تاراجِ گله‌ای و تحقیرآمیزِ منابع بشری افغانستان

  • انتشار: ۱۲ میزان ۱۴۰۰
  • سرویس: اجتماعیدیدگاه
  • شناسه مطلب: 121881
افغانستان

پس از چهل و سه سال آشوب و آشفتگی و لشکرکشی‌های خارجی و جنگ‌های دنباله‌دار داخلی، اینک مردم افغانستان به معنای دقیقِ کلمه «خاکسترنشین» هستند. از اقتصاد و تولید و رفاه و رونق و دانش و توسعه و آبادانی و فرهنگ و صحت و شغل و امید به آینده و … در این سرزمین خبری نیست.

آخرین سرمایه و داشته‌ای که در این وضعیت خاکسترنشینی، برای مردم و کشور ما باقی مانده بود، همانا منابع بشری و نیروی انسانی این سرزمین بود. متأسفانه پس از فروپاشی جمهوریت و استیلای طالبان، کشورهای غربی و دیگر ممالک توسعه یافته، همین آخرین سرمایه و نقطه‌ی امید مردمِ افغانستان را نیز به شکل گله‌ای و رمه‌ای و تحقیرآمیز، تاراج و چپاول کردند و نامِ آن غارت و تاراجِ بزرگ را بشردوستی نهادند.

قبلاً دار و نادارِِ افغانستان در جنگ‌ها و آشوب‌ها و تجاوزاتِ چهل ساله، ویران و تاراج شده بود؛ ولی منابع بشری و نیروی انسانی‌ای سخت‌کوش و پرتوان در این سرزمین وجود داشت و همین نیروی سخت‌کوش و پرانرژی، مایه‌ای امید و دلگرمی مردمِ رنجدیدۀ ما بود؛ اما اکنون همین آخرین چراغ امید نیز خاموش می‌گردد و سرمایه‌های انسانی افغانستان مانند رمه‌ای بی‌صاحب و بی‌چوپان، تاراج و چپاول می‌شود.

بیش از ۱۱۰ هزار از منابع بشری ما را امریکایی‌ها مثل گله‌ای گوسفند داخل طیاره انداختند و برای همیشه با خود بردند. بیش از پنجاه هزار نیروی انسانی مفید ما را سایر کشورهای غربی چون رمه‌ای گوسفند بی‌‌صاحب، تاراج و تصاحب کردند. صدها هزار نفر از نیروهای زبدۀ افغانستان (استادان، معلمان، تاجران، کارمندان دولت، اعضای قوای امنیتی، اصحاب رسانه، فعالان اقتصادی و …) نیز به کشورهای همسایه و ترکیه و امارات و هند پناه بردند.

در ادامه‌ی همین سریال ویرانگر و تباه‌گر، قرار است بیش از صد هزار نیروی انسانی افغانستان را کشورهای کانادا و انگلیس و آلمان و استرالیا و امریکا و … غارت و تصاحب کنند؛ تا افغانستان کاملاً و اساساً از نیروی بشری کارآمد و مفید و سوادمند و مسلکی خالی شود و به قبرستان ضعیفان و گرسنگان و پابرهنگان تبدیل گردد.

به نظر قاصر من، این رویدادِ بنیان‌برانداز (تصاحب و تاراجِ رمه‌ای و گله‌ای منابع بشری ما) وحشتناک‌ترین چپاول و غارت در تاریخ افغانستان و غم‌انگیزترین فاجعه برای مردم و کشور ما بود و هست و با هیچ تدبیر و طرفندی قابل جبران نیست. یک ساختمانِ ویران یا یک سرکِ تخریب شده و پل منفجر شده را می‌توان بازسازی کرد؛ اما یک نیروی انسانی از دست رفته را هرگز نمی‌توان دو باره به دست آورد.

مسیح ارزگانی

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *