
ای ابرسیاه تو بروزگار ما میمانی!
شب های پی هم بی برق کابل، عمق سیاهی جهالت را تجسم می بخشد؛ و دزدی برق مردم توسط زورداران و چوکی نشینان درچندقدمی ات بی شرمی و عادی شدن دزدی را نشان می دهد.
شب های پی هم بی برق کابل، عمق سیاهی جهالت را تجسم می بخشد؛ و دزدی برق مردم توسط زورداران و چوکی نشینان درچندقدمی ات بی شرمی و عادی شدن دزدی را نشان می دهد.
پس این حضرات به جای این همه گلایههای مفت و بیحاصل باید بدانند که این ذلت و حقارتها زمانی شروع شد که ریشهی خودشان یعنی هزاره فرهنگی را به نام هزاره نژادی، سادات، بلوچ، قزلباش و امثال آن دچار پوسیدگی نموده زدند.
دریغ و درد که بانو کوهستانی (فعال حقوق زنان) قربانی جور و جهل شد! در فضای سرشار از افراط و تفریطِ افغانستان کنونی، او پرچم «اعتدال» در کشور بود. در عین مبارزه در مسیر ترویج ارزشهای مدرن (حقوق زنان) پایبندِ دین، اخلاق، معنویت و فرهنگِ جامعهی خود نیز بود.
اینکار پوچی گری ست قبح پوچی گری جدای از تعریف دین و فرهنگ است در هر جایی از جامعه انسانی رفتارهای بی ارزش قبیح و ناپسند تلقی میشود و ما باید با کسانیکه از پوچی گری دفاع میکنند مخالف باشیم!
بله شوروی ها شکست خوردند، آنها بعد از ۹ سال جنگ، مصارف کلان و تلفات سنگین مجبور به عقب نشینی شدند اما کی پیروز شد؟
هزاره ها به عنوان یک ضلع تاثیر گذار قدرت نباید تحقیر شود؛ آنهم توسط کسی که ماندنش در قدرت، مدیون هزاره هاست. این نوع برخورد، ذهنیت سیاسی هزاره ها بویژه نسل جوان و آگاه ما را دچار دگردیسی ژرف خواهد کرد که بیش از همه، ضررش در شرایط حال و اینده، متوجه دکتر عبدالله خواهد شد.
«کارل پوپر» یکی از عمیقترین متفکرانِ عصر ما گفته بود: برای کشتن یک جامعه روشِ بسیار ساده به کار گیرید! بر فرهنگ آنان تمرکز کنید: ابتدا کتاب را از آنها بگیرید و بعد سر شان را درون تلویزیون فرو کنید!».
پس میتوان گفت طالبان و پاکستان گمان میکنند در یک قدمی گرفتن قدرت در افغانستان رسیدهاند و هنوز دو مانع عمده بر سر راهشان است؛ نیروهای امنیتی و آگاهان و بیدارگران جامعه؛ حالا پاکستان و طالبان میخواهند هرچه زودتر این دو مانع را از سر راه خود بردارند.
هنگامی که بحران و فاجعه از حد خاصی بگذرد،دیگر توجه چندانی جلب نمی کند و مردم آنرا به عنوان بخشی از تقدیر و سرنوشت تاریخی سرزمین خود می پذیرند؛ و به آن به چشم حادثه ای طبیعی نگاه می کنند.بخش بزرگی از مردم افغانستان فاجعه را به عنوان سهم جدایی ناپذیری از زندگی خود پذیرفته و با آن کنار آمده اند.
روابط روسیه و امریکا در دوره پسا جنگ سرد نوسانات زیادی داشته، ولی پس از بحران اوکراین در سال ۲۰۱۴ اختلافات مسکو و واشنگتن دوچندان شده است.