
ایرانی و افغانستانی؛ دعوای مفاخر فرهنگی
ما به اعتبار زادگاه، تاحدی حق داریم مولانا را شاعر افغانستانی بخوانیم، اما ایران امروزی نیز اگر نه بیشتر از ما، لااقل در حد ما حق دارد، او را ایرانی بخواند. ترکیه نیز طبعا ادعاهایی دارد.
ما به اعتبار زادگاه، تاحدی حق داریم مولانا را شاعر افغانستانی بخوانیم، اما ایران امروزی نیز اگر نه بیشتر از ما، لااقل در حد ما حق دارد، او را ایرانی بخواند. ترکیه نیز طبعا ادعاهایی دارد.
آنچه مسلم است استقرار گروه های تندرو و حضور روز افزون تروریست های جهانی در افغانستان بعنوان خانه امن است و خطر بروز جنگ شدید تری را در منطقه شعله ورساخته است کهدرصورت بروز آن، تر وخشک در منطقه خواهند سوخت.
سه قدرت چین، روسیه و ایران در حال احیای امپراطوری و تمدنی خویش اند.
دشمنان مشترک باعث گردیده تا این سه قدرت منطقه ای و جهانی ائتلاف نظامی و استراتژیک غیر رسمی را تشکیل بدهند.
و کینهتوزی امریکا اجازه نمیدهد تا به قاتلان خود مشروعیت دهد، مگر اینکه، به ابزار دستآموز تبدیل شود و زمانی که تاریخ مصرف آنها تمام شود، قربانی شوند و این تجربه را در کشورهای مختلف شاهد بودهایم.
از درون تفکر پشتونگرایی، تاجیکگرایی، هزارهگرایی، ازبکگرایی و هر گرایی دیگر، جز اوهام چیزی در نمیآید و نتیجهای جز فقر و گرسنگی ندارد.
اینک اما انقلاب تن است. انقلاب سلبریتیها است. ورزشکاران و هنروران. درد پولهای از پارو بالا آمده است و این که کاباره رفتنش زیر ذره بین نباشد. راحت باشد. بتواند جرعهای بنوشد. بتواند تنی به آب بزند، با دوستی از جنس دیگر.
اینکه چند فرمانده محلی طالبان، قول هایی شفاهی به برخی کشورها داده باشند، قطعا به اندازه معاهده ای که در قطر میان آمریکا و طالبان امضا شد، جدی گرفته نمیشود.
ظواهر امر گویای این واقعیت است که هند و روسیه، از طالبان نا امید شده اند و احتمالا این ناامیدی، به زودی به سایر همسایگان نیز سرایت خواهد کرد.
مبارزه بدون جنبه میدانی و مقابله به مثل در برابر کشتارهای غیر مسئولانه نمی تواند به بالانس نیروها منجر گردد. بدون ایجاد بالانس، فرصت گفت و شنود فراهم نمی گردد.
دیروز صادرات ما به جهان، فلسفه و طب ابن سینا، ریاضیات عمر خیام و مثنوی مولوی بود، امروز اما چوپان. دیروز بسیار پیش از کریستف کلمپ توانسته بود آمریکا را کشف کند، امروز اما اجازه نمیدهیم که دختران مکتب بروند.