اندیشه دینی و فقهی در افغانستان

  • انتشار: ۱۴ جوزا ۱۳۹۹
  • سرویس: دیدگاهدین و اندیشه
  • شناسه مطلب: 87318
افغانستان

جریان فقه سیاسی و کلام اهل سنت در افغانستان به صورت تاریخی به شمال کشور تعلق داشت. مدارس بخارا که کوکلتاش، معروف ترین آنها بود، مراکز فقه اعتدالی و کلام ماتریدی بودند سال های درازی هدایت جریان فقه حنفی در منطقه را به دست داشتند. متاسفانه با اشغال بخارا توسط نیروهای تزاری و برچیده شدن آن مدارس، جریانی از دل ستیز هندو – اسلامی و از فرهنگ جهاد با هندو ها از دیوبند شبه قاره سربرآورد که از آن زمان ( ١٨۶٧ )هدایت اندیشه دینی و فقهی افغانستان را به دست دارد.

برخلاف مبانی تصوفی و ماتریدی دیوبند، این جریان آرام آرام با توجه به فضای پر ستیز شبه قاره به سلفیت حجاز نزدیک شد و جهاد افغانستان این دو را با اندیشه اخوان پس از سید قطب، ترکیب کرد.
هنوز یک جریان قوی مدارس که از دل فرهنگ و فقه حنفی در افغانستان به وجود آمده باشد، در کشور ما شکل نگرفته. حتی رهبران جهادی مدعی رهبری دینی نتوانستند مدارسی را تاسیس کنند که با واقعیت فرهنگی جامعه ما همخوانی داشته باشد. سران جهادی نه تنها چنین مدارسی ایجاد نکردند بلکه رهروان خود را نیز در کمپ های مجاهدین مهاجر در پاکستان به دست مبلغین سلفی – دیوبندی سپردند.

استقلال فقهی افغانستان در گذشته بسیار بهتر از امروز بود. مدرسه قلعه قاضی بیگ کابل، مدرسه قندهار، مدرسه قندز، مدرسه رستاق، مدرسه شولگره ملا مشک عالم در غرب شهر غزنی، مدرسه ملا نجم الدین در هده جلال اباد و حتی مدرسه دولتی شاهی، در صد سال پیش توانسته بودند هویت و استقلال فقه حنفی در افغانستان را حفظ کنند و همه جریان دینی را به دست سلفیت و دیوبندی ها نسپارند.

متاسفانه برخورد با مذهب همیشه سیاسی بوده و حالا نیز یک فرقه کوچک در داخل اسلام (وهابیت) که از درآمد نفتی و حمایت بین المللی برخوردار است، خودش را به عنوان وارث اصلی اسلام قالب می کند، تریبون را از همه مذاهب و فرق فقهی و کلامی می گیرد و تعریف خود از اسلام را به همه جهان صادر می کند.

شجاع محسنی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