دوستی آب و آتش
- انتشار: ۹ دلو ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 105583

از دو روز پیش یک هیأت سیاسی گروه طالبان در تهران به سر میبرد و مشغول مذاکره با مقامات ایران است. در همین حال سخنگوی وزارت خارجۀ افغانستان در این ارتباط گفته است: تهران با کابل هماهنگ است؛ یعنی این سفر با اطلاع و موافقت دولت افغانستان صورت گرفته است.
به نظر میرسد طی یک دههی اخیر، روابط پیدا و پنهانِ جمهوری اسلامی با گروه طالبان، از وضعیتِ تقابل و تخاصمِ تمام عیارِ قبلی، به نوعی تفاهم و تعامل سیاسی تغییر جهت داده است.
برخی از گروهها و حلقاتِ ضد ایران در داخل کشور و بخشی از اقشار و افرادِ سطحینگر و ناآشنا با رموز سیاست و دپلماسی، با استناد به همین روابط محدود سیاسی؛ جمهوری اسلامی را به حمایت سیاسی، نظامی و مالی از گروه طالبان به قصد ضربه زدن به دشمن مشترک (امریکا) و پشت کردن به دولت و ملت افغانستان متهم میکنند.
اما به نظر میرسد روابط تهران و طالبان صرفاً یک روابط مقطعی، مصلحتی و نمایشی است و دو طرف تلاش میکنند در مقطع کنونی، لبخند مصنوعی و دپلماتیک بزنند و نقش دو دوست و همکار سیاسی را بازی کنند؛ زیرا هر دو طرف به آن نمایش سیاسی نیاز دارند؛ ولی در عمق جان و وجدان، خصومت و ناساگاری ذاتی و ایدئولوژیک کماکان میان طرفین برقرار است.
جمهوری اسلامی به دلایل ذیل هیچگاه نمیتواند دوست و حامی واقعی و جدّی گروه طالبان باشد و آرزوی پیروزی یا استیلای مجدد آن گروه بر افغانستان را در سر بپروراند. این دلایل را به دو دسته میتوان تقسیم کرد:
الف) تضادهای ماهوی و بنیادین:
۱) جمهوری اسلامی یک نظام ارتدکس شیعی است که احیا و ترویجِ قرائتِ شیعی از اسلام در سطح جهان، هدف بنیادین و راهبردی آن را تشکیل میدهد؛ در حالی که طالبان یک گروه «سنی» ارتدکس و سلفگرا و شیعهستیز است.
۲) زیرساختِ سیاسی و دینی جمهوری اسلامی بر نظریۀ حکومتی «ولایت فقیه» استوار است که در نهایت به نظریۀ کلانِ سیاسی ـ کلامی «امامت» منتهی میشود؛ اما زیرساخت نظام سیاسی طالبان بر الگوی «امارت اسلامی» استوار بود که در نهایت به نظریۀ کلان سیاسی ـ کلامی «خلافت» منتهی میشد که اکنون داعش و القاعده پرچمدار آن الگوی حکومتی هستند.
۳) جمهوری اسلامی در مقیاسِ جهان اسلام، قرائت وهابی از اسلام و نظام عربستان را جدّیترین رقیب سیاسی و ایدئولوژیک خود میداند؛ در حالی که طالبان چه از منظر اعتقادی و فکری و چه از منظر سیاسی و کارکردی، عملاً و علناً در قطب و اردوگاه عربستان و وهابیت جای میگیرد.
۴) در مقیاس و طراز جهانی، نظام جمهوری اسلامی، امریکا و غرب را سرسختترین دشمنان خود میداند. هر چند گروه طالبان در دو دههی اخیر مشغول مبارزۀ مسلحانه با استیلای امریکا و غرب بر افغانستان بوده است؛ اما مقامات ایران هیچگاه از بازیهای پیچیدۀ استخباراتی و اتاق فکر غرب در تولید و تکثیر گروههای تکفیری ـ تروریستی مانند داعش و القاعده و طالبان و سناریوی پشت پردۀ این گروهها غافل نیستند.
ب) تعارضها در خصوص افغانستان:
۵) نظامهای حکومتی ایران (اعم از سلطنتی و جمهوری اسلامی) همواره از اقلیّت شیعه در افغانستان حمایت کردهاند؛ در حالی که طالبان یک گروه سنی متعصب و شیعهستیز است و تا کنون حداقل سه بار دست به نسلکشی و قتل عام شیعیان زده است.
۶) ایران به طور سنتی از فارسیزبانان افغانستان حمایت میکند و آنان را متحدین فرهنگی، تاریخی، تمدنی و طبیعی خود میداند؛ در حالی که طالبان پشتوزبان هستند و هیچ پیوند فرهنگی و تمدنی با ایران ندارند.
۷) جمهوری اسلامی خواهان استقرار حکومتی در افغانستان است که حداقل روابط خصمانه با همسایۀ غربی (ایران) نداشته باشد؛ در حالی که گروه طالبان در عصر حاکمیّت خود، خصمانهترین مناسبات را با همسایۀ غربی (ایران) داشت.
۸) جمهوری اسلامی به همان مقیاس که نگران و مخالفِ بازگشت داعش یا رژیم بعث در همسایۀ غربی (عراق) است؛ به همان مقیاس، نگران و مخالفِ بازگشت و استیلای طالبان و القاعده بر همسایۀ شرقی (افغانستان) است و هیچگاه زمینهای چنان سیطرۀ سیاه و خونبار را فراهم نخواهد کرد.
۹) نظام ایران به وضوح میداند که بازگشت طالبان به قدرت، دقیقاً مساوی با پایان حضور و نفوذ این کشور در افغانستان و تقویت نفوذ رقبای منطقهای ایران (عربستان، امارات و پاکستان) در همسایهای شرقی و همزبان به شمار میرود.
مسیح ارزگانی
نظرات(۰ دیدگاه)