دکترین سیاست خارجی بایدن؛ تغییر یا تداوم؟
- انتشار: ۲۷ حوت ۱۳۹۹
- سرویس: بین المللدیدگاه
- شناسه مطلب: 108862

در مقطع فعلی، درک سیاست آمریکا در قبال موضوعات گوناگون بینالمللی از اهمیت خاصی برخوردار است.
پرسش اصلی این است که آیا سیاست خارجی دولت بایدن تداوم سیاست خارجی اوباما خواهد بود؟ این نوشته در تلاش برای یافتن پاسخی برای این پرسش، در پی این است تا ارزیابی مناسبی از رویکرد دولت بایدن به موضوعات مختلف از جمله ایران، نحوه مواجهه با روسیه و چین، چگونگی تعامل با اروپا و سیاست آمریکا در رابطه با مسئله فلسطین به دست آید.
رویکرد تیم بایدن به چین و روسیه
اجماع در هیئت حاکمه ایالات متحده بر این گزاره در حال شکلگیری است که چین – نه روسیه- مهمترین چالش برای آمریکا در حال حاضر و سالهای آینده خواهد بود و این موضوعی است که آنتونی بلینکن وزیر خارجه دولت بایدن در جلسه استماع سنا به صراحت به آن اشاره کرد. وی گفت چین از میانِ دولت-ملتها مهمترین چالش برای آمریکا است و اتخاذ رویکرد سختگیرانهتر ترامپ در قبال چین، اقدام درستی بود اما با نحوه تعامل دولت ترامپ با چین موافق نیست. برخی اعضای تیم سیاست خارجی بایدن معتقدند آمریکا باید با چین رقابت کند و از مقابله سخت با آن کشور چشمپوشی کند. در این راستا، آنتونی بلینکن در جلسه استماع اضافه کرد: «ما در ابتدا باید از موضع قدرت و نه ضعف، به چین نزدیک شویم و خبر خوب این است که توانایی ما برای چنین اقدامی، در دسترس است.»
مهمترین شاخصه خیزش چین در سالهای اخیر توسعه اقتصادی این کشور و امتزاج آن با اقتصاد جهانی است. دولت ترامپ با علم به این مسئله، با جنگ تجاری و سپس توافقات تجاری سعی در کاستن از سرعت رشد اقتصادی چین و برقراری نوعی توازن تجاری میان آمریکا و چین داشت. اما آمریکا این اقدامات را با حداقل هماهنگی با متحدانش پی گرفت که این خود از اثرات آن اقدامات، کاسته و موجب گسترش جای پای چین در اروپا شده است. بنابراین انتظار میرود دولت بایدن سعی در همراهکردن کشورهای اروپایی و حتی جاپان و هند در مقابله اقتصادی با چین کند، هرچند به نظر میرسد با توجه به گسترش نفوذ اقتصادی چین در این کشورها، تلاش آمریکا در این راستا با موانع متعدد روبرو شود.
با وجود اینکه تحولات دوران جنگ سرد همچنان بر نگاه برخی سیاستمداران آمریکایی نسبت به روسیه سایه انداخته است و این سیاستمداران، به روسیه مانند یک ابرقدرت متخاصم نگاه میکنند اما غالب هیئت حاکمه آمریکا به خصوص دموکراتها، روسیه را نه یک دشمنی که باید با تمام ابزار با آن مقابله کرد بلکه دولتی ناهمسو میبینند که باید در چالشهای مختلف، رویکردهای متفاوت در قبال آن اتخاذ کرد. آنها معتقدند روسیه به دلیل مشکلات سیاسی و اقتصادیِ ساختاری، چالش بزرگی در بلندمدت نخواهد بود و در یک روند فرسایشی از رویکرد ناسازگار آن کاسته خواهد شد. جیک سالیوان مشاور امنیت ملی جو بایدن در مصاحبهای در سال ۲۰۱۷، روابط روسیه و آمریکا را ترکیبی از سه مورد دانسته است: همکاری بر سر منافع مشترک، تنش بر سر مسائل اختلافبرانگیز و حمایت آمریکا از –به گفته سالیوان- مردم روسیه برای پیگیری جامعه مدنی و دموکراسی قویتر.
برخی اعضای تیم جو بایدن معتقدند که وضعیت موجود میان روابط آمریکا و روسیه و توازن میان تنش و همکاری باید همچنان تا زمانی که روسیه آمادگی روابطی متفاوت با آمریکا را به دست آورد تداوم داشته باشد. برخی نیز در تیم سیاست خارجی بایدن بر این باورند که رویکرد فعلی روسیه تا میزان زیادی به حضور شخص ولادیمیر پوتین در قدرت مرتبط است. به هرحال، همراهی روسیه و چین در صحنه جهانی، چالشی است که دولت بایدن با آن روبرو خواهد بود.
