زریاب، زر ناب رفت!
- انتشار: ۲۲ قوس ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهگوناگون
- شناسه مطلب: 101178

گفت کسی خواجه سنایی بمرد
مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد
کاه نبود او که به بادی پرید
آب نبود او که به سرما فسرد
گنج زری بود درین خاکدان
کو دو جهان را به جوی میشمرد
استاد رهنورد زریاب، نویسنده سرشناس و پیشکسوت افغانستان پس از تحمّل سه هفته بیماری، شب جمعه ۲۱ عقرب/ آذرماه در سن ۷۷ سالگی دار فانی را ترک کرد. در این نوشته کوتاه پیرامون این شخصیت فرهنگی سخن خواهیم گفت.
محمّداعظم رهنورد زریاب در سال ۱۳۲۳ خورشیدی در گذر ریکاخانه کابل چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در کابل و تحصیلات تکمیلی را در انگلستان در رشته ژورنالیزم به پایان رساند. وی از نوجوانی به هنر داستاننویسی روی آورد و تا پایان عمر به این هنر فخیم وفادار و سختکوش ماند.
زریاب در دهه شصت چند سالی رئیس انجمن نویسندگان افغانستان بود. این انجمن از برکت دانش و تلاش او رونق کممانند یافت؛ نسلی از نویسندگان و شاعران را پرورش داد و به انتشار تعداد زیادی کتاب موفق گردید.
جنگهای داخلی و ناامنیهای دهه هفتاد، استاد را به فرانسه کوچاند. او در شهر مونپلیه، ضمن ادامه نوشتن آثار فخیم، با نویسندگان و فرهنگیان کشور در سراسر جهان رابطه داشت و در واقع نگین حلقه فرهنگ و ادبیات کشور بود.
زریاب در موضوعات مختلف قلمفرسایی کرده است؛ ادبیات، فرهنگ، اجتماع و سیاست و چند ترجمه از زبانهای بیگانه به فارسی از او موجود میباشد؛ امّا عشق او نوشتن داستان بود. از نوجوانی تا پیری داستان نوشت و خوب هم نوشت.
دهه چهل که به دهه دموکراسی مسمّا شده، سالهای رشد فرهنگ، ادبیات و مطبوعات بود. در این دهه، هنر داستاننویسی گام بلندی برداشت و زریاب بهترین داستانهای کوتاه افغانستان را آفرید و نشان داد که داستاننویسی کشور را به دنبال خود میکشد. از آنزمان تااکنون که شش دهه میگذرد او همچنان بهترین و بزرگترین نویسنده افغانستان نامیده میشود و او این عنوان را با خلق آثار ممتاز خود به دست آورده است. اگر بخواهیم در ادبیات داستانی و شعر افغانستان دو پهلوان معرّفی کنیم، بیهیچ تردیدی رهنورد زریاب و واصف باختری را نام میبریم.
مهمترین راز موفقیت زریاب پشتکارش بود. او از زمانیکه داستاننویسی را عشق خود انتخاب کرد، هرگز و برای مدتیکوتاهی هم از این هنر فاخر فاصله نگرفت. دایم و پیگیر نوشت و نوشت. برخلاف بسیاری از نویسندگان دیگر که نویسندگی برای آنها تفنّن و سرگرمی بود و حداکثر کار دوّمشان و نیز برخلاف برخی استعدادهای خوب که پس از چندی، نویسندگی را ترک کردند و وسوسههای دیگری راه آنها را زد و برد؛ امّا زریاب در برابر همه جاذبهها و کششهای مادی، قدرت و ثروت مقاومت کرد. به چپ و راست کج نشد و مسیر مستقیم خود را ادامه داد واین راز اصلی موفقیت او بود که او را تاج ادبیات داستانی افغانستان ساخت.
یکی از چیزهایی که در نوشتههای زریاب آموزنده است ستره و پاکیزهنویسی است؛ اهمیت پاکیزه، به قاعده و قانون نوشتن زریاب وقتی آشکار میشود که بدانیم در افغانستان در زمینه درستنویسی کار چندانی نشده است؛ نه منابع معتبری در این زمینه وجود دارد و نه استادانی که بتوان از آنها یاد گرفت. در نتیجه برخی میپندارند که نویسندگی نه سواد لازم دارد، نه آموختن و نه کار و تجربه. قلم به دست میگیرند، مینویسند و در فضای وسیع مجازی منتشر میکنند؛ از اینکه نوشتهشان دهها غلط املایی و انشایی داشته و با قوانین ادبیات مطابقت نمیکند بیخبر اند. در حالیکه نوشته خوب ترکیبی از هنر و فن است که هردو قواعد خود را دارند و آموختنی هستند. باید آن را فراگرفت و سالها در این جاده قدم زد؛ خواند و نوشت تا نویسنده شد.
رهنورد زریاب یک استثنا بود. پاکیزه و منزه مینوشت. او در این خصوصیت در افغانستان بینظیر بود و حتّی میتوان ادّعا کرد که در زبان فارسی هم کم نظیر بود. محمّدکاظم کاظمی شاعر معروف که سالها به کار ویراستاری مشغول بوده و کتابهای بسیاری از نویسندگان سرشناس ویرایش کرده است، میگوید در پاکیزهنویسی کسی مانند زریاب را سراغ ندارم.
ادبیات جاری در تلویزیونهای افغانستان را نگاه کنید؛ در هر سطر از نوشتههای آنها چندین غلط املایی و انشایی وجود دارد. استاد زریاب سالها با تلویزیون طلوع همکاری کرد و نیروهای جوان را آموزش داد و اکنون ادبیات این تلویزیون تا حدی به قاعده برابر شده است.
نثر استاد در سرهنویسی و مطابقت با قواعد زبان بسیار ارزشمند است و نسل جوانی علاقهمند به نویسندگی را سزاوار است که از آن بیاموزند.
استاد در کار نقد نیز دست توانایی داشت که در سایه هنر اصلی او کمتر دیده شده است. از دهه چهل به بعد نقدونظرهایی استاد در قالب مقاله در نشریات مختلف به چاپ رسیده است. این مقالات شاهدی بر اطّلاعات گسترده او در موضوعات مختلف فرهنگی، ادبی، عرفانی و تاریخی است و هم توانایی او را در نوشتن نثر غیرداستانی نشان میدهد. چنانکه این مقالات علاقه او را به فلسفه و روحیه نقادی و خردورزی باز میگوید.
استاد زریاب داستاننویسی را با نوشتن داستانهای کوتاه آغاز کرد و بهترین داستانهای کوتاه افغانستان را آفرید. مجموعهای داستانهای کوتاهش در کتابهای :
۱- آوازی از میان قرنها
۲- مرد کوهستان
۳- دوستی از شهر دور
۴- نقشها و پندارها
در دهه شصت منتشر شد.
در چند دهه اخیر به نوشتن داستانهای بلند و رمان روی آورد و رمانهای ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت.
۱- گلنار و آیینه
۲- چار گرد قلا گشتم
۳- کاکه شش پر و دختر شاه پریان
۴- مارهای زیر درختان سنجد
۵- شورشی که آدمیزادگان و جانورکان بر پا کردند
از اینها مهمتر وارستگی و آزادگی استاد رهنورد زریاب است. او در این سالهای سخت، همه مشکلات را تحمّل کرد؛ امّا به ستایش و تمجید از هیچحاکم و رهبری تن نداد. آزاد، با افتخار و سربلند زیست و همچنان رفت.
سیّد اسحاق شجاعی
نظرات(۰ دیدگاه)