تلاش عربستان برای نفوذ در نهادهای آموزشی و فرهنگی
- انتشار: ۶ دلو ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهفرهنگ و هنر
- شناسه مطلب: 105293

چند روز پیش حنیف اتمر وزیر خارجه افغانستان به عربستان سعودی رفت و با مقامات این کشور دیدار و گفتوگو کرد. رسانهها گزارش دادهاند که آقای اتمر تفاهمنامه همکاری حکومت سعودی با معارف افغانستان را امضا کرده است. به این بهانه تلاشهای مستمر عربستان برای نفوذ در افغانستان را مرور میکنیم.
هدف اصلی سفر حنیف اتمر به عربستان سعودی احتمالاً این است که از آن کشور بخواهد از نفوذ خود بر طالبان استفاده کرده، در مذاکرات قطر این گروه را به موضع نرمتر دعوت کند. در حالیکه اتمر میداند عربستان سعودی از حامیان اصلی و سنّتی طالبان میباشد. این کشور یکی از سه کشوری بود که حکومت طالبان را به رسمیت شناخت. گفته میشود هماکنون نیز بخش مهمّی از هزینههای جنگی طالبان از سوی حکومت عربستان و بنگاههای خیریه در آن کشور تأمین میشود. اینرا اتمر بهتر از من میداند در عینحال …
مقامات سعودی که از پنجاه سال پیش نفوذ در قدرت و سیاست افغانستان را خواب میبینند، از این فرصت استفاده کرده برای بسط نفوذ خود از حکومت افغانستان امتیاز میگیرند و نفوذ در معارف و مراکز آموزشی کشور را پیش میکشند و با اتمر تفاهمنامه همکاری در مهمترین و حسّاسترین نهادهای کشور را امضا میکنند.
در زمان اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ و جهاد مردم افغانستان، فرصتی فراهم شد تا کشورهای مختلف به بهانه کمک به جهاد در این کشور لانهگذاری کنند. سعودی از کشورهایی بود که از خلأ قدرت در افغانستان سود برد و تلاشهای خود را برای نفوذ در سیاست و قدرت افغانستان آغاز کرد. مقامات سعودی همیشه اهداف توسعهطلبانه خود را پشت شعارها و تعصّبات مذهبی پنهان کردهاند. انگار تنها پیروان محمّدبن عبدالوهاب مسلمان واقعی هستند و دیگر مسلمانان مشرک میباشند. با این القائات انحرافی گروههای افراطی و تروریستی را ایجاد میکنند و به جان مسلمانان کشورهای دیگر میاندازند تا با گردن زدن، آنها را از شرک پاک کنند. شاهد بر این سخن سوریه و عراق است که القاعده، داعش، النصره و … با حمایت وسیع عربستان، شهرها را خراب کردند، مردان را کشتند و زنان و اطفال را اسیر گرفتند. نمونه زنده دیگر کشور یمن است؛ پنج سال است عربستان چهره کریه سلطهطلبی و قساوت خود را در آنجا به نمایش گذاشته است.
در حالیکه بر همگان آشکار است که زمامداران سعودی لائیکترین عربهای عصر ما هستند و به هیچ مذهبی پایبندی ندارند؛ امّا از مذهب برای رسیدن به اهداف توسعهطلبانه خود استفاده میکنند.
پس از پیروزی جهاد، گروههای مورد حمایت عربستان با موانع مردمی و مقاومت گروههای دیگر مواجه شدند و نتوانستند اهداف آن کشور را در افغانستان به نتیجه برسانند. به این علّت عربستان سعودی در جستوجوی گروه افراطی مذهبی بود که برای تبلیغ وهابیت در افغانستان از آن استفاده کند. به گفته بوتو، نخستوزیر وقت پاکستان، سرانجام عربستان، امریکا، انگلیس و پاکستان مشترکاً گروه طالبان را ایجاد کردند.
طالبان در حکومت پنج ساله خود گامهای اساسی برای تحقق اهداف عربستان برداشت؛ بردن آبروی جهاد و مجاهدین، بدنام کردن حکومت اسلامی و بیرون راندن گروههای جهادی از میدان و دامنزدن به اختلافات مذهبی و فرقهای از مهمترین این اهداف بود. چهار کشور یادشده بر این اهداف توافقنظر داشتند و خواستههای هر چهار کشور تأمین میشد. عربستان ذوق زده شد و بدون درنگ حکومت طالبان را به رسمیت شناخت و آن را از حمایتهای خود برخوردار نمود؛ امّا اراده مردم افغانستان برخلاف خواست پاکستان و عربستان بود.
پس از سقوط حکومت طالبان، عربستان سعودی از دو مجرا اهداف خود را دنبال کرده است؛ از یکطرف به حمایت سیاسی و مالی از طالبان ادامه داده و از جانبدیگر در تعامل با حکومت افغانستان سعی کرده است با استفاده از فضای باز و آزادی موجود، نفوذ خود را از راههای دیگر گسترش بدهد و بیش از همه فرهنگ و معارف کشور را نشانه گرفته است. این کشور، در زمان حکومت کرزی، تفاهمنامه ایجاد یک مرکز بزرگ فرهنگی در تپه مرنجان را امضا کرد. چندی بعد اعلام کرد بزرگترین مرکز دینی و علمی را در ننگرهار میسازد و همچنین گفت که میخواهد تعدادی مدرسه دینی در افغانستان بسازد.
امضای تفاهمنامه با وزیر خارجه افغانستان مبنی بر همکاری با وزارت معارف و دیگر نهادهای فرهنگی گام تازه عربستان سعودی برای یافتن جای پایی در افغانستان است. گفته میشود بر اساس این تفاهمنامه، عربستان هر ساله تعدادی دانشجو از افغانستان بورسیه میکند و در افغانستان مدارس دینی و تعداد مکتب میسازد و در تعلیم و تربیت معلمین مکاتب و کادر علمی دانشگاههای افغانستان سهم میگیرد.
حنفیّت در تضاد با وهابیت
مردم افغانستان یا سنّی حنفی هستند و یا شیعه جعفری. هردو مذهب با افراطیت، دکماندیشی، تکفیر و تحجّری برخاسته از وهابیت عربستان سازگاری ندارند. ستونهای اصلی مذهب امام ابوحنیفه خردورزی، میانهروی و وسعت دید میباشد. امام ابوحنیفه با تکفیر، تنگاندیشی و تنگنظری سخت مخالف است و در تساهل و تسامح مذهبی بالاتر از همه مذاهب دیگر اسلامی قرار گرفته است.
از جانبدیگر در افغانستان سنّت صوفیانه و عرفان اسلامی جایگاه تاریخی و نفوذ بیبدیل مردمی دارد. همین اکنون دهها مرکز صوفیانه و عرفانی در این کشور فعال است و علاقهمندان زیادی دارد. اصلاً افغانستان یا خراسان تاریخی خاستگاه عرفان اسلامی است. خواجه عبدالله انصاری، مولانای بلخی، سنایی غزنوی، ناصر خسرو بلخی و دیگر علمداران عرفان اسلامی از این سرزمین برخاستهاند و میراث آنان همچنان در این کشور ساری و جاری میباشد و دایماً علاقه مردم را برمیانگیزد. تساهل و تسامح مذهبی از ویژگیهای اصلی تصوّف و عرفان است.
پیروان محمّدبن عبدالوهاب، تقلید را انکار میکنند و میگویند کسانیکه از امامان گذشته تقلید میکنند مسلمان نیستند؛ در حالیکه اهلسنّت از امامان چهارگانه خود تقلید میکنند و نیز شیعیان مقلّد هستند. چنانکه وهابیت، صوفیان را نیز کافر و مشرک میخوانند و دشمن سرسخت عارفان و صوفیان هستند.
اهلسنّت افغانستان که از امام ابوحنیفه تقلید میکنند و در همانحال مشربصوفیانه دارند، هرگز نمیتوانند وهابیت خشن، تکفیری و تفرقهافگن را بپذیرند. همچنانکه هرگز نمیتوان بین خردپذیری مذهب حنفی با خرافهپرستی وهابیت جمع کرد. از اینروی عربستان با همه هزینههای سنگینی که برای نفوذ باورهای وهابیت در افغانستان کرده است، سیاستهای تکفیری و انتحارپروری او تاکنون در بدنه جامعه افغانستان جایی نیافته است.
مردم آرام، انعطافپذیر و صوفیمشرب افغانستان هرگز با تکفیر، انتحار و خشونتهای برخاسته از افراطیت مذهبی کنار نخواهند آمد. باوجود این نمیدانم چرا دولتمردان کشور این واقعیتهای آشکار را نادیده میگیرند و با اینکه بدن افغانستان از افراطیت مذهبی تکه تکه و خونین است بازهم به سراغ مادر افراطیت، تروریسم و تکفیر میروند؟
سیّد اسحاق شجاعی
نظرات(۰ دیدگاه)