زمانی که مخالفان دولت پیشین و صاحبان دولت امروز، پیش از تسلطشان بر کشور، به حملات انتحاری دست میزدند، استدلال طرف مقابلشان روشن و صریح بود؛ کشتن انسانهای بیگناه هیچ توجیه شرعی، قانونی و انسانی ندارد و مرتکبان آن دشمنان مردم افغانستان و دشمنان انسانیتاند.
هیولای مرگ و نیستی بار دیگر دهان گشوده و به تدریج جماعتی را در کام میکشد. وقتی قومی فاقد ابتداییترین حق میشود و حقکشیاش از باور و فرهنگ غالب نیرو میگیرد، فاقد تاریخ هم میگردد و تاریخاش به دست و به دلخواه دیگران رقم میخورد؛ امری که چیزی از نابودی جمعی کم ندارد.
همانگونه که معاویه و طلحه و زبیر و مروان و ولید و دیگر امویان، عامل جنگ و آشوب و ناامنی در عصر خلافتِ مشروع و منتخبِ امام علی بودند؛ شما تروریستهای وحشی و ویرانگر نیز عامل انفجار و انتحار و آدمکشی و ویرانگری و ناامنی در عصر نظام منتخب و قانونی جمهوریت بودید!
چیزی که همسایهها از طالبان میخواهند تشکیل حکومت فراگیر و شریککردن تعدادی از رهبران تاجیک، هزاره و ازبک در حکومت است و البته دادن امتیازهای تجاری، سیاسی و مرزی به این کشورها و امنیت مرزهایشان.
طالبان در یک نقطه عطف تاریخی قرار دارند. این گروه، با توجه به درک و عدم درک این نقطه عطف و انتخاب یکی از دو راه، میتوانند سرنوشت کاملا متفاوتی را در آینده برای خود و مردم افغانستان رقم بزنند.
سؤال این است که وقتی ملتْ تحت سلطه طالبان نه سهمی در قدرت دارند و نه از امنیت و رفاه برخوردارند، طالبان نه به التماس کسی را شریک میکند و نه ملت زور دارد، چه فرقی میکند که این قدرت و سلطه دست چه کسانی باشد؟
این واژه کاربرد سیاسی هم پیدا کرده است. در کاربرد سیاسی، هدف شوونیسم برتر قراردادن سود و منافع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یک ملیت بر ملل دیگر است، که نتیجهی آن، نادیده گرفتن، خوار نمودن، نقض آزادیهای فردی، فرهنگی و اجتماعی ملل دیگر، که برآیند آن؛ تقابل، جنگ افروزی، بر افروختن آتش نفاق و دشمنی در بین این گروه با سایر گروههای اجتماعی میباشد.
سازمان ملل امروز در حالی از هفتادوپنجمین سالروز برافراشته شدن بیرق افغانستان در این سازمان یاد کرده است که دو ماه است، تکلیف پرچم و نمایندگی افغانستان در این سازمان مشخص نیست. در حقیقت ما اکنون از نگاه حضور در سطح بینالملل، به ۷۵ سال پیش یعنی به نقطه صفر برگشتهایم.