از دانشگاه تا داعشگاه کابل
- انتشار: ۱۸ عقرب ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 97375

ورود و خروج در دانشگاه کابل به شدّت کنترل میشود و غیراز دانشجویان و استادان کسی حق ورود بدان را ندارد. نخستین پرسش این است که چگونه افراد تروریست توانستند با سلاح و تجهیزات جنگی وارد دانشگاه شوند؟ چه کسانی به آنها کمک کرده است؛ خود آنها و سلاحهایشان را به داخل دانشگاه انتقال دادهاند؛ نیروهای امنیتی، استادان و یا کادر اداری؟
این موضوع جنبههای مختلف قابل بررسی دارد. ما صرفاً به یکی از این جنبهها میپردازیم.
براساس تعریف موسسه مطالعات استراتژیک افغانستان،”افراطگرایی مذهبی عبارت از انحراف از دیدگاهها و شیوههای میانهروانه مذهبی و چرخش به سوی تفسیرهای تندروانه از آموزههای دینی است.” عملیات تروریستی در دانشگاه کابل پرده از یک واقعیت پنهان و مغفول برداشت و آن نفوذ افراطگرایی مذهبی در نهادهای علمی و دانشگاههای کشور است.
گزارشهایی رسیده به بیرون از تسلّط افراطگرایی مذهبی در دانشگاههای افغانستان به خصوص دانشکدههای شرعیات حکایت دارد. در یک نظرخواهی ۲۲ درصد دانشجویان خواستار تغییر نظام سیاسی افغانستان به خلافت و امارت اسلامی شدهاند و بر ناسازگاری اسلام با دموکراسی تأکید کردهاند.
چند سال پیش ریاست امنیت ملی، چهار استاد دانشگاه کابل و تعدادی دانشجو را به اتهام ترویج افراطگرایی دستگیر کرده بود. در مورد دیگر جمعی از دانشجویان در جلال آباد با برداشتن پرچمهای داعش، طالبان و حزب اسلامی تظاهرات و هواداری خود را از این گروه ها اعلام کردند.
همانزمان سرور دانش معاون دوم ریاست جمهوری هشدار داد که”در پوهنتون اگر به جای علم و تحقیق، جهتگیریهای سیاسی و گروهی و رویکردهای افراطی و ایدئولوژیهای تندروانه جایگزین شود، کشور ما یکبار دیگر به سمت انحراف و بحران کشانده خواهد شد.”
مقامات حکومتی این حوادث هشداردهنده را جدّی نگرفتند و از کنار آنها گذشتند. در این چند سال نفوذ این گروهها در دانشگاههای دولتی به چندین برابر افزایش یافته و آنها توانستهاند اندیشههای متعصّبانه خود را به جمعیت زیادی گسترش بدهند و خود را تکثیر کنند.
نصیر موحدی، دانشجویی که چشمدیدهای خود را با عنوان “افراطگرایی در دانشگاه کابل” چاپ کرده است، میگوید: “آنچه من دیدم دانشگاه کابل مرکز نفاق قومی، سمتی، مذهبی و ترویج افراطگرایی است تا مکان تحصیلی.”
او به عنوان نمونه به جزوه “نظام سیاسی اسلام” اشاره میکند که چنین آمده است: “در جامعه اسلامی زنان حق ندارند قاضی و یا رئیس جمهور شوند؛ چون زنان بیعقل هستند. همچنین گفته شده بر اساس حکم اسلام، خلافت اسلامی یا امارت اسلامی باید از سوی خلیفه اداره شود و سیستم انتخابات امروزی جایی در متون اسلامی ندارد و کسی باید در رأس حکومت قرار بگیرد که عالم دین باشد.”
فضای فاسد و راکد و ارتجاعی و قومیتزده و سرشار از سیاستزدگی و عصبیتهای منحط قومی و مذهبی حاکم بر دانشگاه کابل و سایر مراکز بزرگ علمی دولتی، زمینه را برای رشد افراطگرایی و توسعه تروریزم در این مراکز، هموار کرده است. درواقع دانشگاههای کشور پس از بیست سال همان دانشگاههای زمان حکومت سیاه طالبان است. همان اندیشههای عقبگرا و تندروانه هنوز تدریس میشود و فضای حاکم بر آن طالبانی و تندروانه میباشد.
دانشگاهی که در آن، دغدغههای بزرگ و پرسشهای بنیادین نسل نو افغانستان، هیچ زمینهای برای طرح و تبیین نمییابد؛ دانشگاهی که سیستم آموزشی آن همچنان از متدهای کهنه و فرسوده زمان سلطه روسها و حاکمیت سیاه طالبان پیروی میکند؛ دانشگاهی که استادان فرهیخته، تحصیلکرده، باسواد و غیرمتعصّب به دلایل شرمآوری تعلّقات قومی و مذهبی امکان حضور و فعالیت ندارند؛ دانشگاهی که هنوزهم دانشجویان آن از تبعیض و بیعدالتی قومی و مذهبی رنج میبرند. آری از چنین دانشگاهی چه انتظاری میتوان داشت جز تربیت تروریستان کور چشم و کور دل خونآشام.