رویکرد بایدن در باره اتحادیه اروپا
اگرچه اتحادیه اروپا و آمریکا به طور مشترک، ارزشهای لیبرال دموکراسی را در جهان نمایندگی میکنند و در مسائل کلان بینالمللی در یک جبهه قرار میگیرند ولی رویکرد دونالد ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود، پرده از بسیاری اختلافات میان طرفین برداشت و اعتماد میان یکدیگر را خدشهدار کرد. با این وجود به نظر نمیرسد مشکل، تنها رویکردهای ترامپ بوده است و این واقعیت غیرقابل کتمان است که فارغ از حاکم بودن هر دولتی در آمریکا، این کشور و اتحادیه اروپا در مسائل گوناگون از جمله چین، روسیه و هزینههای نظامی دچار اختلافنظر هستند. ابراز خوشحالی آنتونی بلینکن از رویکرد دولت ترامپ در اجبار کشورهای اروپایی برای افزایش هزینههای نظامی در ناتو، توصیف پروژه نورد استریم۲ به عنوان یک پروژه بد برای اروپا از سوی جو بایدن و تیم وی و همچنین درخواست جیک سالیوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید از اروپا برای به تأخیرانداختن مذاکرات چین و اتحادیه اروپا پیرامون توافق جامع سرمایهگذاری را میتوان در این راستا ارزیابی کرد.
بنابراین نوعی بیاعتمادی، بر روابط طرفین سایه انداخته است. با این وجود تمایل دولت بایدن به چندجانبهگرایی در پیشبرد اهداف و
در همکاری نزدیک با اروپا، فضای قابل توجهی برای تشریک مساعی ایالات متحده و اتحادیه اروپا فراهم میکند. این دو، علاوه بر منافع مشترک در شرق اروپا علیه روسیه، در رابطه با مسائل حقوق بشری چین، خلع سلاح و رقابت اقتصادی با این کشور و همچنین تغییرات اقلیمی، دارای اشتراکاتی هستند که به نظر میرسد دولت بایدن از این موقعیت استفاده خواهد کرد.
نگاه تیم سیاست خارجی بایدن به موضوع فلسطین
رویکرد دولت ترامپ در قبال مسئله فلسطین، در عمل موجب حذف تشکیلات خودگردان از فرایندهای سیاسی شده بود. چنین رویکردی در تضاد با رویکرد دو دولتی مدنظر تیم سیاست خارجی بایدن قرار میگیرد. بنابراین انتظار میرود دولت بایدن به سمت اعتمادسازی مجدد با تشکیلات خودگردان جهت ازسرگیری مذاکرات با اسراییل پیش خواهد رفت و در کنار آن، تداوم روند عادیسازی روابط کشورهای عربی و اسراییل را نیز پیش خواهد برد. این مسیر میتواند با بازگشایی دفتر سازمان آزادیبخش فلسطین در واشنگتن آغاز شود.
انتصاب هادی عَمر به عنوان معاون دستیار وزیر خارجه در امور اسرائیل و فلسطین، که عرب زبان و متولد لبنان است میتواند در راستای این اعتمادسازی ارزیابی شود. این انتصاب از سویی دیگر نیز قابل توجه به نظر میرسد چرا که رئیسجمهور آمریکا از انتصاب فرستاده ویژه در این خصوص خودداری کرده و این مسئله را در سطح دستیار وزیر خارجه تقلیل داده است. این خود میتواند نشاندهنده قصد دولت بایدن برای حفظ وضع موجود و تداوم روند عادیسازی کشورهای عربی و اسرائیل پیش از تلاش برای اجرایی کردن راهحل دودولتی باشد. همچنین باقی ماندن سفارت آمریکا در بیتالمقدس، علیرغم انتقاد اولیه نسبت به اقدام دولت ترامپ، موضعی است که بایدن و اعضای تیم سیاست خارجی وی به آن اشاره کردهاند.
این سیاست که در منطقه تنها اسراییل باید مجهز به جنگندههای F-35 باشد و اعلام توقف فروش این نوع جنگندهها به امارات، در مواضع چند ماه گذشته تیم سیاست خارجی بایدن مشهود بود. بلینکن گفته است عادیسازی روابط نباید در ازای فروش جنگنده به امارات صورت گیرد. به عقیده وی راهحل دودولتی تنها راهحل مسئله فلسطین است و با تداوم روند عادیسازی، اسراییل تمایل بیشتری برای صلح با فلسطینیها خواهد داشت. با این مواضع به نظر میرسد دولت بایدن، حل این مسئله (با معیارهای خود) را مربوط به آیندهای نسبتاً دور و پس از تکمیل روند عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسراییل میداند.
مساله ایران، چالش اصلی سیاست خارجی بایدن
مسائل مربوط به ایران را میتوان یکی از چالشهای اصلی سیاست خارجی دولت بایدن قلمداد نمود. جیک سالیوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید در اظهارنظرهای خود و از جمله در گفتگو با شورای آتلانتیک گفته است که بازگشت به توافق هستهای یکی از اولویتهای دولت بایدن خواهد بود. در حالی که آنتونی بلینکن در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود فرایند بازگشت آمریکا به برجام را طولانی و منوط به بازگشت ایران به اجرای کامل تعهدات و راستیآزمایی اقدامات ایران دانسته بود. سالیوان در گفتگو با شورای آتلانتیک از بازگشت سریع به برجام و «آغاز بدون تأخیر مذاکرات بر سر توافقی که نگرانیهای مربوط به برنامه هستهای و رفتار منطقهای ایران را شامل شود» سخن گفته بود.
با وجود اینکه اعضای تیم سیاست خارجی بایدن درباره زمان و نحوه بازگشت آمریکا به برجام اطلاعات دقیقی ارائه نمیدهند اما بازگشت به برجام و سپس پیگیری مذاکرات برای گسترش محدودیتهای هستهای و تمدید غروبهای برجامی در دستور کار دولت بایدن قرار دارد. این موضوعی است که بلینکن در جلسه استماع سنا با استفاده از عبارت «قویکردن و طولانیکردن» توافق، به آن اشاره کرد.
علاوه بر این، به نظر میرسد ترتیب دادن گفتگوهایی میان کشورهای منطقه بر سر موضوعات اختلافی، از برنامههای دولت بایدن باشد. سالیوان تأکید کرده نباید فقط بر موضوع هستهای متمرکز شد بلکه نیاز است کار با شرکای منطقهای برای کاهش تنشها، کمکردن درگیریها و کاستن شدت بحرانها در دستور کار قرار گیرد. به عقیده سالیوان، این به معنای آن است که تمامی دوستان و دشمنان آمریکا در منطقه را به میز مذاکره هدایت کند. انتصاب رابرت مالی به سمت نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، که علاوه بر عضویت در تیم مذاکرهکننده هستهای آمریکا، فعالیت در حوزه مسائل منطقهای را نیز در کارنامه دارد، میتواند نشانهای از سیاست احتمالی آمریکا در قبال ایران باشد.
نتیجه نهایی
آنچه میتوان تحت عنوان سیاست خارجی دولت بایدن انتظار داشت آمیزهای از تداوم و تغییر خواهد بود اما نباید وزن تغییرات را بیش از مقدار واقعی خود در نظر گرفت. مقابله با چین در عرصههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی، کاهش تعهدات نظامی و تلاش برای جلوگیری از تعمیق روابط اقتصادی اروپا با روسیه و چین، از سیاستهای مهمی است که به نظر میرسد در دولت بایدن نیز تداوم یابد. بازیابی همکاریهای نزدیک میان اروپا و آمریکا در قالب چندجانبهگرایی، بازگشت به توافقات بینالمللی و به کارگیری مجدد رویکرد فشار هوشمند در مواجهه با رقبا و دشمنان را میتوان مواردی از تغییرات در سیاست خارجی آمریکا در دولت بایدن دانست.
دوگانه تداوم و تغییر را میتوان در اظهارات اعضای تیم سیاست خارجی بایدن نیز مشاهده کرد. اغلب اعضای این تیم را همان افرادی تشکیل میدهند که در دولت اوباما نیز حضور داشتند. بنابراین این انتظار، منطقی به نظر میرسد که دکترین سیاست خارجی اوباما با تغییراتی، در دولت بایدن نیز تداوم یابد. دستکم در رابطه با ایران، اوباما توافق هستهای را به مثابه ابزاری برای کنترل قدرت منطقهای و تبدیلشدن ایران به بازیگری نرمال -از دید آمریکا- نگاه میکرد. به نظر میرسد دولت بایدن نیز توافق هستهای را مقدمهای برای مذاکرات منطقهای مطلوب خود میداند اما چارچوب موضوعات منطقهای به کلی متفاوت از موضوع هستهای است و مسائل منطقه تنها با تعامل کشورهای منطقه قابل حل هست، نکتهای که جیک سالیوان نیز در اظهارات چند ماه قبل خود به آن اشاره کرده بود.
دکتر عبدالطیف نظری
نظرات(۰ دیدگاه)