اهداف ایران، روسیه و ترکیه در بحران قره باغ
- انتشار: ۲۱ عقرب ۱۳۹۹
- سرویس: بین المللدیدگاه
- شناسه مطلب: 97800

اشاره: دیروز خبر توافق ابتدایی میان اذربایجان و ارمنستان به خبر گزاری های جهان مخابره شد. به همین مناسبت این یادداشت به مخاطبان تقدیم می شود.
منازعه قرهباغ به دلیل اهمیت ژئوپلتیک در منطقه قفقاز، موجبات حضور و نفوذ بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را مهیا کرده است.این یادداشت به ارزیابی مطلوبیت سه دولت منطقهای مرتبط با این بحران یعنی روسیه،ترکیه و ایران میپردازد.
الف.روسیه: این کشور به دلیل آنکه خود را وارث اتحاد جماهیر شوروی قلمداد میکند، نمیخواهد که با جانبداری از یکی از طرفینی که هر دو از جمهوریهای بازمانده از دولت پیشین هستند، هژمونی منطقهای خود در محدوده قفقاز را خدشهدار سازد. به همین دلیل نیز در جریان صدور قطعنامههای شورای امنیت، تصریح شد که دولتهای آذربایجان و ارمنستان باید این اختلافات را در چارچوب گروه مینسک حلوفصل کندکه با همکاری «سازمان امنیت و همکاری اروپا» و با محوریت آمریکا، روسیه و فرانسه در ۱۹۹۲ تشکیل شد. با این وجود، آن زمان روسیه که به تازگی از خاکستر شوروی برخاسته بود، بیشتر از اکنون محتاج نمایش همکاری با غرب در حل بحرانهای ژئوپلتیک منطقهای بود. ولی اکنون نهتنها تمایلی به محوریت گروه مینسک ندارد بلکه تلاش میکند به طور یکجانبه در مسأله مداخله کند و آن را مطابق منافع ملیاش به پیش ببرد. مسکو همواره خواستار تداوم آتشبس تا حل دیپلماتیک مسأله بوده است.
ولی قابل کتمان نیست که تداوم بحران منافعی برای روسیه در پی داشته است. اولاً امکان مداخله سیاسی از جایگاه «برادر بزرگتر» و نمایشی برای موقعیت بینالمللی در برابر غرب را فراهم میکند. ثانیاً بازاری برای فروش تسلیحات به طرفین منازعه میباشد. ثالثاً فضای لازم برای تعمیق نفوذ سیاسی، اقتصادی و امنیتی در ارمنستان ایجاد میکند که به دلایل مذهبی و تمدنی بیش از آذربایجان به روسیه نزدیک است. علاوه بر اینکه اعطای خودمختاری به قرهباغ نیز توسط رهبران شوروی صورت گرفت و ساکنان کرملین تمایل چندانی به نقض این تعهد ندارند. در عین حال که روسیه یک ملاحظه اقتصادیامنیتی جدی دیگر نیز در تداوم بحران دارد و آن تهدید کریدور گاز جنوبی موسوم به کریدور خزر-قفقاز-آناتولی است که منابع گازی دریای خزر را از سواحل آذربایجان به گرجستان و سپس ترکیه منتقل و از آنجا به یونان، ایتالیا و بهطور کلی اتحادیه اروپا میرساند. کاهش وابستگی اروپا به گاز روسیه، هر چند اندک ولی مطابق میل مسکو نیست.
ب.ترکیه: گرچه بحران قرهباغ را میبایست مانند بسیاری از منازعات قفقاز از جمله آبخازیا و اوستیای جنوبی یا چچن و داغستان، مسألهای قومیسرزمینی قلمداد کرد ولی تفاوت مذهبی ساکنان قرهباغ با اکثریت مسلمان آذربایجان، به آن وجهی مذهبی بخشیده است. ترکیه که در این زمینه تنشی تاریخی با ارمنستان بر سر مسأله موسوم به نسلکشی ارامنه در دوران عثمانی دارد، به طور طبیعی در کنار آذربایجان قرار میگیرد. برجستهسازی وجه دینی از سوی ترکیه و ارمنستان، زمینه تقویت ادعاهایی مانند انتقال نیروهای تکفیری از سوریه توسط ترکیه را آماده ساخت.
