اکنون سوگمندانه باید اذعان نمود که هر دو پیشبینی احد بهادری به واقعیت پیوست. هم اشرف غنی به بهسود لشکر کشید و آنجا را را بدون مقاومت تسخیر کرد و هم هزارهها در کمال خونسردی و بیتفاوتی، نظارهگر و تماشاچی آن یورش و تسخیر هستند.
اشرف غنی، کم کم به آرزوی خودش رسیده و دیر نخواهد پایید که پای برادران ناراضی را در ارگ باز کنند و آن زمان قدرت مطلقه در دستان یک قوم خواهد افتاد بقیه مثل غلام و نوکر، یا عزلت گزین شوند یا هم خدمتگار و چاپلوسان و دست بوسان دربار…
روحیه صحرانوردی، به شدت در برابر مدرنیته مقاومت میکند. بر اساس این دیدگاه، صحرانوردان، پیشرفت و ترقی را در تضاد با فرهنگ قبیلهای و بدوی میدانند، لذا به هر طریقی شده، جلو پیشرفت را میگیرند و شهرها را با مناطق روستایی همسانسازی میکنند. حاصل این همسانسازی، ویرانی شهرها و نابودی مظاهر شهری را به دنبال دارد و این گونه است که افغانستان درست نمیشود.
لشکرکشی حلقات ارگ به بهسود، درظاهر، برای سرکوب فرمانده علیپور بود اما داستان و پیامد این لشکرکشی، عمق یک بحران ستبر فرهنگی ـ اجتماعی و تیوری های منظومه ای را آشکار کرده است: تحریک و تهیج نفرت قومی با تیوری فاطمیون هراسی.
هرچند غنى اشتهاى سیرناپذیر سرورى و زعامت را همچنان در سر دارد و امیدوارِ ثمر دادن طرح ابتکارى اش است، اما درمانده گى و نیازمندى هاى چند جانبه او، این امکان و فرصت را در اختیار ارباب امریکایى اش قرار میدهد تا او را دَور زده و اوضاع را مطابق برنامه اى از قبل طراحى شده شان شکل دهند.
روشنفکر ما نمیتواند از لاک قومزدگی و عوامزدگی بیرون آید، آنگاه از مشکلات جامعه مینالد؛ در حالی که نمیداند کنشهای منهای خرد خود او، از مشکلات بزرگ جامعه محسوب میشود.
مردم درک کردند که تا خودشان از خود دفاع نکنند، حکومت و هیچ ارگان دیگری از آنها دفاع نخواهد کرد لذا تشکیل یک نیروی مردمی برای دفاع مشروع، یک امر واجب و لازم بود که نیروی مقاومت به وجود آمد.
دولت هیچوقت نخواسته است که مشکلات جدی هزاره ها را با کوچی ها به صورت ریشه ای حل کند. هر ساله کوچی های مسلح به مناطق هزاره نشین هجوم می آورند با غارت مال و اموال مردم محل به ویران کردن کشتزار مردم پرداخته و هر ساله هم چندین هزاره ی بیگناه در حملات کوچی ها کشته می شوند.
اینک، تاریخ با شدت و ضعفی در مشابهت، گویا در حال تکرار شدن است، بسیاری را شوقی ویران شدن و ویران کردن فرا کرفتهاست. برخی بین حکومت آقای غنی و امارت طالبان هیچ فرقی قائل نیستند و بر شیپور احساسات برای ویرانی میدمند. برخی دیگر تفاوت بین حکومت و نظام را نمیدانند؛ اما فقط برای ویرانی لحظه شماری میکنند.
توقع از علیپور و جبهه مقاومت باید معقول باشد. علیپور و چند جوان هزاره از گوشه و کنار هزارستان جمع شدند تا جلو تجاوز، اختطاف و بیدادی را بگیرند. یکیاش مثل خود علیپور موتروان است، یکی دیگرش دکاندار و یکی دهقان و یکی هم کارگر ساده و یکی هم جوانی که تازه بالغ شده است.