هماوردی شرق و غرب در جنگ هند و پاکستان

  • انتشار: ۲۱ ثور ۱۴۰۴
  • سرویس: تیتر 2دیدگاه
  • شناسه مطلب: 225643

همان‌طور که انتظار میرفت، جنگ میان هند و پاکستان، پیش از آنکه به مراحل غیر قابل کنترل برسد، با مداخله رییس جمهور آمریکا به آتش بس منجر شد.

از همان ابتدا واضح بود که طرفین در حال بزرگنمایی دستاوردهای خود در جنگ هستند تا هریک خود را نزد افکار عمومی مردمشان، قهرمان، و برنده جنگ نشان دهند و بعد به سمت آتش بس بروند.

علاقمندی طرفین به بزرگنمایی دستاوردهای میدان نبرد، از فیک نیوزهای متعدد و پی هم که هر یک به نفع خود، آن را جعل و منتشر می‌کردند، کاملا واضح بود، اما در عین حال، غالب افراد آگاه به مسایل منطقه درک می‌کردند که نه هند و نه پاکستان، آمادگی ورود به یک جنگ بزرگ را ندارند.

اما نکته مهم قابل توجه در این واقعه این است که درگیری محدود میان هند و پاکستان، بیش از آنکه جنگ میان دو همسایه باشد، هماوردی تجهیزات نظامی شرق و غرب بود.

پاکستان، با تکیه بر تکنولوژی و تسلیحات چینی، نشان داد که در نبرد هوایی، فصل جدیدی از توازن قوای تسلیحات شرقی و غربی آغاز شده است.

تا اینجای کار، ظاهراً نیروهای هوایی پاکستان با بهره گیری از تکنولوژی و امکانات چینی، توانسته تسلیحات فرانسوی و اسراییلی هند را ناکارآمد کند.

پرسشی که اکنون مطرح میشود این است که آیا نبرد پاکستان (که سالها، پیمانکار طرح های آمریکا در منطقه بوده) با هند، با استفاده از تجهیزات جنگی چینی، نشانگر خروج پاکستان از دامن آمریکا به آغوش چین است؟
و اگر چنین باشد، اثرات آن بر تحولات منطقه، چه خواهد بود؟

خارج شدن پاکستان از سیطره آمریکا و خزیدن به دامن اژدهای زرد، شرایط منطقه ای را به ضرر آمریکا و به نفع چین تغییر خواهد داد.

در سالهای پسین، تنها نگرانی آمریکایی ها، سرمایه گذاری های اقتصادی چین در پاکستان بود، اما در وضعیتی که همکاری چین و پاکستان، از ابعاد اقتصادی فراتر رفته و جنبه نظامی پیدا کند‌ و در نتیجه، توازن قوا در منطقه را به شکل معناداری دستخوش تغییر نماید، حجم و عمق نگرانی طرف آمریکایی متفاوت خواهد شد.

به ویژه اینکه در برخی گمانه زنی ها گفته میشود که توانمندی پاکستان در تکنولوژی هسته ای، بیش از آنکه مرهون غرب باشد، وابسته به چین است و طبیعیست که اگر این سخن درست باشد، آنکه سهم بیشتری در مدیریت و کنترل پاکستان خواهد داشت، چین خواهد بود نه آمریکا.

به نظر می‌رسد هژمونی آمریکا در منطقه با چالشی عمیق مواجه است.
به این چالش، مشکلات جنگ غرب آسیا و تنگه باب المندب و نیز نبرد تعرفه ای ترامپ با کشورهای دنیا را اضافه کنید تا حجم مشکلات آمریکا در منطقه قابل درک شود و هرگونه اقدام نامتعارف از سوی ترامپ با آن شخصیت غیر قابل پیش بینی اش توجیه پذیر شود.

رویارویی هژمونیک چین و آمریکا، احتمالا قبل از هرجای دیگر، در جغرافیای افغانستان و پاکستان وقوع خواهد یافت و این جاست اهمیت حضور آمریکا در بگرام به منظور کنترل چین، به وضوح خود را نشان می‌دهد.

مهمترین ابزار هند برای ضربه زدن به همسایه اش، گروه‌های جدایی طلب بلوچ و تی تی پی هستند که امنیت و نظم داخلی پاکستان را به صورت جدی به هم زده اند.

اگر آمریکا از بازگشت پاکستان به دامن خود کاملا ناامید شود، آنگاه شاید قدرت گرفتن جدایی طلب های بلوچ و پشتون در دستور کار قرار بگیرد تا سرمایه گذاری های چین در پاکستان، در سایه بی نظمی و ناامنی، ناکارآمد شود.

اما کیفیت مواجهه آمریکا با طالبان افغانستان در چنین شرایطی، به چند فاکتور مهم بستگی دارد که ممکن است نوع برخورد آمریکا را کاملا تغییر دهد.

بقای طالبان و تبدیل شدن این جماعت از یک گروه به یک حکومت، به عوامل مهمی همچون نتیجه مذاکرات ایران و آمریکا، نتیجه نبرد آمریکا با یمن و مذاکرات روسیه و اوکراین و نیز سیاستی که پاکستان در پیش خواهد گرفت ربط مستقیم دارد.

سید احمد موسوی مبلغ

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *