انحطاط روشنفکری؛ درنگی بر دشنام‌نامه جناب آقای علی امیری به علمای بامیان

  • انتشار: ۹ جوزا ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهگوناگون
  • شناسه مطلب: 113748
روشنفکر

شورای علمای بامیان در مخالفت با برگزاری «جشن دمبوره در بندامیر»، بیانیه‌ای داده‌اند. جناب آقای علی امیری روشنفکرِخردگرا در رد این بیانیه، نوشتهٔ پُردشنام و مغالطه آمیزی نشر کرده است.

اگر «آوازه خوان» و «رقاصه‌ای» چنین متنی می‌نوشت، شایسته ملامت بود که چرا این همه دشنام؟ تا چه رسد به کسی که ادعای روشنفکری دارد، ایشان علما و بیانیه علما را با تعبیرات «انحطاط»، «تباهی»، «سردرگمی»، «جهل»، «فساد»، «علمالقبان»، «جهل مطلق»، «جاهلان کج‌اندیش»، «بدکیش»، «دشمنی با فرهنگ»، «برادر دوقلوی داعش»، «فتوای خام»، «عالم‌نمایان دژآیین»، «و پُر از آز و کین، «علمای منحط» و «استبداد»، توصیف کرده‌است. ایشان دشنام ها و ادعاهای بدون دلیل زیادی را نسبت علماء نگارش نموده که زیبنده یک مدعی روشنفکر آزاد اندیش نیست. بطور خلاصه ایشان فقط فحش ناموسی نداده‌است.

در روزگاری که جماعتِ روشنفکر و سیاستمدار داعیه همدیگر پذیری دارند، چنین ناشکیبایی نسبت به دیدگاهی که طیفی عظیمی از جامعه طرفدار آن است، جای بسیار شگفتی است. بر فرض بیانیه علما مانع برگزاری جشن دمبوره در بند امیر می‌شد، چه انحطاط، تباهی و فسادی ایجاد می‌شد؟

دمبوره در موترها و هتل‌ها برقرار است و اگر در بند امیری که در نزد عامه مکان مذهبی تلقی می‌شود، برگزار نشود، چه مشکلی ایجاد می‌شود؟ در شرایط فعلی، جشنواره دمبوره چه ضرورت و یا منفعتی دارد؟! این همه خشم برای چیست؟ شاید برخی تصور کنند که آقای امیری این بیانیه را در حالت عادی ننوشته است، یا این که طیفی در افغانستان وظیفه دارند که فساد اخلاقی را به بهانه فرهنگ و هنر ترویج کنند و هر صدای مخالف این پلان را در نطفه خاموش کنند.

آقای امیری در بین مدعیان روشن فکری، شناخته شده و اهل مطالعه و قلم است، وقتی ایشان چنین با ناشکیبایی دشنام می‌دهد، توهین و مغالطه می‌کند، این بیانگر انحطاط روشنفکری است. چنانکه جدیداً یکی از روشنفکران فیسبوکی، نوشته که اگر قدرت یابد، مثل هیتلر فلان قوم را نابود خواهد کرد!

نوشته ایشان افزون بر دیگر ستیزی، نفرت پراکنی و توهین، پراز مغالطه است که به اختصار بیان می‌شود:

مغالطه اول: ایشان روایت علما از اسلام را «در جهل مطلق از تاریخ اجتماعی و فرهنگی اسلام» توصیف کرده است. سؤال این است، مگر تاریخ اجتماعی و فرهنگی اسلام از منابع فتوا است؟ آیا از نظر ایشان هرچه در تاریخ و فرهنگ بوده، مبنای فتوا است که علما را به خاطر جهل به آن دشنام داده است؟

مغالطه دوم: ایشان مخالفت با جشنواره دمبوره را مخالفت با موسیقی، گرفته، در حالی که علمای بامیان موسیقی را حرام نداسته؛ بلکه جشنواره دمبوره را ترویج غنای مطرب و موجب فساد اخلاقی دانسته است.

مغالطه سوم: نوشته است: «در طول تاریخ اسلام موسیقی جزء جدایی‌ناپذیر زندگی انسان مسلمان و حیات اجتماعی اسلامی بوده است.» سؤال این است که واقعاً موسیقی جزئی از زندگی چند درصد از علما و متدینین، بوده‌ و هست؟ بر فرض که برخی از شاعران و سلاطین، اهل موسیقی بوده‌اند، آیا این دلیل بر جواز جشنواره دمبوره است؟!

مغالطه چهارم: «تا دیرها آوازخوانی و طرب در مساجد از جمله مسجدالنبی منع نداشت.» مقصود تا دیرها کی هست؟ زمان پیامبر بوده یا زمان صحابه؟! البته در زمان بنی مروان که فساد اخلاقی در حجاز بسیار اوج گرفته و تفکر مرجئه فراگیر شده بود، ممکن است کسانی در مدینه آواز خوانده باشد، آیا این دلیل می‌شود که پس در مسجد النبی و هرجایی آوازخوانی جایز است؟

مغالطه پنجم: نوشته‌است که سکینه دختر امام حسین اهل موسیقی بود. طبق آن چه در آغانی آمده است، سکینه نقاد شعر بوده است. ایشان پس پرده می نشسته و شاعران شعرشان را می خوانده و ایشان کنیزش را می فرستاده و نکاتی در باره شعر آن را بیان می کرده است. بر فرض سکینه به آواز گوش داده باشد، مگر رفتار سکینه حجت است؟ سکینه از نظر شما پیامبر است یا امام؟ سکینه یک فرد عادی بوده و اهل علم و فقه فتوا نبوده و به زهد و تقوا هم معروف نبوده است و هیچ مدحی هم در باره او نیست و به همین جهت کار او از نظر دینی حجت نیست، کدام فقیه شیعه و اهل سنت به رفتار سکینه استدلال کرده است؟ که ایشان استدلال می‌کنید. آیا چنین استدلال‌های زیبنده یک روشنفکر آزاد اندیش است؟!

