از خط خونی تا خط فکری
- انتشار: ۹ سرطان ۱۴۰۱
- سرویس: دیدگاهگوناگون
- شناسه مطلب: 131529
در حقیقت، در کشور، دو خط اصلی بیشتر وجود ندارد؛ خط عدالتطلبی و آزادیخواهی و خط ستمگری و انحصارگرایی. تمام خطوط دیگر فرعی و حاشیهای است. بنابراین، باید در مورد آدمها براساس خط فکری آنها قضاوت نمود و این تقسیمبندی را باید پر رنگ کرد، چرا که یک امری واقعی است نه براساس خط خونی افراد که مسئله وهمی و بیپایه است.
افراد ممکن است، هم خون باشند؛ ولی هرگز همفکر و همنظر نباشند. نوح با پسرش در یک خانه زندگی میکرد؛ اما در دو قطب فکری متفاوت بود. نوح دست دراز کرد؛ اما پسرش دست او را پس زد و مسخرهاش کرد. ابراهیم، سمبل بتشکنی و ضد ظلم، در مقابل پدرش/ عمویش در جبهه مخالف قرار داشت و خط فکری آذر را به چالش میکشید و به سخریه میگرفت.
بنابراین مهم نیست که افراد به لحاظ خونی به کدام قوم تعلق داشته باشند؛ اما مهم است که چه میگویند و در کدام خط فکری قرار دارند آیا با جریان ستم، دمسازاند و کاسبکاری میکنند یا علیه ستمگری میتازند و در مورد عدالت، معامله نمینمایند و با خون آدمها تجارت نمیکنند.
تقسیمبندی خونی، در قرن حجر و حیوان پنداری انسان ریشه دارد. انسانهای مدرن، بر اساس فکر و اندیشه تقسیم میشوند که از راه تجربه، آموزش و اندیشیدن بدست میآید.
دکتر سید جواد سجادی
نظرات(۰ دیدگاه)