در باب تربیت
- انتشار: ۲۲ ثور ۱۳۹۷
- سرویس: اجتماعیدیدگاه
- شناسه مطلب: 41705
کودکان اغلب در دوران کودکی بیش از آنکه به تربیت فضایل انسانی نیاز داشته باشند، به تقویت آن نیاز دارند.
نوعا فضایلی مانند راستگویی، نوع دوستی، سخاوت، درستکاری و … چه به شکل طبیعی و یا فطری در نهاد کودکان وجود دارد؛ زیرا این فضایل مطابق با حقیقت اند، هرچند کودک درک درستی از آنها نداشته باشد. از این رو ما به نظام تربیت سلبی و منفی نیاز نداریم، یعنی لازم نیست به کودکان بگوییم دروغ بد است یا جنگ و دزدی و … شر است، بلکه همینکه فضیلتهایی را که او به آنها پایبند است تایید و تقویت کنیم، مسیر پرورش فضایل او را هموار کرده ایم.
در جوامع ما وقتی پدر یک کودک مرتکب جرمی می شود و سعی می کند آن را پنهان کند، از میان اعضای خانواده فقط از کودک می خواهد که حقیقت را انکار کند و به اطرافیان دروغ بگوید، زیرا تنها کودک است که هنوز در هوای فضیلت راستگویی نفس می کشد و با رذیلتی به نام دروغگویی بیگانه است و پدر می ترسد که جرمش توسط کودک فاش شود؛ ترسی که در حقیقت ترس از فضایلی است که در کودک زنده است.
یا اگر والدین کودک نسبت به کسی نفرت پراکنی می کنند، یا خساست نشان می دهند، در برابر اعتراض کودک، به جای اعتراف به خطای خود دست به توجیه رذایل اخلاقی خود زده و به کودک دروغ می گویند و به این شکل دیگرستیزی و خسیس بودن را به کودک آموزش می دهند. به هر حال، با گذشت زمان خانواده و جامعه این ویژگیهای انسانی را از کودکان می گیرند و دروغگویی، دیگرستیزی، تبه کاری و … را به آنها می آموزند. سپس همین جامعه و ساختارهای متصلب آن نهادها و نظام تربیت اخلاقی سلبی و منفی را تأسیس می کنند تا آن فضایل از دست رفته ی انسانی را در دوران نوجوانی و بزرگسالی به انسان بازگرداند، ولی غالباً در این امر ناکام می ماند.
در حقیقت نظام تربیت انسانی چیزی نیست جز نوستالژی بازگشت به دوران کودکی؛ توهمی که شاید هرگز رنگ واقعیت به خود نگیرد.
پ. ن: امروز داخل اتوبوس گفتگوی یک پدر با فرزندش مرا واداشت تا این سیاهه را با دوستان درمیان بگذارم. استقرا نکرده ام، ولی دست کم در کشوری که من زندگی میکنم وضعیت تربیت غالبا همینگونه است.
داکتر سید یحیی موسوی
نظرات(۰ دیدگاه)