کار را با رعایت کرامت انسانی و اسلامی مهاجرین انجام داد؟

رعایت آداب اسلامی و رعایت حقوق انسانی، کمترین انتظاری است که از یک کشور اسلامی در حق یک مهاجر مظلوم مسلمان می‌شود داشت.

کرامت مهاجر باید حفظ شود
او مهاجر است، مهاجرت جرم نیست.

سید احمد موسوی مبلغ

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *