دقیقاً نمیدانم که از کدام زمان و به چه علت، این نگرش و گرایش در بخشی از جامعۀ هزاره پدید آمده است که هر نوع شلیک کردن و تفنگ کشیدن و توسل به ابزار قهریه علیه حاکمیّت و نظام سیاسی کشور را «مبارزۀ با استبداد و ستم و تعبیض» میخوانند و چشمبسته از آن تجلیل و تمجید میکنند.
پرسشی که ذهن هر عاقلی را درگیر میکند این است که از منظر منطق سیاسی ـ حقوقی و قواعد روابط بین الملل، چه رابطه و نسبتی میان «عادیسازی روابط با اسرائیل» و خروج از فهرست «حامیان تروریزم» وجود دارد؟! آیا در لغتنامۀ سیاسی ـ حقوقی و عرف روابط خارجی دولت امریکا «تروریزم» و حمایت از تروریزم به معنای مخالفت یا فقدان رابطه با اسرائیل، تعریف و تفسیر میشود؟!
آمریکا از معماران نظام نوینی بود که بر مبنای چندجانبهگرایی کشورهای غربی و نهادگرایی سازمانهایی مانند بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، ناتو و سازمان تجارت جهانی پایهگذاری شد. ولی ترامپ با سیاست «اول آمریکا» کمکها و همکاریهای ایالات متحده با این نهادها را کاهش داد. زیرا معتقد است محدودیتهای غیرضروری برای سیاست خارجی آمریکا پدید میآورند.
خواست مردم افغانستان و جامعه جهانی بدون تردید برقراری آتشبس و ختم فوری جنگ است. مذاکره بدون آتشبس بیمعنی، ظالمانه و بیتوجّهی به جان مردم و زیر پاگذاشتن امنیت و آرامش ملّت است. مسأله آتشبس آزمون خوبی است برای سنجش صداقت طالبان در مذاکرات قطر.
هنوز مشخص نیست که جو بایدن، رئیس جمهور منتخب ایالات متحده امریکا، قرار است پا جای پای دونالد ترامپ گذاشته نیروهای امریکایی را از افغانستان خارج کند یا تعداد اندکی از نیروهای ضد تروریزم را در این کشور نگه دارد.
نام«افغانستان» قدامت تاریخی ندارد و از همین جهت باعث مصادره شدن و حتی واگذاری تمام افتخارات تاریخی، پیشینه هویت فرهنگی و هنری این سرزمین به دیگران شدهاست.
هفته گذشته راهآهن خواف-هرات با پیام ویدئویی رؤسای جمهور افغانستان و ایران افتتاح شد. این خط ریلی که ۲۲۵ کیلومتر طول دارد، ۷۸ کیلومتر آن در ایران و ۱۴۷ کیلومتر آن در افغانستان قرار دارد.