باید پرسید که اگر فاصله میان دیدگاه های محقق و خلیلی تا این اندازه زیاد است که یکی به دنبال حکومت موقت است و دیگری به دنبال حفظ جمهوریت، این دو و بقیه کسانی که در جلسات تصمیم گیری اخیر و به عنوان رهبران جامعه شرکت میکنند و همگی هم با یکدیگر اختلاف نظر جدی دارند، با چه مکانیزمی می خواهند به یک اجماع نظر برسند؟
آنچه دراین مصاحبه شنیدم و دریافتم، نه بیان یک رهبر سیاسی اهل دانش و خرد و استدلال که من می شناختم و انتظار داشتم، بلکه یک گفتگوی آشفته و ضعیفِ داستانی در قالب بیان “سوم شخص مفرد” بود….
افغانستان در آستانه یک تحول دیگر است. از فاطمیون در سوریه گرفته تا جبهه مقاومت تا خلیلی و محقق و دیگران همه داشتههای مردم ما هستند. در گذار از این مرحله باید تمام داشتهها را مد نظر داشت. ما پتانسیل بزرگی در افغانستان هستیم که در جنگ و صلح کسی ما را نادیده گرفته نمیتواند.
توافق سیاسی از نظر خلیلزاد و امریکایی ها، تشکیل دولت مشترک میان دولت و طالبان است. آنها خواستار واگذاری پنجاه در صد قدرت در تمام نهادهای دولت به طالبان هستند.
سه ضلع مثلث بحران جامعهی شیعه و هزاره عبارت اند از فقدان آگاهی و مطالبه گری مردم، رفتار چاپلوسانه بسیاری از تحصیل کردگان و موج سواری رهبران. تا این اضلاع بحران تغییر نکنند، وضعیت نه تنها درست نخواهد شد که بحرانی تر نیز میشود. اگر میخواهیم به جایی برسیم، همهی اضلاع مثلث بحران بویژه تحصیل کردگان چاپلوس باید تجدید نظر نموده به وظایفشان برگردند.
عزیزان مهاجر افغانستانی! نخواهید و نگذارید جریانی پلید با اهداف و رسانه های درخدمتش، این گونه هدایت شده و آشکار، دو ملت برادر را به جان هم بیندازند. ملتها ومهاجرین مظلوم را در گرو گیریهای سیاسی وارد نکنیم. نگذاریم از آنها سواستفاده شود.
در فاز دوم مذاکرات دوحه، احتمال ایجاد حکومت موقت تقویت شده است. برخی از مذاکره کنندگان نیز بعید دانسته اند که طالبان در نظام کنونی ادغام شوند بلکه آنان خواهان تشکیل حکومتی به رهبری و محوریت خودشان یا حداقل احراز بخش غالب و مهم قدرت هستند.
تنها چیزی که بزرگواران ندارند ویژگیهای رهبریست؛ زیرا رهبر کسی است که با کلان نگری و ژرف اندیشی، شایستگیها و استعدادهای یک جامعه و یک مردم را شناسایی و کدرسازی نموده سپس به سمت و سوی موقعیتهای مناسب و مهم هدایت و مدیریت میکند.