چرا عبرت نمی گیریم
- انتشار: ۶ جوزا ۱۴۰۲
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 140139
حدود دو ماه قبل از سقوط نظام جمهوری و تسلط طالبان بر کابل، یادداشتی نوشتم که هدف آن تذکر و تلنگر بود.
اگر به یاد خوانندگان عزیز باشد، در ماههای منتهی به سقوط دولت افغانستان، همه گروهها و جناحها به جان هم افتاده بودند.
در آن زمان تاجیکها بین خود درگیر بودند. به عنوان نمونه: عطامحمد نور در مطلبی با طعنه از وضعیت دختر استاد ربانی و خواهر صلاحالدین ربانی یاد کرد. هزارهها هم درگیر بودند؛ عدهای طرف علیپور را گرفته بودند و عده دیگری با او مخالفت میکردند. تنشهای فیسبوکی و مجازی را هم اگر بین طرفداران اکبری، محقق و خلیلی اضافه کنیم، اوضاع را بدتر کرده بود. تازه مسمومیت بحث بیهوده سید و هزاره هم سرجای خود.
وضعیت درون قومی ازبکها نیز از وضعیت درون قومی تاجیکها و هزارهها بهتر نبود. جالب است که در آن زمان، پشتونهای حاضر در قدرت هم بین خود روی موضوعات مختلفی درگیر بودند. از آنجا که هنوز مدت زیادی از آن زمان نگذشته است، از ذکر نمونهها خودداری میکنم.
همانطور که اشاره شد، در ۱۶ ژوئن ۲۰۲۱ یعنی حدود دو ماه قبل از تسلط طالبان بر کابل، یادداشتی نوشتم که متن آن به شرح زیر است:
“زمانی که عربها در صدر اسلام بیتالمقدس را تصرف کردند، مسیحیان و یهودیها مشغول این بحث بودند که آیا جنس فرشتهها و ملائیک، نر یا ماده است! آنان چنان غرق چنین مسائل بیهودهای بودند که متوجه نشدند چگونه عربها خود را به بیتالمقدس رساندند. اکنون در افغانستان هم همان داستان در شرف وقوع است. در حالی که طالبان چوبها را آماده کردهاند تا در آستین همه فروکنند، عدهای هنوز مشغول مطرح کردن خود و رقابتهای گروهی هستند.”
این متن همان زمان نوشته شد و دو ماه بعد طالبان بر اوضاع مسلط شدند و چنان همه را فراری دادند که اکنون نحوه فرار بعضیها به فکاهی تبدیل شده است. در حال حاضر هم همان وضعیت ادامه دارد و عدهای از بین اقوام علیه یکدیگر نفرتپراکنی میکنند؛ این در حالی است که طالبان اینبار نه تنها چوبهای خود را برای فرو کردن در آستین هر کی مخالف این گروه است آماده کردهاند بلکه قصد دارند که چوبها را در حلقوم هر کسی که غیرطالب است، فرو کنند.
در آن زمان تهاجم طالبان فیزیکی و نظامی بود که همه مردم آن را میدیدند و لمس میکردند اما اینبار تهاجم طالبان، فرهنگی و سیاسی بوده و غیرمحسوس است. این نوع تهاجم، بسیار خطرناکتر از تهاجم نظامی و فیزیکی است. اگر طالبان در تهاجم نظامی، فقط جان انسانها را میگرفتند اما در تهاجم فرهنگی، هویت انسانها را میگیرند که جان بدون هویت، ارزشی ندارد. لذا این یادداشت را نوشتم تا تلنگری باشد که خود را درگیر مسائل بیهوده نکنیم زیرا دشمن شبانهروزی برای حذف هویت همه ما به شدت تلاش میکند.
سخن پایانی این که تنشها و جدالهای درونقومی و بیرونقومی، دشمن را زودتر و بهتر به هدفش میرساند. اکنون ما در شب تاریک و در بین گردابی هایل و مخوف قرار گرفته و از ساحل به دور افتادهایم که هر لحظه ممکن است موج ما را غرق کند.
محمد مرادی
نظرات(۰ دیدگاه)