به واقع ما در غرب زندگی میکنیم، یا در تعبیری محتاطانهتر در عصر غلبۀ فرهنگ و شیوۀ زندگی غربی به سر میبریم؛ بنابراین تلاش برای رسیدن به غرب جغرافیایی، یا تمنای رسیدن به معیشت غربی، انگیزشی برآمده از طلب و تمنای حیوانی وجود آدمی است.
بنظر می رسد سخنانی از جنس سخنان حلیم تنویر و چگونگی مواجهه با آن، مارا به یک تأسف تاریخی معطوف می سازد. مصداق این تأسف تاریخی، حاکم شدن یک نوع کرختی گنگ و معناداری می باشد که در اکثریت جامعه ی افغانستان دیده می شود.
آخرین تصمیم نارندرا مودی تصویب قانون “ملیت” است. نظر به این قانون مهاجرین هندو، عیسوی، جن و غیره که به هند پناهنده میشود بعد از شش سال ملیت هندی را خواهند گرفت. ولی مسلمانان از این حق محروم اند.
دانش مثل معلم در صنف خیلی بیغرضانه چند سخنی در بارهی نژادگرایی و حقوق بشر و جاهلیت عرض میکند اما فراموش میکند که او معاون ریاستجمهوری جمهوری اسلامی افغانستان است و در قبال نژادگرایی از نظر قانونی مسوولیت دارد!
حکمتیار مردی که همیشه بازنده بوده، چه در میدان جنگ و چه در میدان سیاست، بازهم بازی را ظاهرآ باخته. سرنوشت او با سرنوشت داکتر عبدالله گره خورده و وابسته به نتیجه رسمی انتخابات است.
در دسترس ترین توهین ها، توهین به ناموس و دختر وزن و خواهر، یعنی زنان خانواده ی تنویر بود. این رویکرد مواج که به افراط کشیده شد، خود عملی بشدت زشت، مجرمانه، زن ستیزانه و ضد اخلاقی است.
حلیم تنویر، که دارندهی دکتری ادبیات فارسی از ایران است و جزء کدرهای باسابقهی حزب اسلامی در اروپا و از ایدئولوژیستهای تندرو است به یکباره رگ تبارگراییاش متورم میشود و میگوید آنچه را نباید میگفت.
وحدت ملی نه تنها با سیاست حذف از جمله حذف رهبران قومی تامین نمی گردد بلکه باعث نفرت پراکنی و قومی ساختن رویدادهای سیاسی و اجتماعی می شود که آورده ی آن، نیرومند شدن رهبران قومی خواهد بود.