با تأسف حکومت پساطالبانی چنان سرگرم نزاعهای درونی و اختلافات و سیاستبازیهای خود بوده که دانشگاهها و مراکز علمی را از یاد برده است. حاکمان غافل و فاسد، نسل جوان کشور را با دست بسته در اختیار استادان طالبی و داعشی گذاشته تا از آنها سربازانی جنگی و تروریستی تربیت کنند و خود مشغول زدوبندها و سیاستبازیهای خویش باشند.
چند سال پیش حفیظ منصور وکیل وقت پارلمان نسبت به تربیت نیروهای افراطی در دانشگاهها هشدار داده بود: “روزانه دهها هزار جوان ما زیر نام ثقافت اسلامی، افکار افراطی را میآموزند. در این مضمون، درست افکاری را که تندروان مذهبی میخواهند تدریس میشود و به این دلیل در سالهای اخیر ساحه جنگ گسترش یافته است.”
در مضمون ثقافت اسلامی، دولت یک پدیده غربی است، انتخابات حرام است، زنان نمیتواند قاضی و یا وکیل شوند؛ سخن گفتن از حقوق بشر کفر است؛ زیرا بشر تنها تکلیف دارد. نظام جمهوری خلاف شریعت است. دموکراسی پدیده غربی و حرام است. تنها خلافت و امارت نظام اسلامی است.
پیشنهاد آقای منصور به حکومت این بود که منابع آموزشی دانشگاهها بازنگری و استادان طالبانی و داعشی اخراج شوند. حکومت و وزارت تحصیلات عالی این هشدارها را نادیده گرفت؛ امّا استادان مورد اشاره آقای منصور و تعدادی از عالمان دینی که اندیشهها و باورهای سخیف و سنّتی آنها هیچ نسبتی با اسلام ندارد تبلیغات وسیعی را بر ضد او به راه انداختند و تا حدّی تفسیق و تکفیر منصور پیش رفتند. عکس العمل تند استادان افراطی نشان داد که تندروان مذهبی تا چه اندازه در دانشگاهها نفوذ کردهاند.
بیجهت نیست که گروههای تروریستی با دادن اینهمه تلفات روزانه، هیچگاه با کمبود نیروی جنگی مواجه نمیشوند. صدها مدرسه علمیه و دانشگاههای افغانستان مشغول تربیت نیروهای جنگی برای این گروهها هستند. در بسیاری از مساجد ملاهای تندرو، مغز جوانان را شستوشوی میدهند و آنها را برای انجام عملیات انتحاری آماده میکنند. یکی از همین ملاها در شهر مزارشریف دارای مسجد است و روزهای جمعه چند هزار علاقهمند سخنان او را مهمتر از آیات قرآن و سخنان پیامبر میشنوند و میپذیرند. او در یکی از سخنرانیهای خود آیات قرآن مربوط به یهودیان مدینه را میخواند و معنی میکرد و میگفت: خداوند مستقیم به شما گفته است که کفار را بکشید، زنانشان را اسیر کنید. زنان و اموال آنان مال شما میشود. و بعد میپرسید: در زمان ما کفار چه کسانی هستند و پاسخ میداد آنان که بر دین اسلام نیستند و از آن سر دنیا آمده کشور ما را اشغال کردهاند.
مولوی انصاری در هرات هزاران مرید و مخلص دارد که هر لحظه به دستور او آماده عملیات انتحاری هستند. او حکومت افغانستان را مزدور کافران میداند و خواستار نابودی آن است.
در ولایات افغانستان دهها مدرسه علمیه به نوجوانان و جوانان این کشور افراطگرایی و عملیات استشهادی آموزش میدهند. در هر کوچه از شهرهای بزرگ، حزب التحریر و جمعیت اصلاح آموزشگاه دارند. باور این دو گروه این است که هیچ نوع حکومتی غیر از نظام خلافت، اسلامی نیست. نیروهای آموزش دیده در مکاتب حزب التحریر و جمعیت اصلاح سربازان داعش میباشند. بگذریم از هزاران طالب العلمی که در مدارس کشورهای پاکستان و عربستان مشغول فراگیری آموزههای وهابیت و افراطیت مذهبی میباشند.
اکنون بازگردیم به پرسش نخستین خود؛ تروریستان چگونه توانستند با سلاحهای خود از دروازههای دانشگاه کابل وارد شوند؟ فکر میکنم با توضیحات فوق پاسخ روشنی یافته است.
با دریغ حکومت، نهادهای علمی و فرهنگی و امنیتی تنها سرشاخهها را میزنند؛ معلول را مجرم میدانند و از ریشهها و علّتها غافل میمانند. تا زمانیکه سنگ آسیاب بدین صورت میچرخد، جوانان این کشور در دانشگاه، مسجد، حسینیه، آموزشگاه و خیابان قربانی افراطگرایان تربیتشده در همین دانشگاهها خواهند شد.
سید اسحاق شجاعی
نظرات(۰ دیدگاه)