برکناری نواز شریف در صحنه لرزان سیاسی پاکستان
میان محمد نواز شریف، رهبر دومین حزب سیاسی بزرگ پاکستان در حالی از سمت خود به عنوان نخست وزیر این کشور استعفا داد، که پیش از آن دادگاه دیوان عالی به دلیل برخی اتهامات مالی حکم سلب صلاحیت وی را اعلام کرده بود. با این حال با سلب صلاحیت و استعفای نواز شریف از نخست وزیری پاکستان پیش از پایان دوره قانونی خود باعث شد، تا این سیزدهمین نخست وزیر پاکستانی نیز به مانند اسلاف پیشین خود نتواند دوره مسئولیت 5 ساله اش را به طور کامل به پایان رساند.
درواقع طی هفتاد سال گذشته و از زمان استقلال پاکستان، نخست وزیران در این کشورهیچ گاه نتوانسته اند دوره قانونی خود را به اتمام برسانند و انجام کودتا و یا اخیراً حکم دادگاه به برکناری آنان از قدرت منجر شده است. موضوعی که باعث شده تا صحنه سیاسی پاکستان یکی از بی ثبات ترین فضاهای سیاسی را در میان کشورها تجربه کند. کارشناسان مسائل پاکستان معتقدند، که برکناری نوازشریف براساس زمینه قبلی اختلافات وی با دو نهاد نظامیان و دستگاه قضایی پاکستان صورت گرفته است. اختلافاتی که از دهه 1990 میان حزب مسلم لیگ به رهبری نوازشریف تا کنون ادامه داشته و در حال حاضر وجود همین اختلافات پشت صحنه به برکناری شریف توسط دیوان عالی قضایی پاکستان منجر شد. در واقع سلب مسئولیت نخست وزیر در پاکستان توسط دستگاه قضایی پاکستان نشان می دهد، در این کشور علاوه بر نقش سیاسی و رسمی دستگاه قوه مجریه، دستگاه ها و نهادهای دیگری نیز هرچند بصورت غیررسمی، اما بخشی از قدرت سیاسی را در اختیار دارند.
ساختار غیر رسمی توزیع قدرت در پاکستان
در ساختار سیاسی رسمی پاکستان، رئیس جمهور این کشور، رئیس دولت و همچنین فرمانده کل نیروهای مسلح است و توسط کالج الکتورال پاکستان انتخاب می شود و نخست وزیر معمولاً رهبر بزرگترین حزب در مجمع ملی است. با این حال نقش اصلی سیاسی و قدرت اصلی پاکستان در دست نخست وزیر است و رئیس جمهوری در پاکستان که برای پنج سال انتخاب می شود، مقامی تقریباً تشریفاتی در پاکستان به شمار می آید. با وجود این تعریف مشخص و معین اما ساختار غیررسمی توزیع قدرت در پاکستان ساختاری متفاوت است.
در واقع علاوه بر سه قوه اصلی به عنوان هرم قدرت در پاکـستان، ارتش، احزاب سیاسی و گروه ها و تشکل های مذهبی از کانون های مهم قدرت در پاکستان هستند. ایـن ترکیب نامتجنانس در کنار بنیاد گرایی و فرقه گرایی مذهبی از مهمترین عوامل ناپایداری سیاسی پاکستان به شمار می روند. در این میان توجه به سه نهاد غیررسمی قدرت در پاکستان قابل توجه است.
1- ارتش و نیروهای نظامی
بزرگترین، قوی ترین و تأثیرگذارترین نهاد قدرت در پاکستان، ارتش این کشور است. ظاهراً نیروهای مسلح و از جمله ارتش طبق قانون اساسی پاکستان حق دخالـت در امـور سیاسـی را ندارنـد، امـا نظـام سیاسی، اجتماعی پاکستان به گونه ای است، که به اعتقاد کارشناسـان و تحلیـل گـران سیاسـی، ارتـش کلیدی ترین نهاد سیاسی آن کشور به شمار می رود. اکنون ارتـش پاکـستان قدرتمنـد ترین نهـاد اقتصادی پاکستان نیز محسوب می شود. ارتش عظیم ترین کارخانجات و صنایع نظامی و غیـرنظـامی را در اختیار دارد؛ مهم ترین بخش تجارت پاکستان را به طور مستقیم یا غیرمستقیم هدایت می کند.
در ایـن راستا طارق علی تحلیل گر پاکستانی در کتاب خود با عنوان پاکستان ارتـش محـور، کـه در سـال 2003 منشتر شد اسامی تعداد زیادی از مؤسسات و بنگاه های اقتـصادی کـه عمـلاً توسـط ارتـش و نظامیـان بازنشسته اداره می شوند، را معرفی کرده که امروزه در سراسر ساختار اقتصادی پاکستان ریشه دوانده و سلطه ارتش را بیش از پیش افزایش دادهاند.
براین اساس بخش قابل توجهی از قدرت غیررسمی پاکستان را می توان متاثر از نقش پررنگ ارتش در ساخت سیاسی و اقتصادی این کشور دانست. حتی نقش پررنگ ارتش در تحولات سیاسی پاکستان آن قدر برجسته است، که پرویز مشرف، رئیس جمهور پیشین و رئیس کل سابق ستاد ارتش پاکستان با انتشار بیانیه ای ضمن عالی توصیف کردن حکم دادگاه، هرگونه دخالت نظامیان را در رای دادگاه تکذیب کرد. تکذیبی که ناشی از گمانه زنیها درباره نقش ارتش پاکستان در مورد رای دادگاه به برکناری نواز شریف عنوان شده بود. براین اساس با توجه به نقش پررنگ ارتش و نظامیان در ساختار قدرت پاکستان، آیا می توان جایی را برای تحرکات جریان ها و احزاب سیاسی پاکستان قائل بود.
2- جریانهای سیاسی
با وجود آنکه ارتش، مهمترین منابع و ارکان های قدرت اقتصادی و سیاسی پاکستان را در دست دارد، اما جریان های سیاسی و احزاب نیز در این کشور طی دهه های گذشته تلاش دامنه داری را برای حفظ قدرت در مقابل نظامیان دنبال کردهاند.
احزاب سیاسی از کانون های مهم قدرت در پاکستان به شمار می روند. اگرچه پاکستان دارای تقریبا 20 حزب مختلف است، اما نظام حزبی این کشور را در طبقه های بـین بندی المللـی بایـد نـوعی نظام دو حزبی به شمار آورد. در واقع محور اصلی احزاب حول دو حـزب قدرتمنـد مـسلم لیـگ و مـردم متمرکز شده است و بقیۀ احزاب با پایگاه اجتماعی ضعیف و قدرت تأثیرگذاری اندك در حاشـیه ایـن دو حزب اصلی مطرح می شوند.
از نظر رویکردی، حزب مسلم لیگ، حزب ملی گرای سنتی پاکستان به شمار می رود و در مقابل حزب مردم به رهبری خانواده بوتو تلاش داشته، تا به نوعی خود را نماینده طبقه متوسط روشنفکر و لائیک نشان دهد. با این حال و با وجود تلاشی که از سوی احزاب سیاسی برای حفظ قدرت دنبال می شود، اما سیاسیون پاکستانی همواره با مانع قدرتمند نظامیان روبرو بوده اند. حتی در مقاطعی از جمله در سال 2012، رهبران دو حزب قدرتمند سیاسی این کشور برای مقابله با نظامیان و دولت ارتشبد مشرف با هم ائتلاف کردند.
3- جریان های دینی تاثیر گذار
در عین حال وقتی که می خواهیم تحولات پاکستان را تحلیل کنیم، تنها نمی توان به موقعیت ارتش و جریان های سیاسی تاکید کرد و سایر جریان های غیرسیاسی و دینی تاثیرگذار را نادیده گرفت. در واقع هیچ یک از نخبگان سیاسی، نظامی و اقتصادی قادر به نادیده گرفتن نقش اسلام و علما در تحـولات و تـصمیم گیـری هـای کشور نیستند و اکثر نخبگان این کشور ترجیح می دهند، تا نظر علمای مذهبی را بـه عنـوان یـک اهـرم حمایتی به سوی خود جلب کنند. از میان صد ها گروه و جریان برجسته مذهبی، جماعت اسلامی، جمعیت العلمای اسلام، جمعیت علمای پاکستان، سپاه صحابه و نهضت فقه جعفری از جمله مهمترین گروه ها و تشکل های مذهبی در پاکستان به شمار می روند. در این میان برخی گروهها از جمله سپاه صحابه و جریان مذهبی مدرسه حقانی پاکستان از نظر رویکردی دارای تمیلات افراط گرایانه می باشند.
نظرات(۰ دیدگاه)