زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی
- انتشار: ۲ اسد ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهگوناگون
- شناسه مطلب: 89958

پس از گسترش و توسعه اسلام در خارج از شبهجزیره عربستان، زبان عربی هم به تدریج جایگزین زبانهای محلی شد اما یک زبان را نتوانست در خود هضم کند و این زبان، همان زبانی است که اکنون به اسم فارسی یا پارسی دری میشناسیم. از کتاب «تاریخ سیستان» که یکی از قدیمیترین تاریخها به زبان فارسی است، چنین برمیآید که پس از ورود لشکریان عرب در سال ۳۰هجری قمری به سیستان، زبان فارسی به شکل امروزی آن در سیستان و توابع آن رایج بوده است. عباراتی که حاکمان سیستانی هنگام مواجهه با امیران عرب به کار بردهاند، نشان میدهد که زبان فارسی در قرن اول هجری به پختگی رسیده بوده است. مثلاً «ایران» پسر «رستم» مرزبان سیستان وقتی با «ربیع بن زیاد حارثی» فرمانده لشکریان عرب که جثه و هیکل قوی داشت، روبرو شد، گفت: “میگویند اهرمن[شیطان] به روز فرا دید نیاید، اینک اهرمن فرا دید من آمد که اندر این هیچ شک نیست.”(تاریخ سیستان حوادث سال ۳۰هجری)
پس از گذشت دو قرن از خفقان اموی و عباسی، سرانجام «یعقوب لیث صفاری» اولین دولت فارسی زبان را در سیستان پایهگذاری کرد و این آغاز صدرنشینی زبان فارسی پس از ظهور اسلام در کاخ شاهان بود. هرچند قبل از تشکیل دولت صفاریان در سیستان، طاهریان فارسیزبان نیز در هرات دست به تشکیل دولت محلی زده و از خلافت بغداد سرپیچی کرده بودند اما نفوذ فرهنگ عرب در بین طاهریان به حدی بود که نمیتوان حاکمیت طاهریان را یک دولت خالص فارسیزبان نامید. آشکار است که وقتی از فرهنگ عرب صحبت میکنیم، منظور از عصبیتهایی است که خلافت بغداد در برابر عجمیان و خراسانیان داشت.
به هر حال، زمانی که صفاریان برافتادند و سامانیان، بر ماوراءالنهر و خراسان مسلط شدند، زبان فارسی از کاخ شاهان و خانههای مردم فراتر رفت و به زبان منطقه که از کرانههای بغداد تا بدخشان را در بر میگرفت، تبدیل شد. وقتی نوبت به غزنویان و سپس غوریان رسید، زبان فارسی نیز با آنان، مرزهای منطقه را در نوردید و به عنوان زبان بینالمللی آن زمان شناخته شد و تا دورترین نقطه شبهقاره هند گسترش یافت. پس از غزنویان و غوریان، سلسله سلجوقیان به میان آمد که اصالتاً ترک بودند. آنان هم پا جای پای سلسلههای صفاری، سامانی، غزنوی و غوری گذاشتند و زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی پذیرفتند.
جالب است که در طول تاریخ، تعدادی از حاکمانی که اقدام به توسعه و گسترش زبان فارسی کردهاند مثل طغرل سلجوقی، اصالتاً فارسیزبان نبوده اما چنان غرق شیرینی و حلاوت این زبان شدهاند که بیمحابا به بسط زبان فارسی مبادرت کردند. به هر حال، زمانی که سلجوقیان مرکزی در آستانه فروپاشی قرار گرفتند، شاخهای از آنان به نام سلجوقیان روم، به سمت آناتولی و ترکیه فعلی رفتند و زبان فارسی را نیز با خود بردند. بعداً شاعران و نویسندگان بزرگ فارسی زبان مثل مولانا «جلالالدین بلخی»، «نجمالدین رازی»، «فخرالدین عراقی» «شهابالدین سهروردی» و «سیفالدین فرغانی» نیز راهی دیار شام و روم شدند که بیش از پیش بر تقویت و گسترش زبان فارسی در این منطقه افزوده شد. زمانی که خلافت عثمانی در قرن هفتم هجری در ترکیه شکل گرفت، زبان فارسی، گویش بیشتر اهالی ترکیه بود. در آن عصر، بسیاری از حکمرانان، پادشاهان و شاهزادگان عثمانی نهتنها به زبان فارسی شعر میسرودند بلکه مکاتبات، مراسلات و فتحنامههای خود را هم به زبان فارسی مینوشتند. نمونههای فراوانی ازاینگونه نوشتهها وجود دارد که نشاندهنده جایگاه بلند زبان فارسی در ذهن و ضمیر فرمانروایان عثمانی است. پروفسور «ویس دیرمنچای» استاد دانشگاه آتاترک ارز روم، در کتاب شاعران فارسیسرای عثمانی، حدود ۸۰۰ شاعر عثمانی را معرفی کرده که به زبان فارسی شعر سرودهاند.
