آیا خطر بایدن برای جمهوری اسلامی بیشتر است؟
- انتشار: ۱۳ جدی ۱۳۹۹
- سرویس: بین المللدیدگاه
- شناسه مطلب: 103094

مشکل چهاردهه میان ایران و امریکا به ارزش های متفاوت و نوع نگاه به ماهیت نظام بین الملل بر می گردد. به سخن دیگر، مسئله امریکا درگیری با وجود و ماهیت انقلاب اسلامی است. زیرا از نظر جمهوری اسلامی، اینده جهان نه بر اساس نظریه پایان تاریخ و پیروزی لیبرال دموکراسی، نه بر پایه برخورد تمدن ها، و نه ایجاد نظام تک قطبی و یا چند قطبی بلکه بر پایه تداوم قیام و خیزش ملت ها علیه نظام سلطه و شکل گیری دو اردوگاه سلطه گران و سلطه ستیزان جریان می یابد. براساس این رهیافت، ترور سردار سلیمانی به این دلیل صورت گرفت که او طراح و مجری پارادایم برخورد با نظام سلطه بود.
اما تفاوتهای عمدهای بین بایدن-ترامپ و نیز جمهوریخواهان و دموکراتها وجود دارد که در این تحلیل کوتاه مورد بحث قرار می گیرد. براساس این تفاوتها خواهید دید که خطر بایدن برای ایران منطقاً بیشتر است.
نگارنده معتقد است این دو رئیسجمهور حتماً در درون امریکا متفاوت عمل میکنند و اولویتهای متفاوتی دارند، اما نسبت به ایران در عرصه راهبردی نگاه واحدی دارند، ولی در عرصه روش و تاکتیک حتماً باهم متفاوت هستند. قبل از یادآوری تفاوتها آنچه آنان را به جهت راهبردی، مشابه هم کرده است دو مسئله است؛ اول تعهد هردو به AIPAC
(American Israel Public Affairs Committee)
مبتنی بر حفظ امنیت و برتری اسراییل در قلب جهان اسلام و دوم اینکه مسئله امریکا با ایران مسئله وجود و ماهیت است نه حدود و مصادیق رفتاری ایران. اما براساس این تفاوتها خواهید دید که خطر بایدن منطقاً بیشتر است. چرا؟
۱- ترامپ همه نیروهای سیاسی درون حاکمیت ایران را به یک چشم میدید و امید همه را قطع کرده بود، اما بایدن نیروهای سیاسی ایران را دو دسته دور و نزدیک یا بد و بدتر میداند و از قضا در ایران نیز نسبت به دموکراتها این نگاه وجود دارد. نتیجه اینکه اولین تفاوت این است که بایدن در بین ایرانیان شکاف ایجاد خواهد کرد و همدیگر را هر روز متهم خواهند کرد، اما ترامپ چنین نکرد. وزیر خارجه او با صراحت گفت: من تفاوتی بین قاسم سلیمانی با ظریف و روحانی نمیبینم. حال آنکه بایدن تفاوت میبیند و همین باعث خوشبینی و بدبینی حداکثری در ایران نسبت به امریکا خواهد شد.
۲- بایدن و ایضاً دموکراتها تعامل بیشتر و بهتری با اروپا دارند و میتوانند اروپا را با خود هماهنگ کنند. حال آنکه ترامپ تقریباً در اروپا (غیر از انگلیس) بیاعتبار شده بود. بایدن دو ماه پیش مسئله حقوق بشر را بخشی از اقدامات خود درخصوص ایران اعلام کرد. همین نقطه کانونی پیوند امریکا- اروپا علیه ایران است، چراکه در تقسیمبندی مواجهه با ایران معمولاً حقوق بشر بهعهده اروپا بوده است، اما اکنون این مسئله باعث نزدیکی هر دو علیه ایران خواهد شد.
۳- بایدن میداند چطور با قواعد و عرف بینالملل در برابر جمهوری اسلامی بازی کند و دیگران را همراه خود کند، اما ترامپ پرچمدار مبارزه با حقوق و عرف بینالملل بود و نهتنها از برجام که از سازمان حقوق بشر، یونسکو، معاهده آب و هوایی و… خارج شد؛ بنابراین بایدن و دموکراتها طوری عمل میکنند که امریکا را منزوی نکنند و ایران را مقابل هنجارهای بینالمللی تعریف کنند نه مقابل سلیقه خود. ترامپ از حقوق و عرف بینالملل بهره ی نبرده بود.
۴- ترامپ ظاهراً و باطناً از بعد شخصی و شخصیتی فاقد وزانت هژمونی امریکا بود. اما بایدن همانند اوباما اتوکشیده، روشنفکر، اندیشکدهای و اهل حساب و کتاب است. عربده نمیکشد و سر و صدا نمیکند، اما پنبه را به شمشیر ترجیح میدهد.
۵- تفاوت تعاملی آنان با ایران نیز روشی است و همین در ایران ایجاد طمع مینماید. ترامپ دنبال «شرطی کردن کلاسیک» ایران بود؛ به این معنا که اول پاسخ میخواست بعد قول پاداش میداد، اما بایدن روش «شرطی کردن کنشگر» را به کار میگیرد که بسیار مؤثرتر است، یعنی اول دانه میپاشد یا پاداش میدهد بعد تقاضای تغییر رفتار میکند. به تعبیر دیگر دموکراتها چاکلیت را نشان میدهند و خواستههای خود را مطالبه میکنند، اما ترامپ و دوستانش چنگ و دندان نشان میدادند و مطالبات خود را طرح میکردند.
به همین دلیل است که ایران از اقدامات جمهوریخواهان در عراق پس از صدام بهرهبرداری حداکثری کرد. آنها صدام را برداشتند، اما دوستان انقلاب اسلامی به جای وی نشستند. اما اولین تحریم در سال ۱۳۵۹، تحریم نفتی (۱۳۹۱) و قانون داماتو (منع سرمایهگذاری در ایران) را دموکراتها تصویب کردند.
به این ترتیب،کسانی که در ایران معتقدند با گفتگو و مذاکره مسائل ایران و غرب حل خواهد شد به تعبیر امام خمینی آب در هاون میکوبند، چراکه نه انقلاب اسلامی ایران را میشناسند و نه به راهبرد جهانیسازی فرهنگ و سیاست ایالات متحده باور دارند. نقش استراتژیک ایران در هندسه قدرت منطقه و برخورداری از موقعیت فوق العاده حساس ژئواستراتژیک، ژئوپلتیک و ژئواکونومیک سبب شده تا ایران علی رغم تحمل فشارهای اقتصادی، هم چنان ارایه دهنده مکتب ضد سلطه باشد. به این ترتیب،این منازعه که میتوان آن را منازعه دو گفتمان با ارزش های متفاوت نامید، کماکان ادامه خواهد یافت.
دکتر عبداللطیف نظری
نظرات(۰ دیدگاه)