در عین حال که جمهوری آذربایجان نیز مدعی شد عناصری از گروههای شبهنظامی کُرد مخالف ترکیه بهویژه پکک در جبهه ارمنستان در مقابل ارتش آذربایجان قرار گرفتهاند. این ادعاها گرچه از سوی منابع مستقل تأیید نشد، ولی نشان از آن دارد که رویکردهای قومی و مذهبی به بحران قرهباغ زمینههای مداخلهجوییهای منطقهای بیشتری از سوی ترکیه فراهم کرده است. دولت اردوغان با این برجستهسازی درصدد کسب حمایت افکار عمومی داخلی کشورش از سیاست خارجی مداخلهجویانهاش نیز میباشد. سیاستهایی که دامنه نفوذ ترکیه را از سوریه تا لیبی و اکنون قفقاز گسترده است. در عین حال یک منفعت اقتصادی خاص در حفظ امنیت خط لوله نفت باکو-تفلیس-جیحان نیز در نقشآفرینی ترکیه مد نظر است. وزارت دفاع آذربایجان در جریان درگیری اخیر مدعی شلیک موشکهایی از جانب ارمنستان به سمت این خطوط انتقال نفت شد. گرچه ارمنستان این ادعاها را رد کرد ولی مسأله تهدید این خطوط از سوی ایروان برای ترکیه، جدی است.
ج.ایران: مرز مشترک با هر دو طرف درگیر و حضور توأمان آذریزبانان و ارامنه، دو مؤلفهای است که به ایران نقشی مؤثر در بحران قرهباغ میدهد. ایران برای رعایت حُسن همجواری همواره طرفین را از توسل به زور پرهیز داده و بر راهکارهای دیپلماتیک تأکید داشته است. در عین حال که جلوگیری از بروز تنشهای قومی و فرقهای در میان ایرانیان آذری یا ارمنی نیز ضرورت موضع بیطرفی را دوچندان میکند. در عین حال ایران چند ملاحظه عارضی دیگر نیز دارد. روابط نزدیک جمهوری آذربایجان با اسراییل نیز عامل دیگری است که بر ملاحظات دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی نسبت به این منازعه سایه میافکند. مواضع مقامهای عالیرتبه ایران در مخالفت با تکثیر تروریسم در قفقاز از سوی ترکیه نیز نشان میدهد یک مؤلفه مهم دیگر، اجتناب از تعمیق نفوذ نیروهای نیابتی ترکیه و جنگافروزی این کشور در همسایگی ایران است که پیشتر چنین تقابلی در شمال سوریه تجربه شده است. لزوم حفظ روابط مساعد با روسیه در شرایط خطیر منطقهای و جهانی و بهخصوص همکاری در سوریه علیه تروریسم هم موجب میشود ایران در عین حمایت از تمامیت ارضی آذربایجان، از نزدیکی بیشتر به این کشور در این منازعه خودداری کند.
در فرجام این که روسیه خواستار حفظ نقش میانجیگر در بحران قرهباغ است و نمیخواهد با اتهام حمایت از ارمنستان، روابطش بهخصوص از منظر تجاری با آذربایجان متزلزل شود. در عین حال که به امنیت ارمنستان به دلیل عضویت در «سازمان پیمان امنیت جمعی» ملتزم است. مسکو بهویژه تلاش خواهد کرد با حفظ وجهه بیطرفی، مانع مداخله بیشتر ترکیه به نفع آذربایجان شود و باکو را از نزدیکی بیشتر به انقره بر حذر دارد. در سوی مقابل، دولت کنونی ترکیه نیز در درازمدت تمایلی به افزایش تنش با روسیه ندارد.
ایران برای رعایت حُسن همجواری همواره طرفین را از توسل به زور پرهیز داده و بر راهکارهای دیپلماتیک تأکید داشته است. در عین حال که جلوگیری از بروز تنشهای قومی و فرقهای در میان ایرانیان آذری یا ارمنی نیز ضرورت موضع بیطرفی را دوچندان میکند.
درواقع در عین نمایشهای رسانهای دولت اردوغان در حمایت از آذربایجان، ملاحظات فرامنطقهای بهخصوص تنشها با اروپا در ارتباط با یونان و همچنین جنگ داخلی در لیبی، بر موضع ترکیه درباره قرهباغ مؤثر است. از این رو، ترکیه در نهایت به نقش میانجی روسیه تمکین خواهد کرد. برخلاف این دو بازیگر که در تداوم بحران، مطلوبیتهایی برای افزایش نقشآفرینی مداخلهجویانه دارند، ایران مصرانه و قاطعانه خواستار پایان بحران از مسیر دیپلماسی است. زیرا امکان روابط مساعدتر با هر دو بازیگر و تأمین منافع ملی این کشور در شرایط صلح و حل مسأله قرهباغ، بیشازپیش میسر خواهد بود. همچنین از منظر فرامنطقهای نیز پایان این بحران، به رفع بهانهای از بهانههای غرب برای مداخله در مسائل غرب آسیا در جوار ایران خواهد انجامید که از منظر سیاست راهبردی جمهوری اسلامی«حل مسائل منطقه توسط بازیگران منطقهای» برای ایران حائز اهمیت است.
دکتر عبدالطیف نظری
نظرات(۰ دیدگاه)