جنبش روشنایی، یک بستر و دو رویا!
- انتشار: ۳ اسد ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 117312

جنبش روشنایی در تاریخ معاصر کشور، یکی از مهمترین و بزرگترین جنبشهای اجتماعی-سیاسی بود که برای دست یابی به حقوق شهروندی و رفع تبعیض برپا گردید. جنبش روشنایی دارای ویژگیهای منحصر بخودش بود که از طلیعه ای نوین در حرکتها و خواستهای نوین جامعه خبر میداد. خودجوش بودن، مردمی بودن، حضور قشر وسیعی از تحصیل یافتگان از ویژگیهای عمده ساختاری این جنبش بود؛ تاکید بر حقوق شهروندی و رفع تبعیض و تأمین عدالت محتوا و هدف اصلی جنبش را شامل میشد، که این حرکت عظیم مردمی را از حرکتهای اجتماعی و سیاسی پیشین متمایز میساخت.
اما سوگمندانه این جنبش مردمی پیش از آنکه به بار نشیند و ثمر دهد، هم چون گل نو رس در برابر توفان آفت پرپر گردید. البته در یک نگرش عمیقتر شاید توقع اینکه اهداف این جنبش به این فوریت به ثمر نشیند، توقعی شتاب زده و خام به نظر برسد. زیرا آسیب شناسیهای بعدی نشان میدهد که جامعه ما هنوز به آن مرحله ای از رشد سیاسی و اجتماعی، و نیزساختاراجتماعی و اقتصادی متناسب نرسیده است که بتواند که تداوم چنین جنبشهای عظیم و اهداف عالی آنان را در خود بازپروری نموده و در برابر تند بادها از آن محافظت کند.
جنبش روشنایی، در حقیقت یک خیزش و بستری بود که دو رویای متناقض را در درون خود جای داده بود: نخست رویا و آرزوی دست یابی به حقوق شهروندی، رفع تبعیض و تأمین عدالت، حضور پرشور مردمی دردمند و تشنه عدالت و مشتاق فردای روشن؛ و دیگری نبود یک رهبری یا پیش آهنگی که بتواند این خیزش عظیم مردمی را سازمان داده و با حفظ هویت و اهداف عالی آن رهبری نماید. حضور گسترده مردمی و توده ای در جنبش، اما سازمان نیافته و خودجوش و فاقد یک رهبری و پیش آهنگی متعهد و با تجربه سبب گردید که عناصر ماجراجو و موج سوار که عقده حقارت داشتند و تشنه قدرت بودند، از انگیزه جوشان و احساسات به غلیان آمده مردم برای تحقق خواسته های نامشروع خود استفاده ناروا کنند و این حرکت عظیم مردمی را به سمت و سویی بکشانند که فرجامش چنین فاجعه بار بود. ناگفته پیداست که نبود رهبری یا پیش آهنگی مسئول و آگاه و متعهد در رهبری چنین خیزش مردمی، نه تنها جنبش را در برابر هر تهدیدی آسیب پذیر می ساخت، بلکه برای تمامیت خواهان و تبعیض طلبان و چوکی نشینان، بخت بزرگی بود که توانستند با تطمیع و تهدید و اعمال فشار در سرکوب این حرکت مردمی و در نهایت خفه ساختن حرکتهای مردمی و مدنی و عدالت خواهانه موفق شوند؛ چنانچه امروز از این ویرانه حتا صدای جغدی هم بگوش نمیرسد!
پرسش اصلی این است که آیا با سرکوب جنبش روشنایی و خاموش ساختن صدای عدالت خواهی آنان، و با توجه به روند اوضاع جاری کشور طرح مطالبات حقوق شهروندی و دست یابی به عدالت به نقطه پایان خود رسیده است؟ اگر ساده انگارانه به قضایای اجتماعی و سیاسی بنگریم، پاسخ قطعا مثبت است. اما اگر حرکتهای اجتماعی را یک فرایند دوامدار دانسته و آن را در یک بستر طولانی مدت و تاریخی تحلیل و ارزیابی کنیم، تجربه جنبش روشنایی برای نسلهای آینده در دست یابی به حقوق شهروندی و رسیدن به عدالت یک سرمایه بزرگ و تجربه گرانبهایی خواهد بود، هرچند که هزینه بس سنگین بابت آن پرداخته شد.
عبدالشکور اخلاقی
نظرات(۰ دیدگاه)