از میان پادشاهان و شاهزادگان عثمانی، «سلطام محمد فاتح»، «جم سلطان»، «سلطان سلیم اول»، «سلطان سلیمان» و «شاهزاده بایزید» بیش از دیگران با زبان فارسی آشنا بوده و به این زبان شعر سرودهاند. در یادداشت گذشته، از علاقه سلطان محمد فاتح و فرزندانش به شعر و زبان فارسی و گسترش این زبان، یاد کردیم اما این را هم اضافه کنم که سلطان سلیم هم در توسعه و گسترش زبان فارسی از سلطان محمد فاتح کم نگذاشت. این پادشاه عثمانی هم افزون بر این که سعی بلیغی در توسعه زبان فارسی در قلمرو عثمانی داشت، خود نیز از شاعران فارسی زبان به شمار میرفت. در حال حاضر از دیوان اشعار فارسی سلطان سلیم، نسخههای مختلفی موجود است که یکی از این نسخهها به تصحیح «حسین حسنی»، در سال ۱۳۰۶قمری در استانبول منتشر شده است. شعر فارسی سلیم از نظر سبکی آمیزهای از شعر عراقی و خراسانی است و رگههایی از شعر وقوعی یا شعر ساده و بدون تکلف هم در آن دیده میشود. شعر او از نظر زبان و خیال کمی استوارتر از شعر سلاطین دیگر است. بیشتر اشعار فارسی او بیان احوال شخصی و مفاهیم عاشقانه است. رنگ و بوی شعر سعدی و حافظ آشکارا در شعر سلیم دیده میشود، مانند:
از تبسم پرنمک کردی درون ریش را
کُشتی ای سلطان مهرویان من درویش را
عقل میگوید که از عشق و جنون بیگانه باش
آشنا کس چون شود این عقل دوراندیش را
همچنین برخی از مضامین غزلهای سلطان سلیم یادآور نازک خیالیهای سبک هندی است. مثل این شعر:
میبرد نام تو و آتش به جانم میزند
خواهم از غیرت بسوزانم زبان خویش را
خسرو خوبان کرم کردی که خونم ریختی
ساختی از گرد خالی آستان خویش را
سلطان سلیمان پسر سلطان سلیم نیز مانند سایر حاکمان عثمانی به شعر و ادب فارسی علاقه داشت. در حال حاضر از دیوان شعر فارسی سلطان سلیمان، نسخههای متعددی برجایمانده است که یکی از قدیمیترین آنها نسخهای با شماره ۷۳۸ در کتابخانه «توپکاپی» استانبول نگهداری میشود.
در بین شاعران عثمانی، شعر سلطان سلیمان حکایتی دیگر دارد. غزلهای او به شدت تحت تأثیر غزلهای لسانالغیب است. اشعار هیچکدام از حاکمان دیگر عثمانی بهاندازه اشعار سلطان سلیمان رنگ شعر حافظ را ندارد. مانند:
در دیر هر که دامن پیر مغان گرفت
بهر نجات دامن او می توان گرفت
در خانقاه غیر ریا چون ندید دل
شد سوی دیر، مذهب رندان از آن گرفت
شاهزاده بایزید فرزند سلطان سلیمان و خرم سلطان نیز از دیگر شاعران فارسی زبان شاهان عثمانی است که برای کوتاه کردن سخن، از پرداختن به سبک شعری و اشعار او خودداری میکنم. با وجود آن که زبان فارسی در ترکیه نیز داستان غمانگیزی دارد اما در حال حاضر شهروندان ترکیه، به اهمیت جایگاه زبان فارسی در تاریخ و هویت خود پی بردهاند. مثلاً بخشی از اسناد تاریخی و اتفاقات یومیه در دوره عثمانی، به زبان فارسی نوشته است که یک محقق ترکزبان، بدون آشنایی با زبان فارسی، نمیتواند تحقیق خود را کامل کند. به همین خاطر، اکنون در پنج دانشگاه بزرگ ترکیه یعنی دانشگاه استانبول، آنکارا، قرین قلعه، سلجوق قونیه و آتاترک ارزروم، رشته زبان و ادبیات فارسی تدریس میشود. افزون بر این، اکنون کمتر شهر ترکیه را میتوان یافت که نمادها و نشانههای زبان فارسی از جمله اسامی و کتیبههای فارسی را در خود حفظ نکرده باشد. یکی از مشهورترین آنها، کتیبه آرامگاه گلبهار خاتون مادر سلطان سلیم اول است. این کتیبه که با اشعار فارسی مزیّن شده است، بیش از پنج قرن، قدمت دارد و اکنون بر سر دروازه آرامگاه گلبهار خاتون در شهر تِرابزون ترکیه نصب است. شعر کتیبه به قرار زیر است:
چون ز دنیا سوی عقبی کرد رو بانوی روم
شد مقرر تخت خلد و ملکت دایم برو
همتش از دولت فانی دنیی رخ چو تافت
رو نهاد از رای عالی دولت دایم برو
رحمت دایم برو نازل چو شد از فیض حق
گشت تاریخ وفاتش رحمت دایم برو/۹۱۱
امیدوارم که از پس شرح مجد و عظمت زبان فارسی در قلمرو خلافت عثمانی، برآمده باشم.
محمد مرادی
نظرات(۰ دیدگاه)