یادداشت/ ما را چه شده است؟
- انتشار: ۱۸ اسد ۱۳۹۶
- سرویس: اجتماعیتیتر 2
- شناسه مطلب: 28575
در جریان حمله چنگیزخان، چنان وحشتی بر مردم حاکم شده بود که گاهی یک سرباز چنگیزخان دهها نفر از مردم را در هرات، غزنی، نیشابور به قتل می رساند و چنان طلسم وحشت اراده آنان را مغلوب ساخته بود که هیچ دفاعی از خود نمی کردند.
اکنون نیز دولت سه صد هزار نیروی امنیتی با امکانات خوب وکافی دارد؛ دولت نیروی هوایی دارد و از حمایت ناتو برخور دار است، ولی طالب هیچ کدام از این امکانات را ندارد. اما از وحشت طالب صدها سرباز سنگرهای خود رها کرده، فرار می کنند, یا به طالب تسیلم می شوند تا آنان را قتل عام کنند.
دولت مرکزی نیز هیچ گاه از نیروها و مردم خود دفاع موثر نمی کند. بدون تردید روزها و ماه ها قبل دولت از تجمع طالبان و تدارک حمله آنان و هدف حمله آنان، آگاه می شود. استخبارات امنیت، مراکز تجمع و لجستیک آنان را می داند، ماهواره های ناتو این مراکز و مسیر حرکت طالبان را می بیند.
با این حال، از نظر نظامی روشن است که با یک حمله هوایی این مراکز قابل نابودی است؛ با دو هلیکوپتر حرکت کاروان های طالب قابل جلوگیری است؛ اما هیچ گاه نشده که دولت یا ناتو اقدامی برای این کار بکند و این مراکز را هدف قرار بدهد و از فاجعه جلوگیری کند.
تنها بعد از بروز فاجعه و قتل عام مردم یا نظامیان وسقوط پایگاهها و ولسواهیها است که دولت با بوغ و کرنا وارد می شود. دولت پیشاپیش اعلام می کند که ما در فلان وقت به فلان منطقه حمله می کنیم. این کار موجب می شود که طالبان فرصت کافی داشته باشند تا تمام غنایم را راحت ببرند و خود را به پناه گاه امن برسانند و استراحت کنند. آن وقت نیروی امنیتی بدون این که با طالب رو بروی جدی شود وارد منطقه می شود و پرچم ظفر را بر افراشته می کنند.
من چند روز قبل ضمن سفری از منطقه دره میدان گذشتم. در آن جا در هر 200 یا 300 متری یک پسته امنیتی است. قبل از عبور ما طالب کسی را سر بریده و روی جاده رها کرده بود. در مسیری که هر دقیقه مسافران اعم از زن و مرد و کودک این صحنه را به چشم خود می بیند و وحشت و اضطراب و مرگ در برابر خود مجسم می کند. اما دریغ از این که پلیس یا دولت یا کس دیگری, اقدامی برای برداشتن جنازه کند یا کاری برای سرکوب طالب نماید. شنیدم این جنازه دو روز روی جاده مانده بود. اگر حیوانی مرده باشد مردم برای دور کردن آن از سر راه اقدام می کند؛ اما در 30 کیلومتری پاییتخت افغانستان ده کیلومتری مرکز ولایت و 2 کیلو متری مرکز ولسوالی و 100 متری پسته جنازه ای دو روز مانده بود. زیر آفتاب, در معرض دید صدها مسافر.
در میرزا ولنگ از ماه ها قبل تهدید حمله دشمنان شدید بوده است؛ خطر انتقام گیری و قتل عام جدی بوده است؛ این خبر به گوش مسئولان ولایت سرپل رسیده، دولت مرکزی هم مسئله را قبل می دانسته؛ اما هیچ اقدامی نکرده است. دولت می دانسته است که جلادان و درندگانی بنام طالب یا داعش اگر بر این منطقه مسلط شود، به کودکان رحم نمی کنند، شرمی از زنان و مادران ندارند؛ پدر را در برابر چشمان فرزندان سر می برد. شوهر را در بر چشمان همسر، جوان را در مقابل مادرش قطعه قطعه می کند.
این دولت که بنابر ادعا دولت متفکر است و نخبگان در راس آن هستند، دولتی که ادعا می کند، جنگ سالار نیست؛ دولتی که متعهد به قوانین و معاهدات حقوقی بشری است و به قرآن کریم سوگند خورده تا از جان، مال و ناموس مردم حمایت کند. چرا در مقابل جان و مال و ناموس مردم احساس مسئولیت نمی کند.
دشمن ما قوی نیست؛ دولت ما کمبود امکانات و نیرو ندارد، این دولت کمبود پول یا سوخت ندارد. پس چرا این قدر بی مسئولیت است؟ آیا تعصبات قومی چشم این دولت را کور کرده است؟ آیا فساد این چین این کشور را فلج کرده است؟
آیان جان انسان افغانی این قدر بی ارزش است؟ این سرزمین که مردم آن در ادعا خود را شیران روزگار و کانون غیرت و معدنی مسلمانی می داند؛ چرا به چنین مردابی تبدیل شده و به قتل و غارت و تجاوز و دد منشی عادت کرده است و شرافت انسانی و کرامت بشری را از دست داده است؟
ما را چی شده؟ دولت ما چی کار می کند؟ وجدان انسانی کجا رفته است؟ وظیفه دولت چیست؟ اقتضای مسلمانی کدام است؟ اقتضای انسانی ما چیست؟ ما که سالانه ده ها هزار حاجی زائر بیت الله داریم؟ ما که ده ها هزار کربلایی و نجفی داریم؟ کشوری که صدای اذان و قرآن ما شب و روز هر جا بلند است و گوش ها کر می کند؛ اما دریغ از عمل به یک آیه قرآن. دریغ از یک ذره غیرت حسینی، افسوس از اندکی وجدان انسانی و کرامت بشری!
نیازی شهرستانی
نظرات(۱ دیدگاه)