مغالطه ششم: نوشته‌است: «این جاهلان عالم‌لقب نمی‌دانند که شیخ‌مفید و سیدمرتضی و شیخ طوسی هیج‌بابی را در حرمت موسیقی در آثار فقهی‌شان نگشودند» نه تنها این سه فقیه که هیچ فقیهی بابی به عنوان حرمت موسیقی ندارد؛ چون از نظر اسلام، موسیقی حرام نیست؛ بلکه غنای مطرب حرام است. ایشان اگر این مسئله را نمی‌داند، این خود جهل است و اگر می‌داند، چرا مغالطه می‌کند؟

مغالطه هفتم: نوشته است: «همان خلیفه القادر بالله عباسی که شیخ‌طوسی را بر کرسی تدریس کلام اسلامی برنشاند، دستگاه عریض و طویلی از خوانندگان و مطربان را اداره می‌کرد و از بیت المال به آنان مستمری و مواجب می‌داد…» این چه نوع استدلال و منطقی است؟ یعنی چون آن خلیفه شیخ طوسی را یک منصب داده بود، پس هرکاری کرده مشروع است؟! این استدلال مثل آن است که گفته شود: اشرف غنی چون فلان را مشاور قرار داده، پس هرکاری که انجام می‌دهد مشروع است! واقعاً ایشان سرحال بوده که چنین استدلال می‌کند یا این که بر اساس روش سوفسطای‌ها استدلا کرده است؟

مغالطه هشتم: نوشته است «‌ در مسجدالنبی مردم موسیقی تمرین می‌کردند، اکنون در بندامیر به فتوای خام و ارزان مشتی بدکیش و بداندیش و عالم‌نمایان دژآیین و پُر از آز و کین موسیقی حرام شده است.» چند بار در مسجد النبی موسقی تمرین می‌شده است؟ و چه کسانی این کار کرده‌اند؟ آیا اگر در مسجد النبی رشوه و ربا گرفته شده باشد و یا قتل نفس و زنا شده باشد، بازهم در بند امیر انجام شود؟

مغالطه نهم: علما را به استبداد و برادر دو قلوی داعش توصیف کرده‌است؛ ولی نوشته ایشان به استبداد و روش داعش شباهت بیشتری دارد. مشخصه داعش دیگر ستیزی فکری و سیاسی است و هرفکری غیر از فکر خود را خطا و مستحق نابودی می‌داند. جناب آقای امیری هم تفکر علمای بامیان را مطلقاً نفی و رد کرده‌است، این دیگر ستیزی همان دیگر ستیزی داعشی نیست؟ وقتی ایشان بیانیهٔ شورای علما را بر نمی‌تابد و با دشنام، توهین و تحقیر و اتهام رد می‌کند. لحن ایشان چنین خشم‌گینانه است که به نظر می‌رسد اگر قدرت داشته باشد، برای رهایی از این انحطاط و تباهی! علمای بامیان را مثل داعش آتش خواهد زد.

مغالطه دهم: نوشته‌است: «از سر و روی این بیانیه انحطاط و تباهی و سردرگمی و جهل و فساد می‌بارد.» مقصود از فساد چه نوع فسادی است؟ فساد اخلاقی است یا سیاسی یا اقتصادی؟ چگونه مخالفت با دمبوره در بند امیر انحطاط و تباهی است؟

مغالطه یازدهم: نوشته‌است: « خانه‌ات بسوزد انحطاط و استبداد که در بدجای پنجه انداخته‌ای! ما راهیچ چیز نابود نخواهد کرد، اما علمای منحط نابود خواهد کرد.» خطر علمای منحط برای جامعه صحیح است؛ اما خطرناک‌تر از فساد سیاسی، اقتصادی و اخلاقی است؟ خطرناک‌تر از دسیسه‌های سیاسی و فرهنگی بیگانگان است؟ خطرناک‌تر از دسیسه‌های استخباراتی کشورهای بیگانه است؟ خطرناک تر از روشنکفرانی است که بنیان های اعتقادی را از بین می برد؟

مغالطه دوازدهم: ایشان روشن فکر خرد گرا است. پذیرفتنی است که با بیان ثمرات جشنواره- اگر داشته باشد- با روش منطقی و اخلاقی، از برگزاری جشنواره دفاع و بیانیه علما را از نظر فرهنگی و عقلانی نقد کنند؛ اما ایشان حق فتوا، آن هم بر اساس اسلام اجتماعی و تاریخی که روشنفکران خود منتقد آن هستند و نیز حق تکفیر- داعشی خواندن؛ یعنی تروریست که تکفیر سیاسی است- ندارد. آیا از نظر حقوقی علمای بامیان مثل داعش است؟!

دکتر سید عبدالله حسینی

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *