
الگوی حکومتداری عبدالرحمن خان!
وقتی توافقنامه دوحه امضاء شد، شماری میگفتند که طالبان خواهان تشکیل حکومتی بر مبنای الگوی حکومتداری امیر عبدالرحمن خان اند.
وقتی توافقنامه دوحه امضاء شد، شماری میگفتند که طالبان خواهان تشکیل حکومتی بر مبنای الگوی حکومتداری امیر عبدالرحمن خان اند.
وقتی سالها در کوه و بیابان مصروف قصاص و شلاق زدن و رگبار بودند، حاصلش جز این نیست؛ نظام حاکم اولا می روند سراغ متهم و در حد مرگ میزنند بعدا می برند برای تحقیق.
عجیب بنظر میرسد اینهمه فرد بابت چوپانی در ۳ کشور بکارگمارده شوند و از جانبی رمه داران این کشورها الزامی نمی بینند تا حتما چوپان افغانی استخدام کنند!
ویژگی بارز چنین سرزمین نفرین شدهای آن است که صدای خردمندان و دانایان در آن شنیده نمیشود، سفلگان میدانداری میکنند و جاهلان پیشوا خوانده میشوند.
سخن نهایی ما این است که برای پیشتازی نسل نوتان، کاجهای ما را قطع، دانشآموزان و نونهالان ما را قتلعام و مکتبهای ما را ویران نکنید
مشکل ما شرقیها فرهنگی است. نه ملای ما دین را فهمیده و دیندار واقعیاند، نه کمونیست ما کمونیسم را فهم کرده و کمونیست بودند و نه لیبرالهای ما لیبرالیسم را فهمیدهاند.
اینک آنچه در افغانستان می گذرد، علاوه بر علل/دلایل گوناگون، یکی از علت های اصلی آن هوس بازی قدرت های فرعونی و جبار هم چون امریکا با زندگی و سرنوشت انسان های آنست.
افغانستان امروزی متاسفانه آن قدر دچار واپسروی و انحطاط شده است که بایدن آن را کشور “خدازده” میخواند.
چرا چنین شدیم؟ مشکل در کجا است؟
بسیاریها میگویند که مسعود، سنگ قبر نیست، بلکه نام یک مکتب و اندیشه است. اما این را یا نمیدانند یا نمیخواهند بگویند که قبر هم چیزی بیارزشی نیست، بلکه یک تاریخ است و میتواند به شکلگیری حافظه جمعی کمک کند
از نگاه بایدن افغانستان خدازده است. میدانیم که آمریکا طاغوت است. طاغوت آن است که با توهم قدرت به مصاف خدا میرود و خود را خدا میپندارد