افشارِ نفاق و نفرت در نبود خرد جمعی!
- انتشار: ۲۵ دلو ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 106625

در این مسأله شکی نیست که از جمله عوامل پیشرفت ملتها و دستیابی به مدنیت، عبرتگرفتن از گذشته خود و نگاه عمیق و ژرف به تاریخ ملتهای دیگر است اما نه هر گذشته و تاریخی و نه هر موضوع و حادثهای. گاه پرداختن به برخی موضوعات گذشته و تاریخی، هیچ دردی را دوا نمیکند که هیچ، بلکه یادآوری آن باعث ضعف و مشکلات مختلف اجتماعی و گاه عامل انحلال و اضمحلال و از بین رفتن یک جامعه میشود. اینجاست که ضرورت مدیریت گذشته و نوع برخورد ما با حوادث تاریخی آشکار میشود.
از جمله دلایل عقبماندگی و سیهروزی ما ملت افغانستان در سطح عام و مردم شیعه و هزاره در سطح خرد، همین موضوع عدم مدیریت درست حوادث و اتفاقات گذشته در نبود خرد جمعی است. ما نتوانستهایم در عرصه عمل و سخن و قلم و اندیشهورزی، از گذشتههای که مایه عبرتاند، درس بگیریم اما خوب توانستهایم از موضوعات هیچ و پوچ برای خود زندان ذهن و تفکر بسازیم و در آغل تنگ قومی و تباری و حزبی و منطقوی گیرمانده و طبق میل بدخواهان و دشمنان اصلی مان به جان همدیگر بیافتیم.
ملتی که حدود نیم قرن است در جنگ و خون غوطهورند و هر لحظه و هر ساعت و تمام روز و شب و عمرش را در وحشت و عدم امنیت سپری میکنند، هیچ وقت سر عقل نیامدند و متوجه این مشکل و درد اصلی نشدهاند، یا نمیخواهند بشوند و خویش را به خواب غلفت زدهاند. مع الأسف این درد و رنج فراگیر، جامعه و مردم ما را از پا در آورده و تبدیل به بحران غیر قابل کنترل شده است و هر روز بیش از دیروز و گذشته، تشدید میشود.
اولین پیام و دستور خرد جمعی در زندگی اجتماعی، در جا و جامعهای که سرنوشت همگی یکسان است و افراد جامعه به منزله اعضای یک پیکر هستند، توصیه و تأکید بر مشترکات و عناصر هویتبخش است اما مردم ما از همان پایه تا به قله، درست عکس و مخالف این دستور وجدانی، در حرکتند و همیشه بر طبل نفاق میکوبند و بر موضوعات غیر مشترک تکیه میکنند که نتیجه آن بازماندن از قافله ترقی و تعالی و دست و پازدن در ورطه مشکلات عدیده اجتماعی و هویتی، حذف و طرد از صحنههای سیاسی و سودنبردن از منافع و منابع مملکتی است.
یک مصداق بارز این حرکت عکس، موضوع تاریخی افشار است که هر ساله در این روزها، در صفحات مجازی و اجتماعات علمی و افواه مردمی، بلوا و دعوا و جنگ و جدلهای لفظی و حتی فزیکی رخ میدهند که حاصلِ باطلِ آن جز بخش و پخش بذر نفاق و تفرقه و دشمنی بین احاد مردمی که همیشه در کنار هم بودهاند و حکم اعضای یک پیکر را دارند و سرنوشت مشترک دارند، چیز دیگری نیست.
دردآوردتر آن است که این موضوع، سوژه و بهانه ای شده برای یک عده نفاقانگیز که همیشه در پی یافتن یک بهانه برای دوبهمزنی و تفرقهافکنی، از خاک سفر افلاک میکنند. آنها افشار را به موضوع نفاق و نفرت و گسست بین شیعیان و جامعه هزاره تبدیل کردهاند. عدهای بیعقل و ناپخته از سید و هزاره، مرحوم شهید مزاری را متهم میکند و هزاران ناسزا و نا روا، روایش میکنند و از طرف دیگر، عدهای لائیک و فاشیست، مسئولین و بزرگان سادات را بدون هیچ دلیل و مدرکی متهم میکنند و کاش دامنه این اتهامات به افراد خاص حاضر آن در عصر محصور میشد، بلکه به این بهانه، در صددند تا کل سادات را از بیخ و بن برکنند و از جامعه هزاره حذفشان کنند که هدف اصلی آنان از طرح این موضوع نیز همین مسأله است و لاغیر.
این در حالی است که طرفین منازعه، هیچ وقت و در هیچ محکمهای نتوانستهاند جرم یکدیگر را به اثبات برسانند، بلکه صرفا نقل قولهای بیمدرکی در میان است که طرفین هر کدام به نفع خود و محکومیت طرف مقابل به آنها استناد میکنند و هیچ وقت نتوانستهاند همدیگر را قانع کنند. از زاویه دیگر، چنین موضوعاتی اساساً اثباتپذیر نیستند که اینها به دنبال آن هستند و حتی به فرض اثبات، چه منافع و عوائدی نصیب طرفین میشوند؟ به علاوه اینکه نسل افشار و دستاندرکاران اصلی حادثه بیشترشان دیگر در بین ما نیستند و یا عن قریب بروند، ما چرا گریبان چاک کنیم؟!!
خطاب من به حیث یک سید هزاره و فرزند کوچک این خاک و دیار که نیتی جز پیشرفت و تعالی کشور و مردمم بالخصوص جامعه محروم و مظلوم هزاره را ندارم، به طرفین منازعه و مناقشه، این است که بیائید از چنین نفاقها و شقاقها دست بکشید و با پیروی از عقل و منطق و خرد جمعی، دست به دست هم بدهید و به جای دعوا و نزاع و اتهامزنی و جعل سند و مدرک به پای این و آن، گذشته این ماجرا و دیگر حوادث مشابه را به تاریخنویسان بسپارید و آینده خود و نسلهای تان را با همدلی و همفکری بسازید و توانمند شوید که به حکم عقل و وجدان، ساختن بهتر از سوختن است؛ اتحاد و انسجام بهتر از نفاق و انتقام است و به این فکر کنید که پرداختن به این موضوعات هیچ مشکلی از مشکلات امنتی، معیشتی و اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ما مردم را حل و فصل نمیکند، بلکه باعث ضعف و تحلیل رفتن نیروهای ما میشود و دشمنان ما با استفاده از این اختلافات، بیش از گذشته بر ما خواهند تاخت که البته تا کنون آنها توانستهاند، بهترین استفادهها را از چنین نزاعهای بین خانگی ما داشته باشند.
آی مدعیان فکر و اندیشه، آی قلم و علم به دستان، آی مسئولین بیخاصیت بیلیاقت بحرانساز، چرا به جای تیشه زدن به ریشه خود، به دنبال موضوعات اساسی و حیاتی و سرنوشتساز مردم نمیروید و چرا با مدیریت درست و سیستماتیک، در صدد احقاق حقوق خود از دولت و حکومت بر نمیآیید و خواهان رعایت عدالت اجتماعی در کشور نمیشوید؟! آیا متوجه نیستید که اکنون، مناطق مرکزی جز محرومترین ولایاتاند و هیچ وقت به حق و حقوق واقعیشان دست نیافتهاند؟ نمیبینید که هر روزه و هر ساله بهترین پروژهها و بالاترین بوجهها به ولایات دیگر اختصاص مییابند اما در هزارهجات دریغ از یک پروژه و یک اقدام مؤثر به حال و روز مردم این مرز و بوم؟ چرا به جای آنکه یقه همدیگر را بگیریم و سیلی به سر و صورت هم بکوبیم، به عملکرد مسئولین مان و آنهای که نمایندگی مردم ما را یدک میکشند، اعتراض نمیکنیم و نمیپرسیم که شما طی این سالها برای مردمتان چکار کردهاید و پرونده کاری و خدماتی تان چه قدر قابل قبول است؟ چرا از خود نمیپرسید که طرح چنین مسائل اختلافبرانگیز، نتائجش چیست و چه آیندهای را برای ما و آیندگان مان رقم میزند؟ آیا باعث رشد فهم و درک و توانایی ما میشود یا بانی و عامل عقبگرد و از دسترفتن موقعیت سیاسی و اجتماعی و ناتوانایی مان؟
نتیجه: تا زمانی که صاحبنظران و اندیشهورزان و مسئولین جامعه ما پای سفره عقل ننشینند و از دستورات صریح منطق جمعی پیروی نکنند و به جای پرداختن به موضوعات اساسی و حیاتی، به مسائل واهی و بیحاصل توجه نشان دهند، همان سیهروزان و سیهرویان حقیر و فقیر و ضعیف خواهیم بود و مشکلات ما بیش از پیش بیشتر و عمیقتر خواهد شد.
سید احمد هاشمی صدر ارزگانی
نظرات(۰ دیدگاه)