تازیانه طالبان!
- انتشار: ۲۱ میزان ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 122396

با بقدرت رسیدن مجاهدین و تشکیل دولت اسلامی، برخلاف انتظارمردم، که سالها جنگ و ویرانی را پشت سرگذاشته بودند، و اینک انتظار داشتند که افغانستان فصل نوین و تازه ای را برای شکوفایی و پیشرفت شاهد باشد؛ جنگهای تنظیمی و گروههای ماجراجو، همه امیدهای مردم را برباد داد و کشور را به ویرانه ای غیرقابل تصور بدل ساخت.
در اوج ناامیدی ناگهان نیرویی در جنوب کشور شکل گرفت و برق آسا دامنه خود را برسایر ولایات کشور گستراند. این نیروی تازه نفس و جرار بنام “طالبان” خوانده میشدند. شعار این گروه دقیقا منطبق با واقعیت جاری جامعه، یعنی پایان دادن به جنگهای تنظیمی بود. مردم خسته از جنگ و ناامید از رفتار گروهها و رهبران جهادی، به پیروزیهای طالبان دید خوش بینانه پیدا کردند. اما این خوش بینی اولیه نتوانست که دوام آورد و کام مردم را شیرین سازد. رفتارهای خشن و متعصبانه، قوانین سختگیرانه و مهمتر از همه فقدان دانش دولتداری این گروه، مردم را بیش از گذشته ناامید ساخت. گروه طالبان بدین خاطر در انزوای سیاسی و اجتماعی قرار گرفت. جامعه بینالمللی نیز از سیاستهای ماجراجویانه آنان احساس نگرانی نمودند. اما هرچه بود بطور کلی اوضاع سیاسی، اجتماعی و امنیتی کشور شرایطی را فراهم ساخت تا “تازیانه طالبان” بر پیکر نحیف و زخم خورده مردم ما آشنا گردد.
با سقوط حاکمیت طالبان درسال ۲۰۰۱ و روی کارآمدن نظام نوین سیاسی با حمایت جامعه بینالمللی باردیگر بارقه امید و زندگی در چشمان مردم جور دیده درخشید. با تحول جدید، مردم یقین کردند که افغانستان این بار سر از خاکستر بحران و جنگ بلند نموده و آینده ای بسیار درخشان، در ردیف کشورهای با ثبات و مترقی، در انتظار آنان قرار خواهد داشت. اما دردمندانه چند صباحی از این خوش باوری نگذشته بود که فساد و ناامنی بگونه ای دیگر کام مردم را تلخ ساخت. ولی باوجود این، مردم امید خود را از دست ندادند. آنان امیدوار بودند که با پشت سرگذاشتن وضعیت دوران گذار، به یک شرایط قابل قبول دست خواهند یافت. اما متاسفانه کارکرد سیاستمداران و دولتمردان، بویژه حکومت اشرف غنی احمدزی، و سیاستهای مبهم و چندگانه حامیان بینالمللی آن، هم چون موریانه، نظام سیاسی کشور را از درون تهی ساخت، فساد، ناکارآمدی، قانون شکنی، افزایش شکافهای اقتصادی و اجتماعی و بی اعتمادی همه جانبه هر روز بیش از گذشته اوج میگرفت. مجموع این وضعیت سبب شد که مخالفان نظام سیاسی برای رسیدن به اهداف خود و شکست نظام جمهوری امیدوار گردند و هر روز به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کنند. سرانجام با فرار کارگزاران نظام سیاسی و سقوط نظام جمهوری، دومین “تازیانه طالبان” بر پیکر زخم خورده کشور فرود آمد.
در تحلیل و ریشه یابی آنچه بیان گردید دیدگاههای مختلف طرح گردیده است؛ علل و دلایل گوناگون برشماری شده است؛ اما نکته مهم این است که ما هرگز نخواسته ایم یا نتوانسته ایم که از رویدادهای کشور درس بیاموزیم، هم چنین به دیدگاهها و علل و دلایل دست یافته اهمیت قایل شویم، تا از تکرار رویدادهای ناگوار و فاجعه بار پیشگیری کنیم. حال فراز آمدن و فرود آمدن این تازیه بر پیکر زخمی ما تا کجا و چه زمانی ادامه خواهد داشت، بستگی تام به این دارد که ما از مجموع رویدادهای گذشته و واقعیتهای سیاسی و اجتماعی کشور و روند بینالمللی و منطقه ای چقدر درس آموخته ایم.
عبدالشکور اخلاقی
نظرات(۰ دیدگاه)