جنگ برای صلح
- انتشار: ۲۸ حمل ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 110609

درست یادم هست پاییز ۲۰۰۱ آنروزها که زیر ضربات خردکنندهی طیارات آمریکایی، حکومت طالبان ترک خورده و به فروپاشی کامل خود نزدیک میشد، پاکستانیها طرح گفتوگو با «طالبان معتدل» را درانداختند اما نه آمریکاییها و نه جبههی مقاومت درخواست پاکستانیها را نپذیرفتند. البته خیلی طبیعی و منطقی هم به نظر میرسید که نپذیرند چرا که امارت طالبانی جز وحشت و مصیبت و مرگ برای مردم افغانستان ارمغانی نیاورده و زندانی به پهنای یک کشور آفریده بود. افکار جهانیان تحت تاثیر رخداد تروریستی ۱۱ سپتامبر هرگز سازش با تروریستان و حامیانشان را برنمیتافتند.
پس از ۲۰ سال اما دوباره صدای پای آن کابوس به گوش میرسد. هیچ کشوری برای همیشه نمیتواند متکی بر حمایت خارجیها بماند اما پر واضح است که جنگ افغانستان نه قبل از یازده سپتامبر و نه بعد از آن ابعادی صرفا داخلی نداشته است. بنلادن و ظواهری و چچنیها و ازبکستانیها و سپاه صحابه و … به دعوت مردم افغانستان به کشور ما نیامده بودند و به اجازهی ما برجهای نیویورک را منفجر نکردند. اکنون هم داعش و القاعده تنها با افغانها نمیجنگند؛ عقبههای اینان را در گسترهای از شبهقاره تا آفریقا میتوان دید.
بدون شک خروج نیروهای ناتو شرایط سختتری برای ما در پی میآورد اما گریز و گزیری از آن وجود ندارد. طالبان، حکومتی نبود که داغ بر دل آحاد این آبوخاک ننهاده باشد. ظرفیت و زمینهی مقابله با آنها هم در حوزهی مبارزهی نرم و هم نبرد سخت وجود دارد مشروط به اینکه اقدامات فوری و ضروری برای کاهش شکافهای قومی و تعریف اهدافی درازمدت در سطح کلان ملی در قالب یک چشمانداز سیاسی عادلانه و عاری از هر گونه تفوقطلبی، از سوی جبههی جمهوریت روی دست گرفته شود.
باید اذعان داشت که مسئولان امور طی دو دهه در مبارزه با انواع و اصناف فساد اصولا توفیقی نداشتند؛ موریانهای که هم اعتماد جامعهی جهانی را جوید و از بین برد و هم بنیان حکومتداری را پوساند و فرسوده ساخت.
شعلهی امید در تونل مذاکره با طالبان روزبهروز کمفروغتر میگردد ولی میتوان صلحی پایدار را با عزمی استوار برای همگرایی فارغ از مرزبندیهای قومی و سمتی و مذهبی پیگرفت. اکنون «جنگ برای صلح» را بایستی مراممان قرار دهیم.
هادی رحیمی زاده
نظرات(۰ دیدگاه)