سرویس دیدگاه

افغانستان

سقوط جمهوریت و حاکمیت طالبان قبیله از نگاه تئوری “عصبیت” و “انسجام اجتماعی”

در این یادداشت به صورت مختصر سه دیدگاه متفاوت شناخت تجربی “صعود و سقوط حاکمیت ها” از دید ابن خلدون در قالب بیان “عصبیت”، “بروز و انهدام تاریخی فرهنگ و تمدن” از دید “توین بی” و هم‌چنان تحلیل جامعه شناختی “انسجام اجتماعی و انهدام آن” از نظر آنتونی‌ گیدنز جامعه شناس معاصر مورد بررسی قرار می‌گیرد.

چرا نفوذی طالبان اسکات میلر را نکشت؟

سوالی که در آن زمان مطرح شد، این بود که چرا نفوذی طالبان اسکات میلر عالی‌ترین مقام نظامی آمریکا را در افغانستان نکشت؟ این سوال که برگرفته از تئوری توطئه بود، باعث شد که عده‌ای آمریکا را عامل قتل عبدالرازق معرفی کنند و طالبان و پاکستان را برائت دهند اما نگارنده از روز اول، معتقد بود که ترور عبدالرازق کار طالبان است که در چارچوب طرح سازمان اطلاعات پاکستان انجام شد.

حکمتیار

اشاره ‌ای به مورد گلب‌الدین حکمتیار

حکمتیار معجونی از غرور و توهم است. تعلق به قبیله حاکم هم به او غرور داده و هم توهمش را فربه کرده است. از آن لحاظ که مغرور است بی‌ادب است، گفتارش از حله ادب خالی است و مانند اشرف‌غنی فکر می‌کند که احترام به دیگران شخصیت او را نابود می‌کند و اعتراف به حقیقت مایه سرشکستگی او خواهد شد.

در مورد تشیکلات جدید اتمر و استانکزی

در میان این جماعت که اکثر آن‌ها متهم به فساد گسترده مالی و خیانت ملی اند، حنیف اتمر و معصوم استانکزی یک سر و گردن بالاتر از همه این‌ها قامت‌نمایی می‌کنند.

فهمِ مبتنی ظلم

بزرگ‌ترین گروگان‌گیری و بزرگ‌ترین ظلم این است که اقلیتی، فهم خود را عین اسلام بدانند و با اعمال زور، به مردم بگویند که اسلام همان است که ما می‌فهمیم و شما نیز مجبور به‌ پیروی از آن هستید و خود حق تفکر، حق نظر و حق پرسش ندارید. هرگونه مقاومت و چالش فکری و عملی در برابر این‌ فهم‌، مخالفت با احکام اسلام است.

آدرس درست و آدرس غلط

آیا مسأله ما در کاج و امثال آن قومی است؟ قوم هزاره هدف است؟ این قوم را چه جانبی هدف گرفته است؟ پشتون؟
قبلا گفته ام که به صورت آشکار و به رغم تفاسیر دلخواه دوستان که مسأله را قومی قلمداد می‌کنند، مسأله فعلی ما قومی نیست؛ یعنی جنبه اساسی آن قومی نیست، مذهبی است.

“قدرت” تعیین کننده است!

بیایید “قدرت”مند شویم. در عرصه”علم” و “آموزش” بکوشیم، در میدان “هنر” بالنده گردیم، در “اقتصاد” توانا شویم، در “سیاست” ماهر گردیم، در “روابط اجتماعی و کارگروهی” ظرفیت ایجاد کنیم، برای “تعامل” با دیگران خود را از حصارها و توهم های ذهنی و حقارت های شخصیتی نجات دهیم.

ما اکنون کجا ایستاده‌ایم؟ به کجا می‌رویم؟

هر بار که این حوادث تکراری را می‌بینیم، گرفتار این سوال می‌شویم که چرا در برابر این‌همه خاموش هستیم؟ چرا این واقعیتهای تلخ نمی‌توانند ما را بیدار کنند؟ آیا فاجعه‌ای بالاتر از این هست که نسلی در برابر این‌همه ظلم، هرج و مرج، بی‌عدالتی و قتل‌عام به نشر عکس‌هایی از صحنه‌ی جنایت اکتفا کنند. تویت کنند و طوفان به‌پا کنند؟ فایده آن چیست که بگوییم «جهان محکوم کرد، تقبیح کرد و یا تذکر داد.»؟

سخن راست و صریح

هزاره‌ها و دیگر اقوام افغانستان در طول تاریخ مصلحت را در این دیده‌اند که فقط شف‌شف کنند و نگویند شفتالو تا باعث رنجش خاطر حاکمان و قوم حاکم نشده باشند.

آسان‌ترین کار

من نمی‌گویم دادخواهی اینترنتی «هیچ» ارزشی ندارد؛ اما مشکل را اساسی حل نمی‌کند. دور از هیاهو نیاز است که کاری صورت گیرد و برای بستن «سگ‌ها» «سنگ‌هایی» فراهم و رها گردد.