بن میبرید که ذلیل میشوید!
- انتشار: ۸ جدی ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 102680

سرانما متأسفانه یا به این باور نرسیده اند که سرها و شاخههای قدرتمند و پرثمر درختان پیامد ریشههای قوی و عمیق است و یا به آن عمل نمیکنند؛ لذا وقتی ذلیل و تحقیر میشوند به جای به خود برگشتن و به خود آمدن، مثل عجوزهها از دیگران مینالند؛ مثلا آقای خلیلی از اشرف غنی انتقاد میکند که چرا تلویزیون به ظاهر ملی سخنانم را در جلسه قبلی شورای عالی مصالحه ملی روی آنتن زنده نگذاشت و قطع کرد؟ و روز گذشته هم به رسم اعتراض، در جلسه شورای عالی مصالحه ملی شرکت نکرد و طرفدارانش نیز انتقاد داشتند که چرا عبدالله عبدالله با اینکه آقای خلیلی از همپیمانان جدی تیم ثبات و همگرایی بود، حتی به اندازه قانونی نسبت به این هتک حرمت اعتراض نکرد؟
این گلایههای عجوزه وار از دیگران و برنگشتن به مردم خود در این جغرافیای هابزی و ماکیاولیستی، به خوبی میرساند که سرانما تا چه اندازه نسبت به ریشهها بیباور یا بیتوجه اند و به همین جهت بود که همواره بیرحمانه مردمشان را به خاطر منافع زود گذر به جان هم انداختند تا چند روزی دارای نان و نامی باشند. اما دقت نکردند که بن بریدن و نشانه رفتن وحدت مردم، زدن همه و از جمله نابودی خودشان نیز هست.
پس این حضرات به جای این همه گلایههای مفت و بیحاصل باید بدانند که این ذلت و حقارتها زمانی شروع شد که ریشهی خودشان یعنی هزاره فرهنگی را به نام هزاره نژادی، سادات، بلوچ، قزلباش و امثال آن دچار پوسیدگی نموده زدند.
این سران خودی به جای این همه شکایتهای خنده دار از گرگها باید درک نمایند که این بیوزنیها زمانی شروع شد که به جهت رقابتهای درونی و حذف رقیب، جهاد و خود شهدای این مردم مظلوم را نادیده گرفته هر چپی و چتی را در ارگانهای اصلی حزب وحدت گماشتند تا اینکه همه چیز را از دست دادند.
این حضرات به جای این همه نالههای مفت از دیگران باید بپذیرند که این بیچارگی موقعی شروع شد که هزاره فرهنگی را رها نموده مثل گدایان پشت درهای این و آن برای جذب هزارهها و سادات سنی میگشتند.
این بزرگواران به جای این همه داد و فریاد از دیگران باید قبول نمایند که این بدبختی وقتی شروع شد که در دوران جدید و پساطالبان هر کدامشان به جای عبرت گرفتن از گذشته، کنارهم قرار گرفتن و رجوع به مردم، دست گدایی به سوی کرزی دراز نمودند و برخیشان میگفتند چرا سهم ما را به سادات دادی؟ آنها که هزاره نیستند و برخی دیگرشان میپرسیدند سهم ما کجاست؟ هزاره که جزوی مردم ما نیست.
این مدعیان رهبری به جای این همه دلخوری از دیگران باید درک نمایند که این مشکلات زمانی شروع شد که به جای رجوع به مردمشان به دشمنان رجوع نمودند و تمام بدیهایشان را مثل آب خوردن انکار کردند و با مردمشان از در خلافگویی وارد شدند نه از در صداقت.
این آقایان به جای این همه ناراحتی از دیگران باید بدانند که این رسوایی هنگامی پدیدار شد که در برابر مردم و شهدایشان ایستاده تمام قد از غنی دفاع نمودند.
بنابراین، برایشان باید گفت: این حقارتهای شما یک شبه و لحظهای و تنها توسط دیگران پدید نیامده است بلکه بارها به مردم بی اعتنایی نموده در برابرشان ایستادید تا ذلیل شدید؛ لذا کار شما و پیامدش مصداق روشن این اشعار مرحوم سعدی است:
یکی بر سر شاخ، بن میبرید
خداوند بستان نگه کرد و دید
بگفتا گر این مرد بد میکند
نه با من که با نفس خود میکند
خلاصه بن میبرید که ذلیل میشوید و تا کنارهم قرار نگیرید و به بن و ریشهی خودتان یعنی مردم برنگردید، به جایی نخواهید رسید.
محمد امین احسانی
نظرات(۰ دیدگاه)