افغانستان به کدام سو خواهد رفت؟
- انتشار: ۲ جوزا ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 113333

سناریوی صلح خلیلزاد کلانپروژه افغانیزه کردن کشور است. این، همان آرمان تحقق نیافتهی کسانی است که اسم قبیله را بر سرزمین گذاشتند. تعمیم هویت “افغان” بر تمام اقوام و اتباع کشور در قانون اساسی نتیجه تسامح، تصالح و یا خبط تدوین کنندگان بود. تحمیل و درج آن در شناسنامه الکترونیکی با چنان اصراری، حتی به قیمت زیر پا گذاشتن مصوبه پارلمان، گام بلند دیگری در مسیر انجام پروژه بود. عدم ایستادگی در برابر این تحمیل از طرف سیاسیون اقوام غیر پشتون خطای خطیری بود که به آسانی جبران نخواهد شد. اطلاق و تعمیم افغانیت بر تمام افراد و اقوام افغانستان در حقیقت اعتراف در مسیر انکار است. تاریخ این مسأله را روشن خواهد کرد.
این که داعش با چنان قدرتی شکست میخورد اما گروه کوچک تروریستی طالبان از حالت احتضار احیا شده و به یک جانب مهم، مدعی و با اعتراف بین المللی بدل میشود، بخشی از پروژه است. مثلث ارگ، خلیلزاد، طالبان در آرمان گفته شده مشترکند. کتاب “فرستاده” را هرکه خوانده باشد به خوبی میداند که تمام حرکات خلیلزاد و رویکردهای این پشتونیست در راستای بسط سلطه پشتون در افغانستان بوده است. اختلاف کرزی با آمریکایی که او را به ریاست کشور رساند، بر سر عملیاتهای شبانه نیروهای امریکایی بود. او میخواست نیروهای خارجی فقط محافظین قدرت و حاکمیت او باشند نه مانعی در راه پروژهای که میان او و طالبان مشترک بود. تغییر جغرافیای منازعه از جنوب به شمال از جانب او و تعقیب همان سیاست از جانب اشرف غنی نیز در ضمن همین پروژه تحلیل و توجیه میشود.
در دوره اشرف غنی، خلیلزاد کارگزار سیاست امریکا در افغانستان میشود. سیاست امریکا در افغانستان متفاوت با سیاست او در منطقه و جهان نیست. مستبدترین دیکتاتوریها، رژیمها، امارتها و پادشاهیها به امریکا وابستهاند. برای امریکا اگر گاو شیرده باشی شاخ زدنت به دیگران بلامانع است. برای مثال، چشمپوشی امریکا بر قصابی فجیع خاشقچی و تهاجم ویرانگر نظامی بر یمن نشانگر این سیاست است “گرگی که به من شیر دهد میش من است” حضور این کشور در افغانستان نیز برای بسط دموکراسی و توسعه انسانی و مادی نبوده است؛ هیچ گربهای موش را قربه الی اللّه شکار نمیکند.
اکنون که خلیلزاد این تضمین و فقط این تضمین را از طالبان گرفته است که منافع امریکا را در افغانستان تأمین کند، امریکا برخلاف انتظار تحلیلگران و نُرمهای سیاسی و بدون این که تضمینی برای حقوق و مشارکت اقوام، حقوق بشر، حقوق زنان و ارزشهای دموکراتیک گرفته باشد افغانستان را ترک میکند. با ابتکار خلیلزاد و آزادی زندانیان طالبان که همگی قاتلند و از صحنه جنگ با مردم افغانستان دستگیر شده بودند، سنگرها و خطوط مقدم طالبان جان دوباره گرفته است. پاکستان هم که اکنون عمران خانِ پشتون سکاندار سیاست آن است، منافع خود را با افتادن زمام امور بدست عوامل خود تحقق یافته میبیند.
از طرفی، اشرف غنی در توافق با خلیلزاد و طالبان بر سر پروژه، دومینوی عقبنشینی تاکتیکی و تسلیم قلمرو، تسلیحات سنگین و پایگاههای اردو به طالبان را کلید زده است. حذف اقوام از سمتهای نظامی و سیاسی و جا به جایی مهرهها نیز برای تسهیل انتقال تدریجی اهرمهای قدرت به قبیله صورت میگیرد. اگر چنین نبود، طبیعیترین و آسانترین راهکار شکست طالبان نه بازی تام و جری بلکه کارزار جدی با آنها و آغاز کار با تصفیه مناطق شمال از وجود طالبان و پیشروی به سمت جنوب، با اتکای حد اکثری بر حمایت اقوام و مردم افغانستان، است.
مجله نیوز ویک در زمان پول بریمر، حاکم امریکایی عراقِ پس از سقوط صدام در مقالهای تحلیل کرد، با آن که حاکم عراق به ظاهر بریمر است اما فقط آیت اللّه سیستانی است که میداند عراق به کدام سو خواهد رفت، در وضعیت فعلی کشور ما نیز هر چند برخی سیاسیون اقوام در بدنه دولت و قدرت حضور سمبولیک دارند اما این فقط مثلث یا مربع پشتون است که میداند افغانستان به کدام سو خواهد رفت.
هرچند، این تحلیل از شواهد و قرائن کافی برخوردار است، تحقق آن بسته به عملکرد اطراف دیگر در بازی شطرنج افغانستان خواهد بود. هند، چین، روسیه، ایران، ترکیه و همسایههای شمالی افغانستان در طرف دیگر بازی قرار دارند. درک درست رهبران اقوام مشارک در پیمان جبل السراج/اتحاد شمال از وضعیت اکنون نیز بسیار مهم است. چه کنیم که با تبدیل شدن رهبران اتحاد از تفنگبدوشان جانبرکفی که چیزی برای از دست دادن نداشتند به سرمایهداران رفاهزدهی کاخنشین و حضور برخی بر سفره رنگین و ۱۸ نوع گوشت دولت و خو گرفتن آنها با این شیوه از زندگی، قدرت ریسک از این رهبران رفته است و نباید امید چندانی به آنها داشت. هرچند اطمینان میدهند که افغانستان به گذشته برنمیگردد اما هدایت وضعیت موجود به سوی وضعیت مطلوب مستلزم یکپارچگی اقوام و برداشتن گامهای عملی از سوی رهبران سیاسی است.
“دو صد گفته چون نیم کردار نیست” تقدیر هیچ مردمی با شعار و چشم پوشیدن بر حقایق تغییر نخواهد کرد. چه گونه میتوان باور کرد که حتی در صورت رقم خوردن سرنوشت ظاهر شاه یا داکتر نجیب الله برای اشرف غنی او مایل باشد میراثش برای اقوام غیر پشتون بماند. زهی خیال باطل!
رسول حمیدی
نظرات(۰ دیدگاه)