به کجا چنین شتابان؟! (پیرامون تظاهرات حزب اسلامی)
- انتشار: ۱۴ حمل ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 109638

اعضای حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار، روز جمعه ۱۳ حمل یکبار دیگر در خیابانهای کابل تظاهرات کردند. آنها خواستار کناررفتن حکومت فعلی و برقراری حکومت موقت شدند. آزادی زندانیان حزب و قطع جنگ و ترورهای زنجیرهای از دیگر خواستههای تظاهرکنندگان بود. به این بهانه شخصیت و خواستههای حکمتیار را مختصر تحلیل میکنیم.
گلبدین حکمتیار امیر حزب اسلامی نیم قرن در صحنه سیاسی افغانستان در نقشهای گونهگون بازی کرده است؛ از جنگ با حکومت تا مشارکت در حکومت؛ از ائتلاف با تاجیکها، هزارهها و ازبکها تا جنگ و عصبیت قومی، زبانی و مذهبی؛ از ائتلاف با جنرالهای خلقی پشتون برای کودتا تا دشمنی با جنرالهای ازبک؛ از جنگ با طالبان تا بیعت با طالبان و داعش؛ از دفاع از مردم تا کشتار مردم و ویرانکردن شهر کابل و ….
با مطالعه کارنامه سیاسی حکمتیار به این نتیجه میرسیم که او در هیچکدام از این صحنهها خودش نبوده است؛ بلکه او نیم قرن نقش بازی کرده است؛ بازیهایی که یک هدف را دنبال میکرده است؛ رسیدن به قدرت مطلق و قرارگرفتن در رأس هرم قدرت؛ همین و بس.
نتیجه دیگری که کارنامه پنجاه ساله حکمتیار میدهد این است که او دایماً یک بازیگر ناکام و یک سیاستمدار شکستخورده بوده است؛ او هرچه بیشتر تلاش کرده، از قدرت دورتر شده است. اینکه او با نیم قرن تلاش و با داشتن حمایتهای خارجی چرا به این هدف نرسیده خود میتواند موضوع مطالعه مفصّل باشد؛ من در اینجا به مختصری از عوامل این ناکامیها اشاره میکنم.
۱- نداشتن صداقت؛ هرچند صداقت به معنای اخلاقی آن در فرهنگ سیاسی کشورهای جهان سوّم جایی ندارد؛ امّا حکمتیار به معنی واقعی کلمه یک پوپولیست بیبندوبار و یک انارشیست تمام عیار است. در افغانستان هیچکسی به اندازه حکمتیار از مکتب سیاسی ماکیاولیسم پیروی نکرد است و هیچکسی مانند او بیثبات و غیرقابل اعتماد نبوده است.
۲- عدم پایبندی به پیمانها؛ در پیمانشکنی و نادیدهگرفتن قولوقرارها رهبر حزب اسلامی شهره آفاق است. حکمتیار در سالهای جهاد و پس از آن بارها با گروههایی مانند جمعیت اسلامی، حزب وحدت اسلامی، جنبش ملی و تحریک طالبان پیمان بسته و شکسته است. چندینبار با حکومت استاد ربّانی پیمان مشارکت و همکاری امضا کرد؛ امّا در نخستین فرصت آن را زیر پا گذاشت. همراه با حزب وحدت شهید مزاری با طالبان در غزنی وارد جنگ شد؛ امّا در گرماگرم جنگ، عقبنشینی کرد و حزب وحدت را در برابر طالبان تنها گذاشت. در حالیکه با حزب وحدت در برابر حکومت استاد ربّانی همپیمان بود، با رسیدن طالبان به چارآسیاب، خود را از راه طالبان کنار کشید. در نتیجه طالبان به آسانی خود را به غرب کابل رساند، حزب وحدت شکست خورد و مزاری شهید شد.
در حادثه دیگری، زمانیکه طالبان پس از تسخیر فاریاب و جوزجان، به سوی مزارشریف مارش کردند، حزب اسلامی، جمعیت اسلامی و وحدت اسلامی جبهه دفاعی در برابر طالبان تشکیل دادند. حزب اسلامی در ولسوالی بلخ، از امکانات و تسلیحات بسیاری برخوردار بود؛ امّا بیدرنگ به طالبان پیوست و پیشقراول سپاه طالبان برای تسخیر مزارشریف گردید.
۳- نامردمی بودن؛ مردم از نظر حکمتیار به اندازه گوسفند در نزد چوپان ارزش و حرمت دارد. وی خود را چوپان و مردم را گله گوسفند میبیند. امیر حزب اسلامی به مردم این قدر حق میدهد که در راه هدف او بجنگند و جان بدهند. وظیفه دینی دارند که حزب اسلامی را حاکم و صاحباختیار خود انتخاب بکنند و طوق امارت امیر آن را بر گردن بیاویزند. حکومت موردنظر او نیز حکومتی دیکتاتوری فردی مبتنی بر سلیقه شخصی است. بگذریم از اینکه از نظر او مردم خالص وجود ندارد؛ بلکه مردمی با فلان مذهب، با فلان زبان و فلان قوم وجود دارند.
۴- اندیشه سنّتی در سیاست؛ حکمتیار دستاوردهای مدرن بشر در عرصه سیاست را قبول ندارد. او اندیشه بشری را با بشر غربی یکی میداند و آنها را کفری میخواند. انتخابات، حقوق شهروندی، برابری انسانها، حقوق زن، حقوق بشر، آزادیهای اجتماعی و جامعه چندصدایی دستاورد غربیهاست و محکوم و ممنوع میباشد.
حکمتیار حکومت اسلامی را همانچیزی میداند که خودش بدان باور دارد و فکر میکند تنها او برگزیده خداوند برای حکومت و هدایت جامعه است. اسلام او همین است.
۵- وابستگی به بیگانهها؛ گلبدین حکمتیار مبارزه خود را در زمان جمهوری محمّدداوود خان با رفتن به پاکستان و تکیه به آن کشور آغاز کرد. در پنجاه سالی که از آن زمان میگذرد او یک روز هم از زیر بال و پر پاکستانیها بیرون نشده و یک ساعت هم رابطه خود را با سازمانهای امنیتی آن کشور قطع نکرده است.
حزب اسلامی در دوره جهاد و حکومت گروههای جهادی مهمترین گروه مورد اعتماد پاکستان و بازوی عملیاتی آن کشور در افغانستان بود. این کشور زمانی طالبان را ایجاد کرد که از قدرتگرفتن حزب اسلامی مأیوس شد. امّا حزب اسلامی تاهماکنون نه از چشم پاکستان افتاده و نه رابطهاش را با آن کشور قطع کرده است.
حزب اسلامی چنانکه با مشوره جنرالهای پاکستانی به حکومت افغانستان پیوست، اکنون نیز با دستور پاکستان در خیابانهای کابل تظاهرات میکند. هدف پنهانی تظاهرات حزب اسلامی ایجاد هرجومرج، افزایش فاصله مردم با حکومت، راهبندان، بیکارشدن مردم و در نهایت تضعیف جمهوریت و زمینهسازی برای تهاجم نظامی طالبان میباشد. ترورهای زنجیرهای طالبان و تظاهرات خیابانی حزب اسلامی، یک هدف دارند، از یک منبع دستور میگیرند و در نهایت به یک نتیجه میرسند.
اسحاق غیاثی
نظرات(۰ دیدگاه)