آیا وزیر سرپرست معارف دروغ گفت؟
- انتشار: ۲۲ سنبله ۱۴۰۱
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 132983
.واکنش اولیه خودم آن بود که او دروغ گفت. دروغی بزرگ. و «پای پوشنده د اوقره دنیا درآمد». من برای دروغ دانستن گفته او تظاهرات دختران گردیز مرکز پکتیا را نمونه آوردم و گفتم که اگر پکتیا طالب تحصیل دختران بالای ۱۶ سال است، پس به طریق اولی بامیان و غزنی و کابل و مزار چنین اند.
اما بیشتر که تأمل میکنم در مییابم که نه. شاید او دروغ نگفته باشد. باید سخن او را درست شنید.
.
او چه گفته است؟ روایت بی بی سی دری این است: «#مردممناطقدوردست برایشان پذیرفتنی نیست که دختران ۱۶، ۱۷ سالهٔ آنها به مکتب بروند.» ترجمه مستقیم گفتههای او نیز این است: «اگر از #بازارارزگان بیرون شوی و در #قریهها از #مویسفیدان بپرسی، برایت معلوم خواهد شد، اگر در #مسجد بپرسی که چند درصد موی سفیدان و مردم آماده هستند، که دختران ۱۶، ۱۷ ساله شان را به مکت بفرستند، ان شاء الله، آن وقت نیازی به طرح چنین سؤال نخواهد بود.»
.
من در نگاه اولیه خود نتوانسته بودم وارد دنیای گوینده شوم. من خیال کرده بودم که او از نظر منفی مردم در باره تحصیل دختران نوجوان سخن میگوید و برداشت من از مردم هم عموم (بالای پنجاه درصد) زنان و مردان باشنده کشور، صرف نظر از قومیت و سمت و شهری یا روستایی بودن آنان بود.
.
دنیای ذهنی گوینده اما دنیای دیگری است. یکبار دیگر نقل قولها از وزیر سرپرست را مرور میکنیم با مکث روی کلمات و عبارات برجسته شده به وسیله علامت مربع هشتگ (#). مرور گفتههای ایشان نشان میدهد که منظور او از مردم چه کسانی هستند.
او میگوید: «اگر از #بازارارزگان بیرون شوی …». یعنی بازار ارزگان اعتبار ندارد و اهالی بازار ارزگان (منظور شهر ترینکوت است لابد) جزء مردم نباید به حساب آید. به تعبیر دیگر، نظر مردم «بازار» معتبر نیست. (وزیر شهر را بازار میبیند). طبعا و به طریق اولی، گفته وزیر به این معناها هم است: «از کابل که بیرون شوی …»، «از کندهار که بیرون شوی …»، «از خوست که بیرون شوی …»، «از جلال آباد که بیرون شوی …»، «از هرات که بیرون شوی …» و در یک کلمه «از هرچه بازار است (شهر است) که بیرون شوی …».
پس تا اینجا در دنیای ذهنی وزیر سرپرست بخشی از آنچه مردم #نیستند روشن شد. تمام آنانی که در افغانستان اهل بازار (شهر/ مناطق نزدیکدست) هستند، مردم نیستند یا مردمی نیستند که نظر شان معتبر و مهم باشد.
پس اولین معیار برای مردمی که نظر شان معتبر است، آن است که از #مردممناطقدوردست باشند. باید در #قریهها دنبال مردم گشت و نظر آنان را جویا شد.
آیا همه مردان و زنان پیر و جوان قریهها؟ باز «نه». اولا، روشن است که فقط مردان. آیا همه مردان؟ باز «نه». فقط #مویسفیدان (ملکهای قریهها/ خیلی با نظر وسیعتر مردان سنپخته). آیا همه مویسفیدان؟ باز «نه». آنان که به #مسجد میروند (که البته همه میروند، اما اگر احتمالا و زبانم لال کدام موی سفید به مسجد نمیرود، نظرش معتبر نیست). طبعا وقتی پای مسجد به میان آمد، ملا امامان هم نظر شان مهم میشود. (طبعا یاد مان باشد که ملا امام قریه مهم است نه ملا امام شهر. چون قبلا گفته بود که از بازار باید بیرون رفت و پرسید. لذا نظر استانکزی قطری و ملا فلان هراتی و .. تخصصا خارج است چون آنان اهل بازار اند). عکسهای بابههای گردیزی و خوستی با لوحههایی با مضمون درخواست بازگشایی مکاتب دختران هم ارزشی ندارد؛ چرا که آنان ریشسفیدان #بازاری هستند.
.
اکنون چلنج وزیر محترم سرپرست معارف را خلاصه میکنم:
از مردم افغانستان؛ یعنی ملا امامان و ملکهای اهل مسجد روستاهای بدون بازار کشور بپرسید که آیا زیر بار ننگ و پیامدهای حیثیتی و اقتصادی فرستادن دختران بالای ۱۶ سال خود به مکاتب و دانشگاههای کفری میروند یا نه؟ اگر پرسنده زنده و با جواب مثبت از این سفر اکتشافی خود برگشت، آنگاه بحث بازگشایی لیسهها و دانشگاههای دخترانه موضوعیت پیدا میکند. اما وزیر خو میداند که سؤال کننده نه زنده بر میگردد و نه با جواب مثبت. لذا «آن وقت نیازی به طرح چنین سؤال نخواهد بود.»
.
طبعا پتان بودن هم معیار مهم بیان نشده در ذهن وزیر سرپرست معارف است که باید مورد توجه قرار گیرد.
.
با این کالبدشکافی، روشن میشود که من در برداشت اولیه خود از دروغ بزرگ بودن ادعای جناب وزیر سرپرست اشتباه کرده بودهام و این اشتباه تا حد زیادی همگانی است. اما دقت در بیان و دنیای ذهنی حتی بیان شده جناب ایشان نشان میدهد که دست کم ایشان در اینجا دروغ واضح و بزرگی نگفته است.
پس مشکل اصلی افغانستان جای دیگر است. تعرب بعد الهجره. افغانستان گرفتار اعراب (کوچیان بیابانگرد) شده است، به رغم هشدار قرآن که «الْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلَّا یَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» (بادیهنشینان عرب، در کفر و نفاق [از دیگران] سختتر، و به اینکه حدود آنچه را که خدا بر فرستادهاش نازل کرده، ندانند، سزاوارترند. و خدا داناى حکیم است.) و به رغم هشدار رسول خدا که از «تعرب بعد الهجره» (بادیهنشینی بعد از هجرت به شهر) نهی کرد و آن را گناه بزرگ و مستحق لعنت دانست.
.
حال باید دید که در چه مدت زمان و با صرف چه سرمایههای انسانی و مادی شهر بتواند کوچیان و قریهنشینان را در خود هضم کند و آنان را با شهر آشتی دهد.
محمد رضا صادقی
نظرات(۰ دیدگاه)