
حکومت ، شمشیر داموکلس طالبان
حفظ حکومت طالبان ، بسان شمشیر داموکلس کام طالبان سر مست از قدرت را زهر آگین کرده است . طالبان می دانند که حفظ قدرت آسان نیست و به آتش سوزان و شعله وری می ماند که در کف دست آنها گذاشته شده است.
حفظ حکومت طالبان ، بسان شمشیر داموکلس کام طالبان سر مست از قدرت را زهر آگین کرده است . طالبان می دانند که حفظ قدرت آسان نیست و به آتش سوزان و شعله وری می ماند که در کف دست آنها گذاشته شده است.
بالاخره رسیدیم به آن دورهی که انتحاری بودن نه جرم است و نه قباحت دارد و نه پیگرد. همگی با بهت دیدیم که انتحاریها، بادیدهدرآیی تمام خواهانِ حمایت جهانی در یک کار وزار انترنتی شدند!
یکی از ویژگی های استعمار نوین این است که برمبنای سیاست های کلان و منافع استراتژیک در مناطقی و کشورهایی “بحران” ایجاد می کنند؛ سپس خود به مدیریت بحران پرداخته و پروژه مدیریت می شود.
روشن است که ثبات به قیمت استبداد اقلیت و شعار آبادانی، به قیمت بردگی اکثریت جامعه، سیاهترین پروژه است، ثابت نیست، مرگ است، آبادانی نیست، بزرگترین ویرانی است. در فقدان آزادی و حقوق اساسی مردم، چیزی بدست نمیآید و جامعه هر روز بیشتر به قهقرا میرود. تاریخ افغانستان گواه است.
در این یادداشت به صورت مختصر سه دیدگاه متفاوت شناخت تجربی “صعود و سقوط حاکمیت ها” از دید ابن خلدون در قالب بیان “عصبیت”، “بروز و انهدام تاریخی فرهنگ و تمدن” از دید “توین بی” و همچنان تحلیل جامعه شناختی “انسجام اجتماعی و انهدام آن” از نظر آنتونی گیدنز جامعه شناس معاصر مورد بررسی قرار میگیرد.
سوالی که در آن زمان مطرح شد، این بود که چرا نفوذی طالبان اسکات میلر عالیترین مقام نظامی آمریکا را در افغانستان نکشت؟ این سوال که برگرفته از تئوری توطئه بود، باعث شد که عدهای آمریکا را عامل قتل عبدالرازق معرفی کنند و طالبان و پاکستان را برائت دهند اما نگارنده از روز اول، معتقد بود که ترور عبدالرازق کار طالبان است که در چارچوب طرح سازمان اطلاعات پاکستان انجام شد.
حکمتیار معجونی از غرور و توهم است. تعلق به قبیله حاکم هم به او غرور داده و هم توهمش را فربه کرده است. از آن لحاظ که مغرور است بیادب است، گفتارش از حله ادب خالی است و مانند اشرفغنی فکر میکند که احترام به دیگران شخصیت او را نابود میکند و اعتراف به حقیقت مایه سرشکستگی او خواهد شد.
در میان این جماعت که اکثر آنها متهم به فساد گسترده مالی و خیانت ملی اند، حنیف اتمر و معصوم استانکزی یک سر و گردن بالاتر از همه اینها قامتنمایی میکنند.
بزرگترین گروگانگیری و بزرگترین ظلم این است که اقلیتی، فهم خود را عین اسلام بدانند و با اعمال زور، به مردم بگویند که اسلام همان است که ما میفهمیم و شما نیز مجبور به پیروی از آن هستید و خود حق تفکر، حق نظر و حق پرسش ندارید. هرگونه مقاومت و چالش فکری و عملی در برابر این فهم، مخالفت با احکام اسلام است.
آیا مسأله ما در کاج و امثال آن قومی است؟ قوم هزاره هدف است؟ این قوم را چه جانبی هدف گرفته است؟ پشتون؟
قبلا گفته ام که به صورت آشکار و به رغم تفاسیر دلخواه دوستان که مسأله را قومی قلمداد میکنند، مسأله فعلی ما قومی نیست؛ یعنی جنبه اساسی آن قومی نیست، مذهبی است.