از بیکفایتی سران سیاسی تا بدبختی مردمی و گفتگوی خفتبار مصالحه ملی!
- انتشار: ۱۲ سنبله ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 93980

در اینکه مکتب پشتونیزم در دامان استعمار کلاسیک انگلیس در قرن ۱۹ تولد یافت و در بستر استعمار نو به بلوغ سیاسی رسیده است، شکی نیست.
در اینکه اشرف غنی متفکر نیو پشتونیزم و دست پرورده استعمار نو است، نیز تردیدی وجود ندارد.
در اینکه استفاده از قطب بندی و اختلافات قومی بزرگترین کارت بازی این مکتب بوده و میباشد، باز نمیتوان شک نمود؛ زیرا قطب بندیهای قومی همواره به نفع قوم بزرگتر تمام شده و میشود. برای پشتونیزم، یک فرصت طلایی در راستای بهره برداری سیاسی و حکمروایی بوده و هست. با استفاده از قطب بندی قومی بود که حکمتیار به راحتی و با جسارت تمام از پناهگاهایش به کابل آمد. با استفاده از قطب بندی قومی بود که اشرف غنی لویجرگه تحمیلی و فرمایشی را برگزار نمود و از آن سند برائت جانیان و قاتلان درجه یک را گرفته از زندان آزادشان کرد. با استفاده از قطب بندی قومی است که امروزه دو طرف مذاکره مصالحه ملی را افراد قوم خاص تشکیل میدهند و حمایتهای بینالمللی و منطقوی را نیز باخودشان دارند.
در دههی هفتاد اگر رهبران اقوام همیشه محروم، کفایتی سیاسی نشان میدانند، فرصت نسبتا خوبی برای نابود نمودن قطب بندی قومی و کارت بازی پشتونیزم بود. در آن شرایط حساس گرچه جنرال دوستم به عنوان رهبر مردم ازبیک جایگاهی داشت ولی این فرصت بیشتر در اختیار سران دو قوم مهم دیگر یعنی تاجیک و هزاره بود که در ابتدای ورود به کابل نقاط استراتژیک پایتخت را در اختیار گرفتند. در ابتدای دههی هفتاد شرایطی پیش آمد که در آن مکتب پشتونیزم و استبداد تاریخی پشت دروازههای کابل ماند و از در حاشیه بودن رنج میبرد.
اما متأسفانه سران خود خواه اقوام همیشه محروم بویژه سران تاجیک و هزاره به جای مبارزه با قطب بندی قومی و نابودن نمودن کارت بازی پشتونیزم، خودشان به دام قطب بندی قومی افتاده تشدید کنندگان اختلافات قومی شدند. به جای حل مشکل کشور و مردمشان از طریق گفتگو، برای نابودی یکدیگر به پشتونیزم و کارت بازی آن پناه بردند. سران تاجیک و هزاره بویژه شهید ربانی، شهید مسعود و شهید مزاری که نقش رهبری این دو قوم را داشتند، مرتکب اشتباهات بزرگی شدند. بیکفایتی سیاسی این سه شخصیت و بزرگوار، پشتونیزم را زنده و خودشان را به دست همین مکتب رهسپار ابدیت نمود و مردمشان را به خاک سیاه نشاند.
قتل عام شدن امروزی افراد اقوام همیشه محروم، محوریت پیدا نمودن پشتونیزم در دو طرف گفتگوی مصالحه ملی و دویدن ذلیلانه دیگران بین ارگ و طالبان برای دستیابی به سراب مصالحه، بخشی از پیامدهای همان بیکفایتی سیاسی رهبران خود خواه تاجیک و هزاره در دههی هفتاد است.
اینکه الآن از یک طرف غنی طی فرمانی حساب شده و برخلاف توافقاتش با عبدالله عبدالله اعضای تشکیل دهندهی شورای رهبری گفتگوی صلح را معرفی میکند و از طرف دیگر حکمتیار و کرزی با مخالفت ظاهری کنار میروند، باز در راستای همان سیاست و حرکات پشتونیزمی است؛ برای اینکه کرزی و حکمتیار نقش میانجیگرانه خویش را در میان طرفین گفتگوی مصالحه ملی بازی نمایند تا جایگاه پشتون هم در دو طرف گفتگوی مصالحه، به عنوان بازیگر محفوظ باشد و هم در میانه میدان، به عنوان داور.
بنابراین، ادعای کسانی که مینویسند خود خواهی غنی کار دستش داد و باعث شد که جامعه و مردم دوباره به سمت سران جهادی بروند، خیالی بیش نیست.
خلاصه این حقارتها، غارتها و کشتارهای امروزی لحظهای و یک شبه پدید نیامده است؛ بلکه ریشه در بیکفایتیهای دیرینه و گذشته دارد.
امیدواریم که سران اقوام همیشه محروم و همینطور مردم این اقوام اشتباهات خویش را پذیرفته دست از نگاه بتوارگی و حمایتهای تعصب آمیز بردارند و هیچگاه تمام خطاها را به پای دیگری ننویسند تا راه اصلاح باز شده به سامان برسیم.
محمد امین احسانی
نظرات(۰ دیدگاه)